Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
biologic
وابسته بعلم حیات یا زندگی شناسی
Other Matches
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
archeologic
وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
scientific
وابسته بعلم
geogonostical
مربوط بعلم زمین شناسی
geogonostic
مربوط بعلم زمین شناسی
moral
وابسته بعلم اخلاق
pedagogical
وابسته بعلم اموزش
metaphsical
وابسته بعلم ماورا
thermodynamic
وابسته بعلم ترمودینامیک دماپویا
gastronomical
وابسته بعلم خوب خوردن
psychophysical
وابسته بعلم روابط میان تن وروان
rhetoric
وابسته بعلم بدیع یامعانی بیان
To the end of time.
حیات ابد (زندگی جاویدان )
ethnological
وابسته به نژادشناسی مربوط بعلم طوایف بشر
metaphysical
وابسته بعلم ماوراء طبیعی علوم معقول
geodesical
وابسته بعلم زمین پیمایی درسطح کره
abio
کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
philological
وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
bacteriologic
مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
vitalize
زندگی بخشیدن حیات بخشیدن
vital
وابسته به زندگی
neurologic
وابسته به عصب شناسی یا پی شناسی
tree of life
درخت زندگی
[این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
biographical
وابسته بشرح زندگی
biographic
وابسته بشرح زندگی
biology
زیست شناسی زندگی حیوانی وگیاهی هرناحیه
biogenesis
تکامل حیات پیدایش حیات
laryngological
وابسته به حنجره شناسی مبنی بر علم حنجره شناسی
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hydrologic
وابسته به اب شناسی
sociological
وابسته به جامعه شناسی
botanical
وابسته به گیاه شناسی
teleologic
وابسته به پایان شناسی
lithologic
وابسته به سنگ شناسی
archaeological
وابسته به باستان شناسی
craniological
وابسته به جمجمه شناسی
histologic
وابسته به بافت شناسی
histological
وابسته به بافت شناسی
linguistically
وابسته به زبان شناسی
geological
وابسته به زمین شناسی
osteologic
وابسته به استخوان شناسی
ornithological
وابسته به پرنده شناسی
orographic
وابسته به کوه شناسی
phenomenological
وابسته به پدیده شناسی
conchological
وابسته بصدف شناسی
ontological
وابسته به هستی شناسی
ontogenetic
وابسته به رشد شناسی
orological
وابسته بکوه شناسی
archeological
وابسته به باستان شناسی
geologic
وابسته به زمین شناسی
oncologic
وابسته به غده شناسی
ornithologic
وابسته به پرنده شناسی
immunologic
وابسته به ایمنی شناسی
herpetological
وابسته بخزنده شناسی
sociologic
وابسته به انسگان شناسی
therapeutic
وابسته به درمان شناسی
kinematical
وابسته به جنبش شناسی
volcanologic
وابسته به اتشفشان شناسی
pathologic
وابسته به اسیب شناسی
ichthyological
وابسته به ماهی شناسی
paleontological
وابسته به دیرین شناسی
numismatic
وابسته به سکه شناسی
odontological
وابسته بدندان شناسی
hypnological
وابسته به خواب شناسی
linguistic
وابسته به زبان شناسی
toxicol gical
وابسته به زهر شناسی
toxicologic
وابسته به زهر شناسی
petrologic
وابسته به سنگ شناسی
bionic
وابسته به زیست سازه شناسی
phytopathologic
وابسته به اسیب شناسی گیاهان
synecologic
وابسته به بوم شناسی گروهی
sociologic
وابسته بجامعه شناسی انسگانی
zoological
وابسته به جانور شناسی حیوان
physiognomonic
تشخیس دهنده وابسته به قیافه شناسی
astrologic
وابسته به نجوم بینی یا طالع شناسی
physiognomic
وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
philogical
وابسته به علم زبان یا لغت شناسی
zoographic
وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
zoographical
وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
hymnologic
وابسته به سرود شناسی یاسرود سازی
permian
وابسته بدوره زمین شناسی پرمیان
anthropological
وابسته بانسان شناسی مربوط بطبیعت انسانی
phonological
وابسته به صوت شناسی یادگرگونی صدا در زبان
colony
گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند
[زیست شناسی]
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
mesozoic
وابسته بدوره زمین شناسی بین " پرمیان " و " دوره سوم "
neozoic
وابسته بعهد زمین شناسی که از پایان دوره مسوزوئیک تا امروزه است
paleozoic
وابسته به عهدی از زمین شناسی که از اغازدوره کامبریان تا اوایل دوره پرمیان طول کشیده
holocene
وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
it is impossible to live there
نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
ballistic
مربوط بعلم حرکت اجسامی که درهوا پرتاپ میشوند
ophthalmological
وابسته به چشم شناسی یاناخوشیهای چشم
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it.
ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
brio
حیات
divan
حیات
diwan
حیات
intravital
در طی حیات
life
حیات
vita
حیات
intravitam
در طی حیات
lives
حیات
alkahest
اب حیات
subsistence
حیات
entomology
حشره شناسی
[حشره شناسی]
[جانور شناسی]
[رشته دانشگاهی]
life giving
حیات بخش
life force
نشاط حیات
resurgence
تجدید حیات
rebirth
تجدید حیات
vital energy
قوه حیات
vitalism
حیات گرایی
aboveground
در قید حیات
vivifier
حیات بخش
staff of life
مایه حیات
vivification
حیات بخشی
vivific
حیات بخش
renascence
تجدید حیات
vivific
دارای حیات
resuscitative
حیات بخش
vitalization
حیات بخشی
alive
در قید حیات
enlivening
حیات بخشیدن
enliven
حیات بخشیدن
enlivened
حیات بخشیدن
enlivens
حیات بخشیدن
life test
ازمون حیات
base-court
حیات بیرونی
wildlife
حیات وحش
revitalization
تجدید حیات
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
endemic wildlife
حیات وحش بومی
renascent
تجدید حیات کننده
encourage
حیات تازه بخشیدن
hearten
حیات تازه بخشیدن
biocid
زیست کش مانع حیات
embolden
حیات تازه بخشیدن
biotic
مربوط به حیات وزندگی
elate
حیات تازه بخشیدن
reanimate
حیات تازه بخشیدن
reanimate
حیات تازه بخشیدن
viability
امکان ادامه حیات
To be in the land of the living .
درقید حیات بودن
countenance
[encourage]
حیات تازه بخشیدن
vitalism
اعتقاد به اصالت حیات
unregenerated
دوباره حیات نیافته
unregenerate
دوباره حیات نیافته
wildlife management
مدیریت حیات وحش
psychbiology
علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics
زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
refuges
اواره گاه حیات وحش
refuge
اواره گاه حیات وحش
antibiotic
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
biocid
قاطع حیات کشنده حشرات
antibiotics
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
revivification
تجدید حیات رونق تازه
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
lateral meniscus
منیسک خارجی
[کالبد شناسی]
[زیست شناسی]
philology
زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
reviver
تجدید حیات کننده بهوش اورنده
refocillate
تجدید حیات کردن بخود اوردن
zombiism
اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
immunogenetics
رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
metabolisms
تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
metabolism
تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
biologism
اشتغال بمطالعه حیات وتجزیه وتحلیل موجودات زنده
bioastronautics
مطالعه اثرات مسافرتهای فضایی در اشکال مختلف حیات
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
advancement
سهم الارثی که در زمان حیات پدر به فرزندان می دهند پیش قسط
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
karyology
هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
zoo ecology
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
kinematics
حرکت شناسی جنبش شناسی
typology
گونه شناسی نوع شناسی
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
ornithology
پرنده شناسی
[جانور شناسی]
[پرنده شناسی]
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
pathologically
از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
oenology
می شناسی شراب شناسی
psychologically
از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
moslem league
اولین حزب پاکستان که درزمان حیات محمد علی جناح که رهبر ان بود مقتدرترین حزب پاکستان محسوب می شد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com