English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
hallstatt وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
Other Matches
Nordic وابسته به شمال اروپا
reindeer گوزن شمالی وابسته بدوران کهنه سنگی اروپا
off season وابسته به این دوران
Victoriana وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
baltic دریای بالتیک در شمال اروپا وابسته به بالتیک
european essembly مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
european monetary agreement موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
european unclear a energy agency اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
e c e کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
business cycle دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
Safavid period دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
occident اروپا
europa اروپا
he was ordered to europe او مامور اروپا شد
Europe قاره اروپا
european essembly مجلس اروپا
European Union [EU] اتحادیه اروپا
Common Market جامعه اقتصادی اروپا
Flemish Mannerism انقلاب شمال اروپا
e r p برنامه ترمیم اروپا
the concert of europe دول متوافق اروپا
All of a sudden , he turned up in Europe . یکدفعه سر از اروپا درآورد
european monetary fund صندوق پولی اروپا
missel یکجور باسترک در اروپا
European Currency Unit سبد ارزی اروپا
to e. carpets to the europe فرش به اروپا فرستادن
I have visited Europe time and again. بارها اروپا را دیده ام.
european community competition rules مقررات رقابت در جامعه اروپا
e c s c (european coal & steel commissio جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
u.f.a cup جام اتحادیه باشگاههای اروپا
european academic research network شبکه پژوهشی دانشگاهی اروپا
The rise in prices in the European markets. ترقی قیمتها دربازارهای اروپا
EEC مخفف جامعهی اقتصادی اروپا
sabot کفش چوبی روستاییان اروپا
organization for european economic coopr سازمان همکاری اقتصادی اروپا
europian championship وزنه برداری قهرمانی اروپا
How long wI'll you stay in Europe ? چند وقت اروپا می مانید ؟
a ban from flying in the EU قدغن پرواز در [منطقه] اتحادیه اروپا
tench ماهی گول اب شیرین اروپا واسیا
golden shoe بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
Of this amount Europe's share is 20 percent. از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
e r p جهت کمک به توسعه اقتصادی کشورهای اروپا
estonian اهل جمهوری سابق استونی درشمال اروپا
shad شاه ماهی خوراکی اروپا وشمال امریکا
bengal cottage [باغچه ای با دیوارهای کاهگلی در اواسط قرن نوزده اروپا]
gadwall اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
Expressionism [جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
concert of europe اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
Ditterling [تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
Common Market بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
e r p اجرا کرد وکمکهایی که در چهارچوب این برنامه به اروپا شدبیشتر کمکهای مارشال نامیده می شوند
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
era دوران
periods دوران
circulations دوران
period دوران
swimming دوران
circulation دوران
cycle دوران
gyration دوران
vertigo دوران
cycled دوران
gyrations دوران
cycles دوران
rotation دوران
eras دوران
e f t a (european free trade association اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
revolutions دوران شورش
dizzy دچار دوران سر
lives دوران زندگی
the whirligig of fashion دوران دایمی مد
life دوران زندگی
rotate دوران کردن
revolution دوران شورش
revolutions چرخش دوران
revolution چرخش دوران
wifehood دوران زوجیت
wartime دوران جنگ
space age دوران کیهان
races دوران مسیر
rotated دوران کردن
off season در دوران کسادی
off season در دوران کم کاری
rotates دوران کردن
peacetime دوران صلح
race دوران مسیر
raced دوران مسیر
paleozoic دوران اول
angle of rotation زاویه دوران
axis of rotation محور دوران
stound دوران درد
qyaternary دوران چهارم
rotation about a line دوران دور یک خط
fulcrum نقطه دوران
till in old [great] age تا در دوران سالمندی
distance between centers طول دوران
lucid interval دوران افاقه
sense of rotation جهت دوران
circulation دوران خون
circulations دوران خون
aftertime دوران پیری
rotation چرخش دوران
plane of rotation سطح دوران
climacteric دوران یائسگی زن
Roman law مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
circulatory مربوط یه دوران خون
azoic دوران ماقبل تاریخ
rotational دوران گردش بدور
geocentric دوران زمین مرکزی
geriatrician امراض دوران پیریgyrfalcon
geriatrist امراض دوران پیری
revolutions دور دوران کامل
revolution دور دوران کامل
golden ages دوران رونق و رفاه
rotation around [about] a point دوران دور نقطه ای
jumped-up تازه به دوران رسیده
seasoned دوران چاشنی زدن
rotation about a point دوران دور یک نقطه
seasons دوران چاشنی زدن
season دوران چاشنی زدن
obligated tour دوران مشمولیت وفیفه
golden age دوران رونق و رفاه
rotation دوران گردش بدور
iceman یخی بستر دوران یخ
spinning چرخش [گردش] [دوران ]
instantaneous center of rotation مرکز دوران لحظهای
vertiginous سرگیجهای دوران کننده
age earnings profile برنامه درامد در دوران زندگی
mesozoic era دوران دوم زمین شناسی
retrograde دوران در خلاف جهت معمول
whirls چرخش یا دوران جریان سیال
gyrate چرخ زدن دوران داشتن
unemployment benefit کمک دریافتی در دوران بیکاری
The whirligig of time revolves. دوران دایمی زمان می چرخد.
rotation about ... دوران دور ... [محوری یا جایی]
yaw دوران هواپیما حول محورقائم
protectorate دوران حکومت کرامول درانگلستان
protectorates دوران حکومت کرامول درانگلستان
yawed دوران هواپیما حول محورقائم
anthropic مربوط به دوران پیدایش انسان
gyrated چرخ زدن دوران داشتن
whirligig of something دوران دایمی [اصطلاح مجازی]
Difficult times lie ahead. دوران سختی درپیش است
whirled چرخش یا دوران جریان سیال
whirl چرخش یا دوران جریان سیال
long run period دوران محاسبه بلند مدت
whirling چرخش یا دوران جریان سیال
peripheral course دوران پیش دانشگاهی نظامی
gyrating چرخ زدن دوران داشتن
gyrates چرخ زدن دوران داشتن
Early Christian architecture سبک معماری دوران مسیحیت
We are living in the age of mass communication. ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
period منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
Pre-Raphaelites هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
lying in دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
It reminds me of my schooldays . مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
periods منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
Pre-Raphaelite هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
paleontology مبحث زیست شناسی دوران قدیم
twist دوران حول محور افقی پیچش
vorticity میزان برداری دوران موضعی سیال
paleocene قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
lathe center مرکز یا محور دوران ماشین تراش
rolls دوران حول محور طولی غلطش
rolled دوران حول محور طولی غلطش
twists دوران حول محور افقی پیچش
roll دوران حول محور طولی غلطش
twisting دوران حول محور افقی پیچش
dog days چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
Edwardian معماری دوران ادوارد اول و دوم وسوم
banks دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
Edwardian ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
bank دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
quadrangle حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
quadrangles حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
paleontologist ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
rhythm method روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com