Total search result: 201 (4 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
arctic |
وابسته بقطب شمال سرد |
|
|
Other Matches |
|
holarctic |
وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال |
Nordic |
وابسته به شمال اروپا |
polar |
وابسته به قطب شمال وجنوب |
moorish |
وابسته به اهالی شمال افریقا |
north-eastern |
وابسته به شمال شرق ایالات متحده |
upstate |
وابسته به بخش شمالی ایالت شمال ایالت نیویورک |
baltic |
دریای بالتیک در شمال اروپا وابسته به بالتیک |
northing |
عرض شمالی انحراف به سوی شمال شمال شبکه |
north by cast |
میان شمال و شمال شرقی |
north east |
شمال شرق شمال شرقی |
north north east |
میان شمال و شمال خاور |
northeast |
شمال شرقی شمال شرق |
northwest |
شمال غرب شمال غربی |
north west |
شمال غرب شمال غربی |
north-east |
شمال شرقی در شمال شرق |
north-west |
شمال غربی در شمال غرب |
phallic |
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب |
syzygial |
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم |
bureaucratic |
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری |
olympian |
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک |
dialectological |
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی |
telepathic |
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر |
subglacial |
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان |
choral |
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی |
puritanical |
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان |
vehicular |
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر |
sothic |
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی |
lexicographic |
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری |
rectal |
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ |
phylar |
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد |
cliquy |
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه |
cliquey |
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه |
erotic |
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros |
monarchic |
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت |
kinetic |
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه |
supervisory |
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری |
north |
در شمال |
north |
شمال |
north <adj.> |
شمال |
northerly |
شمال |
compass rose |
شمال نما |
North Pole |
قطب شمال |
north east |
در شمال خاور |
NW |
شمال غربی |
north-eastern |
رو به شمال شرق |
compass north |
شمال مغناطیسی |
north west |
شمال باختر |
north-west |
شمال غرب |
north wind |
باد شمال |
northeast |
شمال خاوری |
arctic |
قطب شمال |
arcturus |
نگهبان شمال |
north east |
شمال خاور |
the north pole |
قطب شمال |
north-westerly |
شمال غربی |
grid north |
شمال شبکه |
north westerly |
شمال غربی |
magnetic north |
شمال مغناطیسی |
northern |
ساکن شمال |
ina northerly direction |
سوی شمال |
north easterly |
شمال شرقی |
north-westerly |
در شمال باختر |
true north |
شمال حقیقی |
north-eastern |
از شمال خاوری |
Libya |
شمال افریقا |
epsilon bootis |
رایت شمال |
north western |
شمال غربی |
north-western |
شمال غربی |
northwestern |
شمال غربی |
true north |
شمال واقعی |
true north |
شمال جغرافیایی |
north-easterly |
شمال شرقی |
northerly |
به سمت شمال |
north westerly |
در شمال باختر |
northwest |
شمال باختری |
northeastern |
شمال شرقی |
north-east |
شمال شرق |
northeastward |
شمال شرقی |
northbound |
عازم شمال |
northerners |
اهل شمال |
north |
باد شمال |
northwardly |
سوی شمال |
northerner |
اهل شمال |
north |
روبه شمال |
northward |
بسوی شمال شمالا |
northwardly |
بطرف شمال شمالی |
magnetic north pole |
قطب شمال مغناطیسی |
upstater |
اهل شمال استان |
ina northerly direction |
بطرف شمال شمالا |
ice foot |
دیواره یخ درنواحی شمال |
northeastern |
مربوط به شمال شرقی |
northwestwards |
بطرف شمال غربی |
northwester |
طوفان شمال غربی |
northwester |
باد شمال غربی |
rubicon |
رودی در شمال ایتالیا |
Flemish Mannerism |
انقلاب شمال اروپا |
northwards |
بسوی شمال شمالا |
north-eastern |
به سوی شمال شرق |
smew |
مرغابی شمال اروپاواسیا |
northeastward |
بطرف شمال شرقی |
north easter |
باد شمال خاور |
north light roof |
بام شمال نور |
compass north |
شمال قطب نما |
northeaster |
نسیم شمال شرقی |
north wester |
باد شمال باختر |
celestial north pole |
قطب شمال عالم |
northeaster |
باد شمال خاوری |
Arctic Circle |
مدار قطب شمال |
NW |
مخفف شمال غرب |
northernmost |
دورترین محل در شمال |
norther |
بیشتر بطرف شمال |
frontal |
وابسته به پیشانی وابسته بجلو |
zygose |
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی |
lithic |
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم |
sister services |
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته |
moors |
اهل شمال افریقا مسلمان |
lemmings |
موش صحرایی قطب شمال |
moored |
اهل شمال افریقا مسلمان |
lemming |
موش صحرایی قطب شمال |
piedmont |
ناحیهای در شمال غربی ایتالیا |
steelhead |
ماهی ازاد شمال امریکا |
low dutch |
زبان شمال المان و هلندی |
narwhale |
نهنگ دریایی قطب شمال |
narwhal |
نهنگ دریایی قطب شمال |
narwal |
نهنگ دریایی قطب شمال |
uptown |
واقع در محلات شمال شهر |
moor |
اهل شمال افریقا مسلمان |
barbary |
کشوران اسلامی شمال افریقا |
euroclidon |
بادطوفانی شمال شرقی درمدیترانه |
The aircrafts was flying in a northerly direction. |
هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد |
laplander |
اهل در شمال اسکاندیناوی زبان لایلاندی |
inkberry |
درخت خاص شمال شرق امریکا |
white crappie |
ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell |
bald eagle |
نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند |
declination |
مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی |
trouvere |
شاعر رزمی شمال فرانسه در سده یازدهم |
troy |
شهر تروا در شمال غربی اسیای صغیر |
shaman |
کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا |
bald eagles |
نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند |
fox grape |
انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا |
English style |
[نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا] |
new england |
نام شش ایالت در شمال خاوراتازونی در امتداداقیانوس اهالی انراگویند |
Expressionism |
[جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند] |
Nahavand |
شهر نهاوند [در شمال غربی ایران نزدیک همدان] |
gadwall |
اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا |
azimuth |
نقطه شمال دایره قائمی که از مرکز جسم عبور میکند |
Ditterling |
[تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب] |
gyrocompass |
نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد |
true track |
تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین |
jackrabbit |
نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند |
wimp |
آدم دست و پا چلفته [شمال آلمان] [خفت آور ] [اصطلاحات نوجوانان] |
Neanderthal |
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه |
morphic |
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود |
hermitical |
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین |
lapland |
ناحیه شمال سوئدونروژ وفنلاند وشوروی که محل سکونت اقوام لاپ میباشد |
blue laws |
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود |
blue law |
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود |
Hispano-Moresque |
[سبک معماری ساختمان های شمال آفریقا در صده هشت تا پانزده میلادی] |
Indian summer |
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود |
Indian summers |
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود |
associating |
وابسته وابسته کردن |
associate |
وابسته وابسته کردن |
associated |
وابسته وابسته کردن |
associates |
وابسته وابسته کردن |
popliteal |
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی |
poplitaeal |
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی |
epistemologycal |
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی |
physico chemical |
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی |
arcturus |
نگهبان شمال الفا- گاوران الفا- عوا ارکتوروس |
rhaeto romanic |
زبان لاتین سوئیس شرقی وایتالیای شمال شرقی |
life cycle hypothesis |
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است . |
Aurora Polaris |
شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد] |
merry dance |
شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد] |
Aurora Polaris |
شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد] |
merry dancers |
شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد] |
northern lights |
شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد] |
butterfly saddle rug |
قالیچه نقش پروانه ای [این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد] |
shorthorn |
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس |
Tianjan |
شهر تیانجان [شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.] |
Quchan |
قوچان [شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.] |
federated |
وابسته |
federate |
وابسته |
pertinent |
وابسته |
hanger on |
وابسته |
febile |
وابسته به تب |
elysian |
وابسته به |
attache |
وابسته |
appurtenant |
وابسته |
federates |
وابسته |
federating |
وابسته |
levitical |
وابسته به |
attached |
وابسته |
thereof |
وابسته به ان |
plantar |
وابسته به کف پا |
israelitish |
وابسته به |
pertianing |
وابسته |
related |
وابسته |
affiliate |
وابسته |
commissarial |
وابسته به |
congenerous |
وابسته |