English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
cariovascular وابسته بقلب ورگهای خونی
Other Matches
haematocele دمل خونی ورم خونی
hematic خونی بیماری خونی
bloodstain خونی
bloodstained خونی
sanguine خونی
anaemia کم خونی
consanguity هم خونی
hemal خونی
haemoptysis تف خونی
haemic خونی
haematic خونی
haemal خونی
anemia کم خونی
gory خونی
bloodier خونی
plethoric خونی
bloodiest خونی
sanguinity هم خونی
poverty of the blood کم خونی
bloody خونی
sanguinary خونی
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
haematoma ورم خونی
greensickness کم خونی زنان
pernicious anemia کم خونی خطرناک
septicemia گند خونی
haematocele کورک خونی
haematuria پیشاب خونی
ischemia کم خونی موضعی
haematozoon انگل خونی
haematoma دمل خونی
toxemia مسمومیت خونی
hematoblast پلاکتهای خونی
blood cells گویچههای خونی
blood group گروه خونی
blood type گروه خونی
blood types گروه خونی
red water پیشاب خونی
ischmia کم خونی موضعی
sanguineous خونی دموی
sanguine a سکته خونی
ischemia کم خونی موقت
ischaemia کم خونی موضعی
hypoglycemia کم قند خونی
hematozoon انگلهای خونی
blood groups گروه خونی
hematoma غده خونی
blood cell گویچههای خونی
bloody flux اسهال خونی
blood vessel عروق خونی
sanguine temperament مزاج خونی یا دموی
vendetta دشمنی خونی خانوادگی
vendettas دشمنی خونی خانوادگی
septicaemic مبتلا بگند خونی
transient ischemia کم خونی موضعی موقت
chlorotic سبزرنگی براثرکم خونی
life blood خونی که زندگی به ان نیازمنداست
dysentery اسهال خونی دیسانتری
angiology مطالعه عروق خونی و لنفی
neurocirculatory asthenia ضعف عصبی- گردش خونی
extrinsic factor عامل ضدکم خونی وخیم
greensick مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
haematogen دارویی که برای چاره کم خونی میدهند
platelet جسم مسطح و کوچک بویژه پلاکتهای خونی
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
anoxia فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associated وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
federated وابسته
adjective وابسته
attached وابسته
adjectives وابسته
cantabrigian وابسته به
carpal وابسته به مچ
cephalic وابسته به سر
attributable وابسته به
diphtheric وابسته به
elysian وابسته به
attendant وابسته
attendants وابسته
febile وابسته به تب
plantar وابسته به کف پا
congenerous وابسته
comprador وابسته
pertianing وابسته
pertinent وابسته
commissarial وابسته به
interdependent وابسته
israelitish وابسته به
aquatic وابسته به اب
levitical وابسته به
dependent وابسته
thereof وابسته به ان
affiliating وابسته
affiliates وابسته
related وابسته
affiliated وابسته
belonging وابسته ها
germane وابسته
hanger on وابسته
attache وابسته
akin وابسته
appurtenant وابسته
of kin وابسته
elfin وابسته به جن
federate وابسته
pertaining وابسته
federates وابسته
federating وابسته
monitorial وابسته به
affiliate وابسته
thereof=of that وابسته به ان
correspondents وابسته
correspondent وابسته
pyretic وابسته به تب
pyrexial وابسته به تب
subordinating وابسته
contingents وابسته
tuitionary وابسته به
pyrexic وابسته به تب
relevant وابسته
sexual organs وابسته به
messianic وابسته به
syncop وابسته به غش
dependant وابسته
contingent وابسته
relative وابسته
wedded وابسته
riverrine وابسته به
subordinated وابسته
subordinates وابسته
subordinate وابسته
dependants وابسته
fetal وابسته به جنین
facultative وابسته به faculty
far eastern وابسته بخاوردور
undersurface وابسته بزیرسطح
trophic وابسته بتغذیه
faunistic وابسته به جانوران
floricultural وابسته به گلکاری
tutelary وابسته بقیمومت
folkish وابسته به فولکلور
flexional وابسته به صرف
vaccinal وابسته به واکسن
exegetic وابسته به تفسیر
deltaic وابسته به دلتا
diphtheritic وابسته به خناق
ventilatory وابسته به بادگیر
dioecious وابسته به مگ س گیران
diametral وابسته بقطر
ventricular وابسته به شکم
diaconal وابسته بشماس
dermatic وابسته به زیرپوست
dependent variable متغیر وابسته
dipteran وابسته به دوبالان
dominical وابسته بخداوند
eugenic وابسته به به نژادی
ethnologic وابسته به نژادشناسی
ethnical وابسته به نژادشناسی
device dependent وابسته به دستگاه
uranological وابسته به اسمانشناسی
eponymic وابسته به سرخاندان
uxorial وابسته به عیال
eleemosynary وابسته به صدقه
eleemosinary وابسته به صدقه
dramaturgic وابسته به فن نمایش
dependant variable متغیر وابسته
folklorish وابسته به فولکلور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com