Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
imprescriptible
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
Other Matches
time barred
مشمول مرور زمان
barred by statute
مشمول مرور زمان
lapses
از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
lapse
از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
lapsing
از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
prescription
مرور زمان
prescriptions
مرور زمان
time lapse
مرور زمان
statute of limitation
مرور زمان
lapse of time
مرور زمان
acquisitive prescription
مرور زمان مملک
positive prescription
مرور زمان مملک
limitation period
مدت مرور زمان
negative prescription
مرور زمان اسقاط حق
extinctive prescription
مرور زمان اسقاط حق
period of prescription
مدت مرور زمان
limitation of actions
مرور زمان دعاوی
creative prescription
مرور زمان ایجاد حق
ecquisitive prescription
مرور زمان مملک
statute of limitations
قانون مرور زمان
positive prescription
مرور زمان ایجاد حق
lapse
استفاده از مرور زمان
lapses
استفاده از مرور زمان
negative prescription
مرور زمان مسقط
limitation act
قانون مرور زمان
statutory limitation
قانون مرور زمان
lapsing
استفاده از مرور زمان
wear thin
<idiom>
به مرور زمان لاغر شدن
elapsation
ازدست رفتن حق به واسطه مرور زمان
curfews
زمان قطع عبور و مرور قرق
curfew
زمان قطع عبور و مرور قرق
prescribe to
استناد به مرور زمان دراثبات ادعا
to scrape up
[money]
چیزی را به مرور زمان کم کم جمع کردن
[پول]
tolled
حق عبور یا حق ارتفاق ساقط شده در اثر مرور زمان
prescription
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
patina
[جرم، کبره و کثیف شدن الیاف پشم در اثر مرور زمان]
prescriptions
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
limitation of actions
در CLقوانین مربوط به مرور زمان در مجموعهای بنام limitation of Statues جمع اوری شده است
uncoveranted
مشمول بیان نشده غیرقراردادی
scale
فلس پشم
[این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
conscription of wealth
مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
elegit
حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
traffic post
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
non scheduled
زمان بندی نشده
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
inclusive
مشمول
subsumption
مشمول
liable
مشمول
fall under
مشمول
comprisal
مشمول
time dependent
وابسته به زمان
taxable
مشمول مالیات
ineligible
غیر مشمول
liable to fine
مشمول جریمه
obligor
مشمول وفیفه
draft dodger
مشمول غایب
obligated reservist
مشمول وفیفه
liable to tax
مشمول مالیات
inapplicable
غیر مشمول
draft dodgers
مشمول غایب
coverage rate
نزخ مشمول
peacetime
وابسته به زمان صلح
spatiotemporal
وابسته بفضا و زمان
horlogic
وابسته به زمان سنجی
wartime
وابسته به زمان جنگ
realtime
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
taxable profit
سود مشمول مالیات
ratal
مبلغ مشمول مالیات
taxable income
درامد مشمول مالیات
taxable activities
فعالیتهای مشمول مالیات
schoolable
مشمول تحصیل اجباری
conscripts
مشمول نظام کردن
conscripting
مشمول نظام کردن
conscripted
مشمول نظام کردن
conscript
مشمول نظام کردن
liable to military service
مشمول خدمت وفیفه
dutiable
مشمول حقوق گمرکی
dutiable
مشمول مالیات و عوارض
with particular average
مشمول خسارات خاص
with pwrticular average
مشمول خسارت خاص
to be subject to an attachment
مشمول توقیف بودن
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
pre adamite
وابسته به پیش از زمان ادم
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
except
: مستثنی کردن مشمول نکردن
tithable
عشر گرفتن مشمول عشریه
wpa
average particular with مشمول خسارت خاص
ratable
مشمول مالیات قابل تقویم
ratable
قابل تقویم مشمول مالیات
rateable
مشمول مالیات قابل تقویم
aoristic
وابسته به زمان ماضی غیر معین
conscripts
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
