Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
nasoethmoidal
وابسته به بینی و استخوان غربالی
Other Matches
ethmoid
استخوان غربالی
vomer
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
osteologic
وابسته به استخوان شناسی
submaxilla
وابسته به استخوان فک پایین
skeletal
وابسته به استخوان بندی
myelogenic
وابسته بمغز استخوان
phalangeal
وابسته به استخوان انگشت یاپنجه
ilial
وابسته به استخوان لگن خاصره
iliac
وابسته به استخوان لگن خاصره
sacrosciatic
وابسته به استخوان خاجی وچاربند
osteoplastic
وابسته به روش جراحی ترمیمی استخوان
hyprostosis
رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
nasolabial
وابسته به لب و بینی
nasal
وابسته به بینی
rhinal
وابسته به بینی
nassal
وابسته به بینی
previsionary
وابسته به پیش بینی
nasopalatine
وابسته بکام و بینی
nasofrontal
وابسته به بینی و پیشانی
rhiopharyngeal
وابسته به بینی وگلوگاه
nasopalatal
وابسته بکام و بینی
oculonasal
وابسته بچشم و بینی
narial
وابسته به سوراخ بینی
gastroscopic
وابسته بمعده بینی
previsional
وابسته به پیش بینی
animalcular
وابسته به جانوران ذره بینی
ethmoid
غربالی
astrologic
وابسته به نجوم بینی یا طالع شناسی
prognostic
وابسته به اثار اتی وپیش بینی مرض
corn popper
غربالی که دربودادن ذرت بکارمیرود
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
green stick
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
osteotomy
برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
syynostosis
ترکیب دو استخوان وتکمیل استخوان واحدی
astragalus
استخوان قوزک یا اشتالنگ استخوان کعب
zygoma
استخوان قوس وجنه استخوان گونه
periosteum
پوشش استخوان ضریع استخوان
condyle
مهره استخوان- برامدگی استخوان
ischium
استخوان ورک استخوان نشیمنگاهی
pug nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
occiput
استخوان قمحدوه استخوان پس سر
septum
حفرههای بینی پره بینی
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
guided propagation
تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
weather forecast
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anaglyph
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
anticipated stock losses
تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
weather forecasts
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
predicting interval
فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
fleshiest
بی استخوان
fleshier
بی استخوان
natchbone
استخوان
boning
استخوان
bones
استخوان
bone
استخوان
boneless
بی استخوان
boned
استخوان
fleshy
بی استخوان
osteotome
استخوان بر
ossicle
استخوان چه
jawbone
استخوان فک
tarsus
استخوان مچ پا
jawbones
استخوان فک
wishbone
استخوان جناق
shoulder blade
استخوان شانه
stirrup bone ;stirrup bone
استخوان رکابی
os pubis
استخوان شرمگاه
humeruses
استخوان عضله
wishbones
استخوان جناق
dislocation
دررفتگی استخوان
boney
استخوان دار
bony
استخوان دار
talus
استخوان قاپ
skelton
استخوان بندی
osteal
شبیه استخوان
occipital bone
استخوان قمحدوه
femurs
استخوان ران
ossific
استخوان ساز
cartilage
نرمه استخوان
carcasses
استخوان بندی
carcass
استخوان بندی
carcases
استخوان بندی
femur
استخوان ران
aitch bone
استخوان کفل
hammered
استخوان چکشی
humeri
استخوان عضله
merrythought
استخوان جناغ
hammers
استخوان چکشی
shinbone
استخوان قلم پا
humeri
استخوان بازو
To set a bone.
استخوان جا انداختن
maxillary bone
استخوان ارواره
humerus
استخوان بازو
anvil bone
استخوان سندانی
palating
استخوان کام
humerus
استخوان عضله
carcass
استخوان بندی
orthopedics
جراحی استخوان
funny bones
استخوان ارنج
funny bone
استخوان ارنج
temporal bone
استخوان گیجگاه
hammer
استخوان چکشی
ankle bone
استخوان قوزک
anklebone
استخوان قوزک
humeruses
استخوان بازو
jawbone
استخوان ارواره
shacklebone
استخوان قاپ
osteomalacia
ملاست استخوان
osteomalacia
نرمی استخوان
osteoma
ورم استخوان
scapulas
استخوان کتف
scapula
استخوان کتف
osteology
استخوان شناسی
osteologist
استخوان شناس
zygomatic bone
استخوان گونه
kneecap
استخوان کشگک
kneecaps
استخوان کشگک
fracture
شکستگی استخوان
jawbones
استخوان ارواره
blade
استخوان پهن
navicular bone
استخوان زورقی
ostosis
استخوان سازی
shacklebone
استخوان مچ دست
fracturing
شکستگی استخوان
fractures
شکستگی استخوان
fractured
شکستگی استخوان
marrows
مغز استخوان
metacarpal
استخوان کف دست
rickets
نرمی استخوان استخوان نرمی
parietal
استخوان اهیانه
shoulder blades
استخوان شانه
stirrups
استخوان رکابی
stirrup
استخوان رکابی
osteitis
اماس استخوان
osteitis
ورم استخوان
cheekbone
استخوان گونه
tarsometatarsus
استخوان مچ پاواستخوان کف پا
osteoid
استخوان وار
marrow
مغز استخوان
bone marrow
مغز استخوان
ckeek bone
استخوان گونه
osteography
شرح استخوان ها
osteogenesis
تشکیل استخوان
osteogenesis
پیدایش استخوان
cheekbones
استخوان گونه
pith
مخ استخوان اهمیت
femora
استخوان ران
dengue
تب استخوان شکن
thigh bone
استخوان ران
knucklebone
استخوان قوزک
huckle bone
استخوان لگن
reckets
ملاست استخوان
fish bone
استخوان ماهی
kneepan
استخوان کشگک
reckets
استخوان نرمی
humeeerus
استخوان عضد
the humeral bone
استخوان بازو
hulking
درشت استخوان
exostosis
برامدگی استخوان
skull and crossbones
جمجمه و دو استخوان
thighbone
استخوان ران
rickety
نرم استخوان
ethmoid
استخوان پرویزنی
scaular
استخوان شانه
epiphysis
شاخ استخوان
huckle bone
استخوان چاربند
foot bone
خرده استخوان پا
stapes
استخوان رکابی
zygomatic
استخوان گونه
innominate bone
استخوان بی نام
hyperostosis
برامدگی استخوان
incus
استخوان سندانی
raspatory
استخوان ساب
bonemeal
استخوان کوبیده
xyster
استخوان تراش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com