Dictiornary-Farsi | وابسته به استخوان فک پایین | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (13 milliseconds)

English	Persian
submaxilla	وابسته به استخوان فک پایین


Other Matches

myelogenic	وابسته بمغز استخوان
osteologic	وابسته به استخوان شناسی
skeletal	وابسته به استخوان بندی
sacrosciatic	وابسته به استخوان خاجی وچاربند
ilial	وابسته به استخوان لگن خاصره
iliac	وابسته به استخوان لگن خاصره
nasoethmoidal	وابسته به بینی و استخوان غربالی
phalangeal	وابسته به استخوان انگشت یاپنجه
osteoplastic	وابسته به روش جراحی ترمیمی استخوان
hyprostosis	رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
green stick	شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
osteotomy	برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
astragalus	استخوان قوزک یا اشتالنگ استخوان کعب
zygoma	استخوان قوس وجنه استخوان گونه
syynostosis	ترکیب دو استخوان وتکمیل استخوان واحدی
condyle	مهره استخوان- برامدگی استخوان
ischium	استخوان ورک استخوان نشیمنگاهی
periosteum	پوشش استخوان ضریع استخوان
downhaul	پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses	پایین دادن لوله پایین اوردن
depress	پایین دادن لوله پایین اوردن
occiput	استخوان قمحدوه استخوان پس سر
down	سوی پایین بطرف پایین
vomer	استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
vertically	از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
phallic	وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
bureaucratic	وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial	وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian	اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
choral	وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial	وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic	وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological	وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
phylar	وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic	وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal	وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical	وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular	وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic	وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
cliquy	وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey	وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic	وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic	وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory	وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic	وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
lithic	وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services	یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal	وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose	وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
osteotome	استخوان بر
fleshier	بی استخوان
jawbones	استخوان فک
fleshy	بی استخوان
natchbone	استخوان
boning	استخوان
ossicle	استخوان چه
jawbone	استخوان فک
tarsus	استخوان مچ پا
boneless	بی استخوان
bones	استخوان
fleshiest	بی استخوان
bone	استخوان
boned	استخوان
funny bones	استخوان ارنج
carcasses	استخوان بندی
carcass	استخوان بندی
carcases	استخوان بندی
skelton	استخوان بندی
stirrup bone ;stirrup bone	استخوان رکابی
stirrup	استخوان رکابی
stirrups	استخوان رکابی
stapes	استخوان رکابی
kneepan	استخوان کشگک
To set a bone.	استخوان جا انداختن
pubis	استخوان شرمگاه
dislocation	دررفتگی استخوان
bony	استخوان دار
frontal bone	استخوان پیشانی
knucklebone	استخوان قوزک
blade	استخوان پهن
boney	استخوان دار
reckets	استخوان نرمی
xyster	استخوان تراش
scalping iron	استخوان تراش
reckets	ملاست استخوان
frameworks	استخوان بندی
patella	استخوان کشکک
patellae	استخوان کشکک
sacrum	استخوان خاجی
framework	استخوان بندی
reckets	نرمی استخوان
funny bone	استخوان ارنج
wishbones	استخوان جناق
raspatory	استخوان تراش
shacklebone	استخوان مچ دست
scaular	استخوان شانه
dengue	تب استخوان شکن
scroll bone	استخوان فرفرهای
raspatory	استخوان ساب
shacklebone	استخوان قاپ
spillikin	ریزه استخوان
bone marrow	مغز استخوان
anvil	استخوان سندانی
incus	استخوان سندانی
illium	استخوان حرقفی
skeleton	استخوان بندی
ilium	استخوان حرقفی
skeletons	استخوان بندی
innominate bone	استخوان بی نام
exostosis	برامدگی استخوان
temporal bone	استخوان گیجگاه
hyperostosis	برامدگی استخوان
tarsometatarsus	استخوان مچ پاواستخوان کف پا
talus	استخوان قاپ
hyoid bone	استخوان لامی
zygomatic	استخوان گونه
fish bone	استخوان ماهی
the humeral bone	استخوان عضد
ungual bone	استخوان ناخنی
epiphysis	شاخ استخوان
anvils	استخوان سندانی
hammers	استخوان چکشی
hammered	استخوان چکشی
hammer	استخوان چکشی
ethmoid	استخوان غربالی
ethmoid	استخوان پرویزنی
hulking	درشت استخوان
caries	پوسیدگی استخوان
rickety	نرم استخوان
thighbone	استخوان ران
thigh bone	استخوان ران
bonemeal	گرد استخوان
bonemeal	استخوان کوبیده
humeri	استخوان بازو
humeri	استخوان عضله
humerus	استخوان بازو
humerus	استخوان عضله
humeruses	استخوان بازو
humeruses	استخوان عضله
shoulder blade	استخوان شانه
shoulder blades	استخوان شانه
cheekbone	استخوان گونه
cheekbones	استخوان گونه
ckeek bone	استخوان گونه
zygomatic bone	استخوان گونه
scapula	استخوان کتف
scapulas	استخوان کتف
marrows	مغز استخوان
kneecap	استخوان کشگک
kneecaps	استخوان کشگک
bonemeal	آرد استخوان
the humeral bone	استخوان بازو
humeeerus	استخوان عضد
humeeerus	استخوان بازو
ossification	تشکیل استخوان
huckle bone	استخوان لگن
huckle bone	استخوان چاربند
skull and crossbones	جمجمه و دو استخوان
jawbones	استخوان ارواره
jawbone	استخوان ارواره
foot bone	خرده استخوان پا
fracturing	شکستگی استخوان
fractures	شکستگی استخوان
fractured	شکستگی استخوان
fracture	شکستگی استخوان
marrow	مغز استخوان
malar bone	استخوان گونه
cannon bone	استخوان ساق پا
osteography	شرح استخوان ها
ostosis	استخوان سازی
cartilage	نرمه استخوان
barebone	استخوان خالی
malleus	استخوان چکشی
osteogenesis	تشکیل استخوان
merrythought	استخوان جناغ
calcaneum	استخوان پاشنه
osteogenesis	پیدایش استخوان
maxillary bone	استخوان ارواره
bone ache	استخوان درد
shinbone	استخوان قلم پا
metacarpal	استخوان کف دست
carcse	استخوان بندی
osteologist	استخوان شناس
carcass	استخوان بندی
carpale	استخوان مچ دست
osteology	استخوان شناسی
femora	استخوان ران
osteoma	ورم استخوان
osteomalacia	نرمی استخوان
osteoid	استخوان وار
femur	استخوان ران
baleen	استخوان نهنگ
osteomalacia	ملاست استخوان
cariosity	پوسیدگی استخوان
luxation	در رفتگی استخوان
malleolus	استخوان غوزک
osteitis	اماس استخوان
pith	مخ استخوان اهمیت
navicular bone	استخوان زورقی
anklebone	استخوان قوزک