conscript
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
conscripted
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
conscripting
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
to implicate somebody in something
کسی را با چیزی
[منفی]
مشمول کردن
to involve somebody in something
[negative]
کسی را با چیزی
[منفی]
مشمول کردن
conscious error
خطای اپراتور که به سرعت تشخیص داده میشود ولی درهمان زمان قابل جلوگیری از آن نیست
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
tracts
مرور
overview
مرور
reviewal
مرور
perusal
مرور
overviews
مرور
tract
مرور
revisal
مرور
once-over
مرور
review
مرور
reviewed
مرور
reviewing
مرور
reviews
مرور
once over
مرور
IAM
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presents
زمان حاضر زمان حال
arrivals
زمان حضور زمان رسیدن
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
presenting
زمان حاضر زمان حال
arrival
زمان حضور زمان رسیدن
seek time
زمان جستجو زمان طلب
present
زمان حاضر زمان حال
presented
زمان حاضر زمان حال
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
glances
نظراجمالی مرور
turn over
مرور کردن
trafficking
عبور و مرور
go through
مرور کردن
glanced
نظراجمالی مرور
traffics
عبور و مرور
traffic
عبور و مرور
trafficked
عبور و مرور
go over
مرور کردن
scrolls
مرور کردن
scroll
مرور کردن
rehearsal
مرور ذهنی
lapses
انصراف مرور
lapse
انصراف مرور
rub up
مرور کردن
lapsing
انصراف مرور
rehearsals
مرور ذهنی
glance
نظراجمالی مرور
run over
مرور کردن
capacity
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
capacities
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
gaduate
مشمول مالیات تصاعدی فارغ التحصیل شدن دوره اموزشگاهی رابپایان رساندن
traffic density
شدت عبور و مرور
traffic intensity
شدت عبور و مرور
traffic peak
حداکثر عبور و مرور
die out
<idiom>
به مرور از بین رفتن
traffic lane
مسیر عبور و مرور
informal design review
مرور غیررسمی طرح
traffic density
تراکم عبور و مرور
traffic density
تکاشف عبور و مرور
traffic court
دادگاه عبور و مرور
scans
اجمالا مرور کردن
scan
اجمالا مرور کردن
scanned
اجمالا مرور کردن
traffic sign
علامت عبور و مرور
traffic control
کنترل عبور و مرور
relives
در ذهن مرور کردن
reviewed
بررسی کردن مرور
revision
تجدید نظر مرور
revisions
تجدید نظر مرور
eligible traffic
عبور و مرور مجاز
airfield traffic
عبورو مرور در فرودگاه
airfield traffic
عبور و مرور فرودگاه
relive
در ذهن مرور کردن
relived
در ذهن مرور کردن
reliving
در ذهن مرور کردن
reviews
بررسی کردن مرور
bus traffic
عبور و مرور اتوبوسها
wear off/away
<idiom>
به مرور محو شدن
review
بررسی کردن مرور
reviewing
بررسی کردن مرور
access structures
ساختمانهای عبور و مرور
curfew period
ساعات منع عبور و مرور
to be under curfew
در منع عبور و مرور بودن
to run over
مرور کردن زیر گرفتن
air traffic control
کنترل عبور و مرور هوایی
air-traffic control
کنترل عبور و مرور هوایی
diacoustics
علم مرور وشکست صدا
traffic cut
تقاطع دو جریان عبور و مرور
libraries
و در زمان و هزینه صرفه جویی شود. 2-مجموعه توابعی که کامپیوتر نیاز دارد تا به آنها مراجعه کند ولی در حافظه اصلی ذخیره نشده اند
library
و در زمان و هزینه صرفه جویی شود. 2-مجموعه توابعی که کامپیوتر نیاز دارد تا به آنها مراجعه کند ولی در حافظه اصلی ذخیره نشده اند
safe conduct
جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
pointsman
عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
access structures
ساختمان های قابل عبور و مرور
road discipline
مقررات عبور و مرور روی جاده
safe conducts
جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe-conducts
جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
air movement section
قسمت کنترل عبور و مرور هوایی
clearance in ward
گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل
time
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com