English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
fluxional وابسته به حساب فاضله یامتغیر
fluxionary وابسته به حساب فاضله یامتغیر
Other Matches
fluxion حساب فاضله
differential calulus حساب فاضله
differential calculus حساب فاضله
calculus حساب جامعه و فاضله جامع و فاضل
Utopia مدینه فاضله
Utopias مدینه فاضله
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckon حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
overdrawn account حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
capitalized expense هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
clearance تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
bluestocking منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
bluestockings منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
To bring someone to account. کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
To cook the books. حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckoning تصفیه حساب صورت حساب
reckonings تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
account حساب صورت حساب
no year oppropriation حساب تامین اعتبار باز حساب باز
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
utopiannism اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associated وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
science of numbers حساب
accountants ذی حساب
accountant ذی حساب
account حساب
incalculable بی حساب
to my a به حساب من
tabs حساب
tab حساب
scoreless بی حساب
to keep score حساب
incomputable بی حساب
in favour of به حساب
scores حساب
tallies حساب
tallying حساب
score حساب
tallied حساب
algorism حساب
tally حساب
dam design حساب سد
reckonings حساب
arithmetic حساب
scored حساب
reckoning حساب
sums حساب کردن
detailing حساب ریز
bank overdraft حساب جاری
science of numbers علم حساب
detail حساب ریز
savings account حساب پس انداز
balance of account مانده حساب
acalculia ناتوانی در حساب
to figure up حساب کردن
undercharge کم حساب کردن
accoutn balance مانده حساب
sum حساب کردن
balance sheet account حساب ترازنامه
stability calculation حساب پایداری
stock account حساب موجودی
arithmometer ماشین حساب
boolean calculus حساب بولی
to bring to book حساب پس گرفتن
to cast up حساب کردن
arithmeticlal مربوط به حساب
arithmetician حساب دان
to count up حساب کردن
comptometer ماشین حساب
liquidating حساب را واریزکردن
liquidates حساب را واریزکردن
liquidated حساب را واریزکردن
liquidate حساب را واریزکردن
tripos امتحان حساب
accountable مسئول حساب
figure حساب کردن
calculation حساب براورد
computes حساب کردن
computed حساب کردن
compute حساب کردن
have it out with someone <idiom> تصفیه حساب
checking out تسویه حساب
the bill صورت حساب
capital account حساب سرمایه
figures حساب کردن
account حساب کردن
vidimus بازرسی حساب
account number شماره حساب
arithmetic حساب [ریاضی]
unguarded حساب نشده
credit account حساب اعتباری
A rough (crude)estimate. حساب سر انگشتی
To concoct accounts. حساب تراشیدن
account cuurent حساب جاری
account card کارت حساب
account book دفتر حساب
figuring حساب کردن
bank account حساب بانکی
bank accounts حساب بانکی
account حساب پس دادن
design assumption فرضیه حساب
joint account حساب مشترک
cost accountant حساب دار
closing of account تفریغ حساب
loan account حساب وام ها
make much of حساب بردن از
minculculate بد حساب کردن
certificate of expenditure صورت حساب
certificate of clearance مفاصا حساب
cash account حساب نقدی
arithmetic unit واحد حساب
notcher حساب نگهدار
counts حساب کردن
counting حساب کردن
counted حساب کردن
integral calculvs حساب جامعه
integral calculus حساب جامعه
day of r روز حساب
current accounts حساب جاری
current account حساب جاری
checking accounts حساب جاری
checking account حساب جاری
computer ماشین حساب
ibm computer ماشین حساب ای بی ام
imprest حساب تنخواه
in f.of به حساب بنفع
computers ماشین حساب
crypto account حساب رمز
count حساب کردن
call to account حساب خواستن از
miscalculate بد حساب کردن
numerate حساب کردن
includes به حساب اوردن
include به حساب اوردن
propositional calculus حساب گزارهای
withdraws برداشت از حساب
withdraw برداشت از حساب
realization account حساب تسویه
residuary account حساب ترکه
return account حساب بازگشت
rule of thumb حساب انگشت
rule of thumb حساب سر انگشتی
rule off بستن حساب
bank pass book دفترچه حساب
miscalculated بد حساب کردن
miscalculates بد حساب کردن
calculus of variations حساب تغییرات
scorers حساب نگهدار
scorer حساب نگهدار
calculator mode مد ماشین حساب
calculating machine ماشین حساب
pridicate calculus حساب مسندات
production account حساب تولید
profit and loss a حساب سودوزیان
calculable حساب کردنی
box score حساب بازی
binary arithmetic حساب دودوئی
misreckon بد حساب کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com