Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
maritime
وابسته به بازرگانی دریایی
Other Matches
maritime commerce
بازرگانی دریایی
commercial attache
وابسته بازرگانی
long boat
بزرگترین کرجی که وابسته بکشتی بازرگانی است
low-tech
وابسته به شرکتها و نظام های بازرگانی متکی به کم فنآوری
naval attache
وابسته دریایی
medusan
وابسته به ستارههای دریایی
medusal
وابسته به ستارههای دریایی
naval attache
وابسته نیروی دریایی
naval
وابسته به نیروی دریایی
nymphic
وابسته به حوری یا پری دریایی
nymphean
وابسته به حوری دریایی حور نشین
macrurous
مربوط به دسته دم درازان از سخت پوستان وابسته به خرچنگهای دریایی
seabee
گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
midshipman
افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic
درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
pilot chart
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
kite
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
running lights
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
kites
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
oceanography
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
petty officer
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officers
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
chine
عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
sea cucumber
حلزون دریایی از جنس راب دریایی
stadimeter
مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea mark
راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
sea power
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner
ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
marine
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
naval activity
تاسیسات دریایی قسمت دریایی
marines
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
terns
پرستوک دریایی چلچله دریایی
tern
پرستوک دریایی چلچله دریایی
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director
وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
summary areas
مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
light lists
کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
knot
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
maritime
ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
bureau of naval personnel
اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
rear commodore
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
light period
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
crash position indicator
برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
naval gunfire
تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
convoy commodore
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
commerce
بازرگانی
for-profit
<adj.>
بازرگانی
trading
بازرگانی
corporate
[commercial]
<adj.>
بازرگانی
commercial
بازرگانی
commercial
<adj.>
بازرگانی
mercantile
بازرگانی
traded
بازرگانی
trade
بازرگانی
business
<adj.>
بازرگانی
relating to business
<adj.>
بازرگانی
emporetic
بازرگانی
merchantry
بازرگانی
mercantile agent
بازرگانی
convoy schedule
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
crash locator beacon
برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
businesses
موسسه بازرگانی
commercial tax
مالیات بازرگانی
chamber of trade
اتاق بازرگانی
quasi commercial
نیمه بازرگانی
trade secrets
اسرار بازرگانی
quasi commercial
شبه بازرگانی
trade deficit
کسری بازرگانی
commercial representative
نمایندگی بازرگانی
commercial policy
سیاست بازرگانی
jobbing
واسطه بازرگانی
trade fairs
نمایشگاه بازرگانی
trade mark
علامت بازرگانی
trade secret
اسرار بازرگانی
business
موسسه بازرگانی
trade fair
نمایشگاه بازرگانی
volume of trade
حجم بازرگانی
trades unions
اتحادیه بازرگانی
trade unions
اتحادیه بازرگانی
trade union
اتحادیه بازرگانی
chamber of commerce
اتاق بازرگانی
merchant bank
بانک بازرگانی
emporium
مرکز بازرگانی
chamber of commerce
اطاق بازرگانی
internal trade
بازرگانی داخلی
board of trade
وزارت بازرگانی
merchant marine
ناوگان بازرگانی
union
<adj.>
اتحادیه بازرگانی
merchantman
کشتی بازرگانی
business activity
فعالیت بازرگانی
foreign trade
بازرگانی خارجی
domestic trade
بازرگانی داخلی
mercantilism
سیاست بازرگانی
board of trade
هیئت بازرگانی
sea borne commerce
بازرگانی دردریا
balance of trade
تراز بازرگانی
commercially
از راه بازرگانی
mart
مرکز بازرگانی
idiograph
نشان بازرگانی
commercial banks
بانکهای بازرگانی
bilateral trade
بازرگانی دو طرفه
emporiums
مرکز بازرگانی
commercial bank
بانگ بازرگانی
business fluctuations
نوسانات بازرگانی
merchant banks
بانک بازرگانی
commercial revolution
انقلاب بازرگانی
bill exchange
برات بازرگانی
emporia
مرکز بازرگانی
business union
اتحادیه بازرگانی
business cycle
دور بازرگانی
business enterprise
بنگاه بازرگانی
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
brokers
واسطه معاملات بازرگانی
business cycle
دور فعالیت بازرگانی
brokering
واسطه معاملات بازرگانی
brokered
واسطه معاملات بازرگانی
broker
واسطه معاملات بازرگانی
master mariner
ناخدای کشتی بازرگانی
commercial intercourse
معامله یا مراوده بازرگانی
ideograph
سمبل و علامت بازرگانی
business
کسب و کار بازرگانی
trade journal
روزنامه یا مجله بازرگانی
business transaction
داد و ستد بازرگانی
hanse
اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
mentoring
مرشدی
[تجارت و بازرگانی]
firms
کارخانه موسسه بازرگانی
businesses
کسب و کار بازرگانی
firmest
کارخانه موسسه بازرگانی
firmer
کارخانه موسسه بازرگانی
firm
کارخانه موسسه بازرگانی
business economics
علم اقتصاد بازرگانی
overseas trade fair
نمایشگاه بین المللی بازرگانی
shopping mall
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
foreign trade multiplier
ضریب فزاینده بازرگانی خارجی
retail shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
mentoring
مربی بودن
[تجارت و بازرگانی]
clearing agreement
موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
shopping mall
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
hermes
خدای بازرگانی ودزدی وسخنوری
retail shopping centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
mall
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail park
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
mercantilism
سیاست موازنه بازرگانی کشور
shopping center
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
chamber of commerce
اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
shopping centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
interstate commerce
بازرگانی در میان ایالتهای یک کشور
micro-economics
اقتصاد خرد
[تجارت و بازرگانی]
dealing
مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
stapling
اساسی مرکز بازرگانی عمده
stapled
اساسی مرکز بازرگانی عمده
microeconomics
اقتصاد خرد
[تجارت و بازرگانی]
emporiums
جای بازرگانی مرکز فروش
retail centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
international chamber of commerce
اتاق بازرگانی بین المللی
commercial center
[American]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
staple
اساسی مرکز بازرگانی عمده
retail park
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
emporia
جای بازرگانی مرکز فروش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com