English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
latitudinal وابسته بعرض جغرافیایی
latitudinarian وابسته بعرض جغرافیایی
Other Matches
longitudinal وابسته بطول جغرافیایی
chorographic وابسته بنقشه برداری جغرافیایی از ناحیهای
true convergence سیستم کنترل جغرافیایی یاسیستم مختصات جغرافیایی تقارب حقیقی نصف النهارات
geographic reference سیستم مختصات جغرافیایی سیستم شبکه بندی جغرافیایی
It must be put up to the prime minister . باید بعرض نخست وزیر برسد
true origin نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
yard line خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard marker خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
geographic جغرافیایی
geographical mile میل جغرافیایی
biogeographic زیست جغرافیایی
true convergence انحراف جغرافیایی
land map نقشه جغرافیایی
geographical latitude عرض جغرافیایی
geographical poles قطبهای جغرافیایی
gazetteer فرهنگ جغرافیایی
geographical mile مایل جغرافیایی
true north شمال جغرافیایی
geographical longitude طول جغرافیایی
true heading سمت جغرافیایی
geographical meridian خط طول جغرافیایی
true bearing سمت جغرافیایی
geographic map نقشه جغرافیایی
latitude عرض جغرافیایی
geographic equator استوای جغرافیایی
placename نام جغرافیایی
easting طول جغرافیایی
geographic coordinates مختصات جغرافیایی
longitude طول جغرافیایی
latitudes عرض جغرافیایی
longitudes طول جغرافیایی
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
military area حوزه جغرافیایی نظامی
true course سمت مسیر جغرافیایی
colatitude متمم عرض جغرافیایی
georef grid مختصات جغرافیایی جهانی
grids شبکه بندی جغرافیایی
Longitude and latitude. طول وعرض جغرافیایی
geocentric latitude عرض جغرافیایی زمینی
cartogram نقشه اماری جغرافیایی
difference in easting اختلاف طول جغرافیایی
geographical meridian نصف النهار جغرافیایی
co latitude متمم عرض جغرافیایی
parrallels of latitude مدارات عرض جغرافیایی
grid شبکه بندی جغرافیایی
locality محل مخصوص مکان جغرافیایی
true azimuth سمت حقیقی گرای جغرافیایی
localities محل مخصوص مکان جغرافیایی
topology مکان شناسی وضعیت جغرافیایی
aba مقیاس اندازه گیری عرض جغرافیایی
isobare خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
boundary disclaimer نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
isobar خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
zonation طرز پخش و انتشارموجودات در مناطق جغرافیایی
isobars خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
true course سمت حرکت جغرافیایی ناو یاهواپیما
chorography نقشه برداری وتوضیح وضع جغرافیایی ناحیهای
time zones منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
time zone منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
variations زاویه افقی بین امتدادمغناطیسی محل و نصف النهارهای جغرافیایی
variation زاویه افقی بین امتدادمغناطیسی محل و نصف النهارهای جغرافیایی
geocoding روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
model geometric یک قسمت یا یک ناحیه جغرافیایی که روی یک سیستم گرافیکی کامپیوترطراحی و در یک پایگاه ذخیره شده است
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
routing indicator گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
geopolitic علمی که روابط بین موقعیت جغرافیایی سرزمینها را باپیدایش و نابودی قدرتهای بزرگ و امپراطوریها مطالعه میکند
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associates وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
anthropography علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
difference in northing اختلاف عرض جغرافیایی اختلاف عرض
correspondent وابسته
dependent وابسته
thereof=of that وابسته به ان
appurtenant وابسته
correspondents وابسته
akin وابسته
attributable وابسته به
pertaining وابسته
messianic وابسته به
hanger on وابسته
adjective وابسته
syncop وابسته به غش
attache وابسته
adjectives وابسته
attached وابسته
plantar وابسته به کف پا
relevant وابسته
levitical وابسته به
cantabrigian وابسته به
affiliates وابسته
pertianing وابسته
affiliated وابسته
affiliate وابسته
related وابسته
elysian وابسته به
affiliating وابسته
pertinent وابسته
attendants وابسته
attendant وابسته
aquatic وابسته به اب
febile وابسته به تب
elfin وابسته به جن
diphtheric وابسته به
monitorial وابسته به
tuitionary وابسته به
contingent وابسته
carpal وابسته به مچ
wedded وابسته
relative وابسته
subordinate وابسته
riverrine وابسته به
of kin وابسته
thereof وابسته به ان
israelitish وابسته به
subordinated وابسته
subordinating وابسته
cephalic وابسته به سر
sexual organs وابسته به
dependant وابسته
subordinates وابسته
federating وابسته
federates وابسته
congenerous وابسته
contingents وابسته
comprador وابسته
federate وابسته
pyretic وابسته به تب
pyrexial وابسته به تب
pyrexic وابسته به تب
commissarial وابسته به
dependants وابسته
interdependent وابسته
belonging وابسته ها
germane وابسته
federated وابسته
internuptial وابسته به عروسی
gerontic وابسته به پیری
geomantic وابسته به رمالی
intercollegiate وابسته بکالج ها
inhibitive وابسته به جلوگیری
interferential وابسته به دخالت
interoceptive وابسته به احشاء
inspectoral وابسته به بازرس ها
inner directed درون وابسته
interrogatory وابسته به سئوال
glandulose وابسته به غدد
hydrological وابسته به خواص اب
ichthyic وابسته به ماهی
icarian وابسته به ایکاروس
iatric وابسته به پزشکی
hypochondriacal وابسته به تهیگاه
hygroscopic وابسته به نم نما
hippocratic وابسته به طب بقراط
homeric وابسته به هومر
horatian وابسته به هوراس
humnanist وابسته به بشردوستی
hunnish وابسته به هونها
hyperbolic وابسته به هذلولی
haemic وابسته بخون
idiographic وابسته به مجاز
infusorial وابسته به نمرویان
glandulous وابسته به غدد
gnomonic وابسته به شاخص
hematic وابسته به خون
inflexional وابسته به صرف
inferential وابسته به استنتاج
indonesian وابسته به اندونزی
indic وابسته به هند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com