English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
moorish وابسته به اهالی شمال افریقا
Other Matches
Libya شمال افریقا
moored اهل شمال افریقا مسلمان
moor اهل شمال افریقا مسلمان
moors اهل شمال افریقا مسلمان
barbary کشوران اسلامی شمال افریقا
new england نام شش ایالت در شمال خاوراتازونی در امتداداقیانوس اهالی انراگویند
plebiscitary وابسته به اراعموم اهالی مبنی بر یا افهارعقیده عامه
holarctic وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
Nordic وابسته به شمال اروپا
polar وابسته به قطب شمال وجنوب
arctic وابسته بقطب شمال سرد
irredentism نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
north-eastern وابسته به شمال شرق ایالات متحده
upstate وابسته به بخش شمالی ایالت شمال ایالت نیویورک
baltic دریای بالتیک در شمال اروپا وابسته به بالتیک
northing عرض شمالی انحراف به سوی شمال شمال شبکه
north-east شمال شرقی در شمال شرق
northeast شمال شرقی شمال شرق
north west شمال غرب شمال غربی
north-west شمال غربی در شمال غرب
north by cast میان شمال و شمال شرقی
north east شمال شرق شمال شرقی
northwest شمال غرب شمال غربی
north north east میان شمال و شمال خاور
townspeople اهالی شهر
townsflk اهالی شهر
the dark continent افریقا
kakistocracy حکومت به دست بدترین اهالی
steinbock اهوی کوچک افریقا
steenbok اهوی کوچک افریقا
guineas کشور گینه در افریقا
liberian لیبری اهل در افریقا
Guinea کشور گینه در افریقا
jayhawker لقب اهالی استان کانزاس دراتازونی
moresque مطابق با سبک مغربیهای افریقا
stapelia پادزهر سمی وبدبوی افریقا
kaross پوستین بی استین بومیان افریقا
Ivory Coast کرانهی مرکزی و غربی افریقا
harmattan بادخشک زمستانی سواحل غربی افریقا
zulu اهل ناتال در جنوب افریقا ناتالی
casbah محله بومیهای شهرهای شمالی افریقا
aardwolf کفتار بومی جنوب و مشرق افریقا
st helena جزیره سنت هلن درجنوب غربی افریقا
karroo قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
karoo قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
myrmidon یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
municipium شهری که اهالی ان از حقوق شهر نشینان رومی بهره مند میشدند
hottentot یکی از انواع بومیهای جنوب افریقا که اندامی کوتاه ورنگ قهوهای مایل به زرددارند
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
yodelling صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodelled صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodel صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodeled صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodeling صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodels صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
Burundi کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
somali کشور سومالی واقع در افریقا اهل سومالی
the inhabitants of tehran ساکنان یا اهالی تهران زیستوران تهران
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
bushbaby گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
residents of tehran سکنه تهران اهالی تهران
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
northerly شمال
north <adj.> شمال
north در شمال
north شمال
north west شمال باختر
northeastern شمال شرقی
north easterly شمال شرقی
north westerly شمال غربی
north westerly در شمال باختر
north-westerly در شمال باختر
north-westerly شمال غربی
north-east شمال شرق
true north شمال جغرافیایی
ina northerly direction سوی شمال
northeastward شمال شرقی
northwest شمال باختری
northwardly سوی شمال
north-easterly شمال شرقی
north wind باد شمال
northeast شمال خاوری
true north شمال واقعی
epsilon bootis رایت شمال
north east در شمال خاور
the north pole قطب شمال
compass rose شمال نما
north باد شمال
compass north شمال مغناطیسی
grid north شمال شبکه
northerner اهل شمال
northerners اهل شمال
arcturus نگهبان شمال
magnetic north شمال مغناطیسی
north east شمال خاور
true north شمال حقیقی
northerly به سمت شمال
north-eastern از شمال خاوری
north western شمال غربی
north-western شمال غربی
arctic قطب شمال
northbound عازم شمال
northwestern شمال غربی
north-west شمال غرب
NW شمال غربی
North Pole قطب شمال
north-eastern رو به شمال شرق
northern ساکن شمال
north روبه شمال
NW مخفف شمال غرب
northernmost دورترین محل در شمال
ina northerly direction بطرف شمال شمالا
northeastward بطرف شمال شرقی
north-eastern به سوی شمال شرق
northeaster باد شمال خاوری
rubicon رودی در شمال ایتالیا
northeaster نسیم شمال شرقی
north wester باد شمال باختر
smew مرغابی شمال اروپاواسیا
ice foot دیواره یخ درنواحی شمال
Arctic Circle مدار قطب شمال
north easter باد شمال خاور
northeastern مربوط به شمال شرقی
northward بسوی شمال شمالا
celestial north pole قطب شمال عالم
compass north شمال قطب نما
upstater اهل شمال استان
magnetic north pole قطب شمال مغناطیسی
northwestwards بطرف شمال غربی
northwards بسوی شمال شمالا
northwardly بطرف شمال شمالی
north light roof بام شمال نور
northwester باد شمال غربی
norther بیشتر بطرف شمال
northwester طوفان شمال غربی
Flemish Mannerism انقلاب شمال اروپا
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
steelhead ماهی ازاد شمال امریکا
low dutch زبان شمال المان و هلندی
narwhal نهنگ دریایی قطب شمال
narwal نهنگ دریایی قطب شمال
euroclidon بادطوفانی شمال شرقی درمدیترانه
narwhale نهنگ دریایی قطب شمال
piedmont ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
lemmings موش صحرایی قطب شمال
lemming موش صحرایی قطب شمال
uptown واقع در محلات شمال شهر
inkberry درخت خاص شمال شرق امریکا
The aircrafts was flying in a northerly direction. هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
laplander اهل در شمال اسکاندیناوی زبان لایلاندی
home rule حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
bald eagle نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
shaman کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
fox grape انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
bald eagles نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
declination مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
troy شهر تروا در شمال غربی اسیای صغیر
trouvere شاعر رزمی شمال فرانسه در سده یازدهم
white crappie ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
Expressionism [جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
English style [نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
Nahavand شهر نهاوند [در شمال غربی ایران نزدیک همدان]
gadwall اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
azimuth نقطه شمال دایره قائمی که از مرکز جسم عبور میکند
Ditterling [تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
gyrocompass نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
Gohar carpet فرش گوهر [این فرش که توسط بافنده ای به همین نام از اهالی ارمنستان وسیه بافته شده از فرش های شاخص و کلیدی این منطقه محسوب شده و طرح آنرا مربوط به قره باغ می دانند.]
jackrabbit نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
true track تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین
wimp آدم دست و پا چلفته [شمال آلمان] [خفت آور ] [اصطلاحات نوجوانان]
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
blue laws قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
Hispano-Moresque [سبک معماری ساختمان های شمال آفریقا در صده هشت تا پانزده میلادی]
blue law قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
lapland ناحیه شمال سوئدونروژ وفنلاند وشوروی که محل سکونت اقوام لاپ میباشد
Indian summer هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summers هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com