Total search result: 201 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
topographic |
وابسته بنقشه برداری یا مکان نگاری |
|
|
Other Matches |
|
chorographic |
وابسته بنقشه برداری جغرافیایی از ناحیهای |
topography |
مکان نگاری |
mental topography |
مکان نگاری ذهن |
topography |
مکان نگاری مساحی |
lexicographic |
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری |
uranographical |
وابسته به اسمان نگاری |
uranographic |
وابسته به اسمان نگاری |
chromatographic |
وابسته برنگ نگاری |
toponymic |
وابسته به مکان نامی |
heliographic |
وابسته به عکس برداری ازافتاب |
pictography |
تصویر نگاری رمز نگاری |
barnstorms |
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا |
barnstormed |
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا |
barnstorm |
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا |
barnstorming |
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا |
left shift |
تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود |
cross hairs |
دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند |
peeks |
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند |
peeking |
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند |
peek |
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند |
peeked |
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند |
xerography |
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره |
xerographic |
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره |
displacement |
اختلاف مکان تغییر مکان |
stencilled |
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری |
stenciled |
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری |
stencilling |
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری |
stencil |
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری |
stencils |
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری |
stenciling |
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری |
moves |
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر |
moved |
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر |
move |
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر |
hectograph |
ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری |
cycle |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
cycled |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
cycles |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
fingerprints |
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن |
fingerprint |
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن |
fingerprinting |
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن |
fingerprinted |
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن |
angular travel |
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان |
geodesy |
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی |
common control |
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری |
phallic |
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب |
geodetic datum |
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی |
migration |
نقل مکان نقل مکان کردن |
monographs |
تک نگاری |
arteriography |
رگ نگاری |
hydrography |
اب نگاری |
monograph |
تک نگاری |
hydrographic |
اب نگاری |
reticulum |
نگاری |
angiography |
رگ نگاری |
bench mark |
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری |
crystallography |
بلور نگاری |
petrography |
سنگ نگاری |
phallography |
نعوظ نگاری |
cardiography |
قلب نگاری |
eco mapping |
بوم نگاری |
surveys |
اب نگاری دریایی |
hydrography |
علم اب نگاری |
demography |
امار نگاری |
stylistics |
سلیس نگاری |
surveyed |
اب نگاری دریایی |
leetter writing |
نامه نگاری |
macrography |
بزرگ نگاری |
topography |
برجسته نگاری |
soleprint |
انگشت نگاری از پا |
oscillography |
نوسان نگاری |
seismography |
زلزله نگاری |
ethnographic <adj.> |
قوم نگاری |
spectrography |
طیف نگاری |
spectrography |
بیناب نگاری |
electrotype |
برق نگاری |
ski graphŠetc |
سایه نگاری |
arteriography |
نبض نگاری |
myography |
عضله نگاری |
sciagraphy |
سایه نگاری |
hydrographic |
نقشه اب نگاری |
cranioscopy |
جمجمه نگاری |
pictorial art |
پیکر نگاری |
picture writing |
تصویر نگاری |
letter writer |
نامه نگاری |
letter writing |
نامه نگاری |
cartography |
نقشه نگاری |
dermatographia |
پوست نگاری |
journalism |
روزنامه نگاری |
oceanpgraphy |
اقیانوس نگاری |
pornography |
هرزه نگاری |
ethnography |
قوم نگاری |
pictography |
صورت نگاری |
oceanography |
اقیانوس نگاری |
tachygraphy |
تند نگاری |
survey |
اب نگاری دریایی |
demography |
مردم نگاری |
hydrographic |
مربوط به اب نگاری |
phonography |
صدا نگاری |
chromatography |
رنگ نگاری |
logging |
واقعه نگاری |
demography |
جمعیت نگاری |
data recording |
داده نگاری |
dactyloscopy |
انگشت نگاری |
chronology |
رخداد نگاری |
chronology |
وقایع نگاری |
dactylagraphy |
انگشت نگاری |
psychography |
روان نگاری |
cerography |
موم نگاری |
telegraphic |
از راه دور نگاری |
ideographs |
حروف اندیشه نگاری |
newspapers |
روزنامه نگاری کردن |
newspaper |
روزنامه نگاری کردن |
electromyography |
برق نگاری ماهیچه |
portraiture |
پیکر نگاری تعریف |
diary method |
روش خاطره نگاری |
To take fingerprints. |
انگشت نگاری کردن |
hydrographic datum |
سطح مبنای اب نگاری |
hydrographic chart |
نقشه اب نگاری دریایی |
notepaper |
کاغذ نامه نگاری |
anecdotal method |
روش واقعه نگاری |
emg |
برق نگاری ماهیچه |
electroretinography |
برق نگاری شبکیه |
electroencephalography |
برق نگاری مغز |
planography |
نقشه نگاری طراحی |
electrocardiography |
قلب نگاری برقی |
finger print department |
اداره انگشت نگاری |
computed tomography scanning |
مغز نگاری کامپیوتری |
seismic method |
روش زلزله نگاری |
olympian |
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک |
bureaucratic |
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری |
syzygial |
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم |
dialectological |
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی |
subglacial |
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان |
choral |
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی |
telepathic |
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر |
automatics |
فرم های نامه نگاری |
automatic |
فرم های نامه نگاری |
uranography |
عالم شناسی اسمان نگاری |
nautical chart |
نقشه دریایی اب نگاری شده |
to correspond with |
رابطه [نامه نگاری] داشتن با |
lexicography |
فرهنگ نویسی واژه نگاری |
sothic |
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی |
puritanical |
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان |
vehicular |
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر |
phylar |
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد |
rectal |
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ |
trig list |
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده |
floating lines |
خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی |
journalese |
بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری |
pastellist |
پیکر نگاری که با مداد رنگی کار میکند |
kinetic |
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه |
supervisory |
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری |
monarchic |
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت |
cliquey |
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه |
cliquy |
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه |
erotic |
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros |
moulage |
انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم |
zygose |
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی |
frontal |
وابسته به پیشانی وابسته بجلو |
lithic |
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم |
sister services |
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته |
survey station |
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری |
placing |
جا مکان |
places |
مکان |
placing |
مکان |
sites |
مکان |
there |
ان مکان |
stabilisers |
مکان |
stabilizer |
مکان |
locus |
مکان |
illocal |
بی مکان |
sited |
مکان |
stead |
مکان |
purlieus |
مکان جا |
spots |
مکان |
spot |
مکان |
site |
مکان |
location |
مکان |
space |
مکان |
part |
مکان |
locations |
مکان |
place |
مکان |
places |
جا مکان |
spaces |
مکان |
place |
جا مکان |
moved |
نقل مکان |
shifted |
تغییر مکان |
locality |
موضع مکان |
print position |
مکان چاپ |
place learning |
مکان اموزی |
place of honor |
مکان پر افتخار |
facility |
مکان ساختمان |
change of place |
تغییر مکان |
nowheres |
در هیچ مکان |
move |
نقل مکان |
shift |
تغییر مکان |
response position |
مکان جواب |
left shift |
تغییر مکان به چپ |
otherwhere |
در مکان دیگر |
clearings |
مکان مسطح |