Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
grallatorial
وابسته به دراز پایان
Other Matches
ileac
وابسته به روده دراز
ileal
وابسته به روده دراز
year-end
وابسته به پایان سال
teleologic
وابسته به پایان شناسی
thetic
وابسته به یا شامل پایان نامه
thetical
وابسته به یا شامل پایان نامه
rhizopod
وابسته به تیره ریشه پایان
neozoic
وابسته بعهد زمین شناسی که از پایان دوره مسوزوئیک تا امروزه است
eol
پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
terminated
پایان دادن پایان یافتن
terminate
پایان دادن پایان یافتن
terminates
پایان دادن پایان یافتن
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
soricine
موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
verbose
دراز
longish
دراز
prolix
دراز
long headed
سر دراز
lengthwise
دراز
long
دراز
long-
دراز
longed
دراز
longer
دراز
linear
دراز
to be prolonged
دراز
oblongated
دراز
macro
دراز
oblongs
دراز
oblong
دراز
dolichomorphic
دراز تن
lengthy
دراز
to piece out
دراز
longest
دراز
longheaded
دراز سر
longs
دراز
to eke out
دراز
toom
دراز
lengthen
دراز کردن
lengthening
دراز کردن
morella cherry
گیلاس دم دراز
in the long run
در دراز مدت
tender fleshed cherry
گیلاس دم دراز
lengthen
دراز شدن
lengthened
دراز شدن
lengthened
دراز کردن
oblonated
دراز :درازنا
lengthening
دراز شدن
protract
دراز کردن
to stretch out
دراز کردن
narrow
دراز وباریک
elongation
دراز شدگی
long life
عمر دراز
long-life
عمر دراز
far-fetched
دور و دراز
long-winded
دراز نفس
long winded
دراز نفس
streek
دراز کردن
pintail
اردک دم دراز
lengthens
دراز کردن
lengthens
دراز شدن
prolixity
دراز نویسی
prolongate
دراز کردن
far fetched
دور و دراز
lanky
دراز وباریک
codlin
یکجورسیب دراز
string
چسبناک دراز
longevity
دراز عمری
ileum
روده دراز
narrowest
دراز وباریک
narrowed
دراز وباریک
inductile
دراز نشو
blue moon
زمان دراز
verbalization
دراز گویی
lantern jawed
چانه دراز
lanternjaws
چانه دراز
long bill
نوک دراز
at full length
دراز کشیده
codling
یکجورسیب دراز
couchant
دراز کشیده
extend
دراز کردن
weedy
دراز و باریک
drag on
<idiom>
دراز کردن
stretch
دراز کردن
stretched
دراز کردن
stretches
دراز کردن
long-time
دراز مدت
wader
مرغ دراز پا
oblong
دراز پهنا
oblongs
دراز پهنا
long term
<adj.>
دراز مدت
long run
[American E]
<adj.>
دراز مدت
long-drawn-out
دور و دراز
gangling
طولانی و دراز
long billed
نوک دراز
long bone
استخوانهای دراز
elongates
دراز شدن
elongating
دراز کردن
longhead
کله دراز
elongates
دراز کردن
snipe
نوک دراز
sniped
نوک دراز
longeval
دراز عمر
long wind
دراز نفسی
elongate
دراز شدن
snipes
نوک دراز
sniping
نوک دراز
long-term
دراز مدت
elongate
دراز کردن
longer-term
دراز مدت
narrower
دراز وباریک
long shunt
شنت دراز
long eared
گوش دراز
long necked
گردن دراز
long range
دراز مدت
long run
دراز مدت
elongating
دراز شدن
long term
دراز مدت
proboscis
پوزه دراز
proboscises
پوزه دراز
mongooses
میمون پوزه دراز
kick around
<idiom>
دراطراف دراز کشیدن
mongoose
میمون پوزه دراز
chatterbox
ادم روده دراز
chatterboxes
ادم روده دراز
windbag
نطاق روده دراز
long-lived
دارای عمر دراز
long lived
دراز عمر معمر
verbose
دراز نویس درازگو
tusk
دندان دراز وتیز
long lived
دارای عمر دراز
tirade
سخنرانی دراز وشدیداللحن
daddy-long-legs
بابا لنگ دراز
tusks
دندان دراز وتیز
windbags
نطاق روده دراز
to live a long life
عمر دراز کردن
to make old bones
عمر دراز کردن
abusive
ناسزاوار زبان دراز
tractile
لوله شو دراز شدنی
tirades
سخنرانی دراز وشدیداللحن
long-lived
دراز عمر معمر
lanternjaws
ارواره دراز و لاغر
orang outang
یکجوربوزینه دراز دست
verbosity
دراز نویسی پرگویی
orangoutang
بوزینه دست دراز
orangutan
بوزینه دست دراز
reach
دراز کردن دست
johnboat
قایق دراز و باریک
porrect
دراز کردن جلوگذاردن
toboggans
سورتمه دراز و باریک
toboggan
سورتمه دراز و باریک
proboscis monley
بوزینه دراز بینی
prolate
دوک وار دراز
mygale
موش پوزه دراز
ringtail
تلیله نوک دراز
longicorn
دارای شاخک دراز
longhorn
گاو شاخ دراز
long horned grasshopper
ملخ شاخک دراز
long necked flask
بالن گردن دراز
gibbon
میمون دراز دست
gibbons
میمون دراز دست
orang-outang
یکجوربوزینه دراز دست
orang-outangs
یکجوربوزینه دراز دست
orang-outans
یکجوربوزینه دراز دست
long term memory
حافطه دراز مدت
repose
دراز کشیدن غنودن
long-term
دوره دراز مدت
longer-term
دوره دراز مدت
longevous
دارای عمر دراز
longhorn
گوسفند شاخ دراز
scoldpaceous
مانند نوک دراز
scolopax
جنس نوک دراز
chaises longues
نوعی نیمکت دراز
spindles
دراز و باریک شدن
rangy
ولگرد پا دراز و لاغر
full bottomed
دارای دنباله دراز
interminably
بطور بسیار دراز
long haul
<idiom>
مسافت دراز یا سفرکردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com