English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
inquisitional وابسته به دادگاه روحانی
Other Matches
hiearchic وابسته به سران روحانی
sederunt جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
judge advocate دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
discharges مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
prize courts دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
purging a contempt of court جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
parquet محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
manadamus حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
remanet احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
writs دستور دادگاه حکم دادگاه
summary court دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
writ دستور دادگاه حکم دادگاه
arrested جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
spiritual روحانی
herdsman روحانی
sacred روحانی
spiritualists روحانی
clergyman روحانی
clergymen روحانی
spiritualist روحانی
unfrocked روحانی
marabout روحانی
marabou روحانی
unworldly روحانی
ethereal روحانی
unwordly روحانی
heavenly روحانی
etherean روحانی
herdsmen روحانی
anagogic روحانی
spiritually روحانی
pastor پیشوای روحانی
laywoman زن غیر روحانی
pater پدر روحانی
pastors پیشوای روحانی
spirituality عالم روحانی
temporal غیر روحانی
pastorate پیشوایی روحانی
hierarch رئیس روحانی
etherealize روحانی کردن
heavenliness روحانی الوهیت
lay غیر روحانی
lays غیر روحانی
perdition مرگ روحانی
charisma جذبه روحانی
copartnership ردای روحانی
prelacy حکومت روحانی
hymn سرود روحانی
spiritual روحانی معنوی
spiritualize روحانی کردن
padre پدر روحانی
hymns سرود روحانی
padres پدر روحانی
residentiary روحانی مقیم
spirilual nutriment غذای روحانی
twice born تولدتازه روحانی یافته
secularized غیر روحانی کردن
secularizes غیر روحانی کردن
secularizing غیر روحانی کردن
secular songs سرودهای غیر روحانی
secularising غیر روحانی کردن
secularises غیر روحانی کردن
secularised غیر روحانی کردن
laicism غیر روحانی بودن
subdeacon معاون گماشته روحانی
pneumatology مبحث موجودات روحانی
spirituous دارای حالت روحانی
spiritualization جنبه روحانی دادن به
apostles عالیترین مرجع روحانی
apostle عالیترین مرجع روحانی
priest روحانی کشیشی کردن
priests روحانی کشیشی کردن
heaven خدا عالم روحانی
heavens خدا عالم روحانی
religious تارک دنیا روحانی
secularize غیر روحانی کردن
goddaughter دختر خواندهی روحانی
goddaughters دختر خواندهی روحانی
deconsecrate غیر روحانی کردن
raptures وجد روحانی ربایش
raptures شعف وخلسه روحانی
rapture وجد روحانی ربایش
rapture شعف وخلسه روحانی
laymen شخص غیر روحانی
layman شخص غیر روحانی
gnosticism فلسفه عرفانی یا روحانی
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
regenerates زندگی تازه و روحانی یافته
regenerating زندگی تازه و روحانی یافته
regenerated زندگی تازه و روحانی یافته
reborn تغییر حالت روحانی یافته
spiritual غیر مادی بطور روحانی
laity مردم غیر روحانی ناشی
charism عطیه الهی جذبه روحانی
minor order صفوف روحانی پایین درجه
unfrock از کسوت روحانی خارج شدن
regenerate زندگی تازه و روحانی یافته
gnostic دارای اسرار روحانی نهانی
defrock خلع کسوت روحانی کردن
disfrock ازکسوت روحانی خارج شدن
gnosis دانش رازهای روحانی عرفان
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
laicize بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
officiant کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
despiritualize فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
hierarchies حکومت ودرجه بندی سران روحانی
hierarchy حکومت ودرجه بندی سران روحانی
major seminary دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
revest جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
lay deacon شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
godmothers نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmother نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
impropriate حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
primate of all england سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
hierarchies گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
imposition of hands هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
hierarchy گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
simony خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
to take orders منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
godchildren طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
procuratrix زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
godchild طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
churchwardens هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwarden هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
limitarian کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
presbytery داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbyteries داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
court دادگاه
forums دادگاه
courts دادگاه
forum دادگاه
court of law دادگاه
tribunals دادگاه
tribunal دادگاه
judgement seat دادگاه
courthouse دادگاه
courtrooms دادگاه
courtroom دادگاه
court of justice دادگاه
judgement hall دادگاه
courthouses دادگاه
court division دادگاه
associating وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
court material دادگاه نظامی
tribunals دادگاه محکمه
recourse action رجوع به دادگاه
questor افسررئیس دادگاه
prsbytery دادگاه شرعی
quarter sessions دادگاه استینافی
court of first instance دادگاه بدوی
court martiall دادگاه نظامی
court of first instance دادگاه شهرستان
quaestor افسررئیس دادگاه
court of appeals دادگاه استیناف
court of grievances دادگاه مظالم
rehearing تجدیدجلسه دادگاه
circuit court دادگاه منطقهای
evoke به دادگاه بالاتربردن
landesgericht دادگاه ایالتی
juvenile courts دادگاه اطفال
juvenile courts دادگاه نوجوانان
juvenile court دادگاه اطفال
juvenile court دادگاه نوجوانان
summary court دادگاه بدوی
contempt og court اهانت به دادگاه
superior court دادگاه عالی
superior court دادگاه تمیز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com