Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
inquisitional
وابسته به تحقیق یا رسیدگی تحقیقی
Other Matches
investigatory
تحقیقی مبنی بر رسیدگی
quests
تحقیق و رسیدگی
quest
تحقیق و رسیدگی
inquisitorial
وابسته به رسیدگی
investigatory
وابسته به رسیدگی
investigative
تحقیقی باز جو
thesis
کار تحقیقی
theses
کار تحقیقی
schoolastic
پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
schoolman
پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
to verify the accounts
رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
defferential assets
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
researched
تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
research
تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
researches
تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
researching
تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
checking
تحقیق
quest
تحقیق
ascertainment
تحقیق
quests
تحقیق
researches
تحقیق
indagation
تحقیق
scrutiny
تحقیق
study
تحقیق
studying
تحقیق
studies
تحقیق
research
تحقیق
verification
تحقیق
investigations
تحقیق
researched
تحقیق
investigation
تحقیق
inquiries
تحقیق
inquirendo
تحقیق
rummage
تحقیق
rummaging
تحقیق
rummaged
تحقیق
rummages
تحقیق
scholarship
تحقیق
scholarships
تحقیق
inquiry
تحقیق
researching
تحقیق
explore
تحقیق کردن
assay
تحقیق کردن
dissect
[analyse]
تحقیق کردن
assays
تحقیق کردن
fishing expedition
تحقیق استنطاق
inquires
تحقیق کردن
inspects
تحقیق بازرسی
inspect
تحقیق کردن
judicial interrogator
قاضی تحقیق
enquire into
تحقیق کردن
examinating magistrate
قاضی تحقیق
examing magistrate
قاضی تحقیق
fact finding body
کمیسیون تحقیق
examine
تحقیق کردن
fact finding body
هیات تحقیق
surveying officer
افسر تحقیق
study
تحقیق کردن
enquires
تحقیق کردن
inspected
تحقیق بازرسی
scrutinize
تحقیق کردن
look into
تحقیق کردن
investigate
تحقیق کردن
inspected
تحقیق کردن
inspect
تحقیق بازرسی
enquired
تحقیق کردن
inquisite
تحقیق کردن
inquirable
قابل تحقیق
interrogator
تحقیق کننده
interrogator
قاضی تحقیق
interrogators
تحقیق کننده
inspecting
تحقیق کردن
verifiable
تحقیق پذیر
determine
تحقیق کردن
inquired
تحقیق کردن
indagate
تحقیق کردن
assay
تحقیق کردن
evaluate
تحقیق کردن
inspects
تحقیق کردن
bolt
[examine]
تحقیق کردن
inspecting
تحقیق بازرسی
survey
تحقیق کردن
check
تحقیق کردن
inquire
تحقیق کردن
local investigation
تحقیق محلی
inspect
تحقیق کردن
interrogators
قاضی تحقیق
analyze
[American]
تحقیق کردن
verified
تحقیق کردن
survey
تحقیق کردن
survey
تحقیق بررسی
surveyed
تحقیق کردن
surveyed
تحقیق بررسی
surveys
تحقیق کردن
to browse through
تحقیق کردن
surveys
تحقیق بررسی
to rummage
تحقیق کردن
applied research
تحقیق عملی
investigate
تحقیق کردن
ascertainable
قابل تحقیق
investigated
تحقیق کردن
investigates
تحقیق کردن
investigating
تحقیق کردن
investigation
تحقیق بررسی
to search after
تحقیق کردن
verifies
تحقیق کردن
questions
تحقیق کردن از
verify
تحقیق کردن
questioned
تحقیق کردن از
verifying
تحقیق کردن
question
تحقیق کردن از
research
تجسس تحقیق
research
تحقیق کردن
researched
تجسس تحقیق
researched
تحقیق کردن
researches
تجسس تحقیق
researches
تحقیق کردن
researching
تجسس تحقیق
researching
تحقیق کردن
investigations
تحقیق بررسی
inquisitors
مامور تحقیق
analyse
[British]
تحقیق کردن
court of inquiry
کمیسیون تحقیق
probe
تحقیق نیشتر
operations research
تحقیق در عملیات
probed
تحقیق نیشتر
operational research
تحقیق عملیاتی
probes
تحقیق نیشتر
operation research
تحقیق درعملیات
disquisition
تحقیق جستجو
courts of inquiry
کمیسیون تحقیق
scholarism
تحقیق علمی
see into
تحقیق کردن
research method
روش تحقیق
research cost
هزینه تحقیق
inquisitor
مامور تحقیق
enquire
تحقیق کردن
investigators
مامور تحقیق
investigator
مامور تحقیق
commission of enquiry
کمیسیون تحقیق
research and analysis
تحقیق وبررسی
verification
تحقیق ممیزی
research and development
تحقیق و توسعه
certes
خاطر جمعی تحقیق
purchasing research
تحقیق در خصوص خرید
well-read
اهل مطالعه و تحقیق
questioned
پرسیدن تحقیق کردن
supplies research
تحقیق درخصوص مواد
column research council
شورای تحقیق بر ستونها
well read
اهل مطالعه و تحقیق
research and development
تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
questions
پرسیدن تحقیق کردن
investigation of foundation conditions
تحقیق شرایط شالوده
academic freedom
آزادی بحث و تحقیق
question
پرسیدن تحقیق کردن
student
شاگرد اهل تحقیق
students
شاگرد اهل تحقیق
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
inquests
بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
inquest
بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
bookman
اهل تحقیق وتتبع کتابفروش
to e. into a matter
مطلبی را بازجویی یا تحقیق کردن
To investigate something.
درباره چیزی تحقیق کردن
queries
تحقیق و باز جویی کردن
querying
تحقیق و باز جویی کردن
queried
تحقیق و باز جویی کردن
returns
گزارش نهایی هیات تحقیق
returned
گزارش نهایی هیات تحقیق
return
گزارش نهایی هیات تحقیق
query
تحقیق و باز جویی کردن
operational research
تحقیق درخصوص بهره برداری
To hold an official inquiry.
تحقیق رسمی بعمل آوردن
returning
گزارش نهایی هیات تحقیق
handling
رسیدگی
auditing
رسیدگی
puberty
رسیدگی
probes
رسیدگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com