Dictiornary-Farsi | وابسته به رفتار و سلوک | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
behavioral	وابسته به رفتار و سلوک


Other Matches

bearing	رفتار سلوک
Act your age [and not your shoe size] !	به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
deportment	سلوک
demeanor	سلوک
conducts	سلوک
haviour	سلوک
conducted	سلوک
behaviour	سلوک
demeanour	سلوک
conduct	سلوک
conducting	سلوک
good manners	حسن سلوک
behavior	سلوک اخلاق
to carry oneself	سلوک کردن
to deport oneself	سلوک کردن
behaviuor	سلوک اخلاق
to demean oneself	سلوک کردن
treament	سلوک معالجه
to behave ill	بد سلوک کردن
to conduct oneself	رفتاریا سلوک کردن
to go on	جلوتر رفتن سلوک کردن
phallic	وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
olympian	اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic	وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial	وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
telepathic	وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral	وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial	وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological	وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
lexicographic	وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical	وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal	وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic	وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar	وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular	وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
kinetic	وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic	وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
erotic	وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory	وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey	وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy	وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
behaved	سلوک کردن حرکت کردن
behave	سلوک کردن حرکت کردن
behaving	سلوک کردن حرکت کردن
behaves	سلوک کردن حرکت کردن
sister services	یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose	وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic	وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal	وابسته به پیشانی وابسته بجلو
havings	رفتار
demarche	رفتار
geste	رفتار
haviour	رفتار
gesture	رفتار
gestured	رفتار
demeanour	رفتار
demeanor	رفتار
demarch	رفتار
ergasia	رفتار
dealing	رفتار
thews	رفتار
gest	رفتار
comports	رفتار
gesturing	رفتار
comporting	رفتار
ethic	رفتار
treament	رفتار
behaviour	رفتار
conduct	رفتار
bad conduct	سو رفتار
behavior	رفتار
action	رفتار
exploit	: رفتار
exploiting	: رفتار
exploits	: رفتار
conducts	رفتار
conducted	رفتار
misconduct	رفتار بد
conducting	رفتار
actions	رفتار
behaviuor	رفتار
behavio	رفتار
comport	رفتار
deportment	رفتار
treatment	رفتار
comported	رفتار
comportment	رفتار
treatments	رفتار
nonverbal behavior	رفتار غیرکلامی
conducted	رفتار اخلاقی
fal lal	رفتار فریفانه
overt behavior	رفتار اشکار
elicited behavior	رفتار فراخوانده
explicit behavior	رفتار اشکار
verbal behavior	رفتار کلامی
conduct	رفتار اخلاقی
ethogram	شرح رفتار
demean	رفتار کردن
demeaned	رفتار کردن
conducting	رفتار اخلاقی
illtreatment	سوء رفتار
illtreat	سوء رفتار
iron fist	رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
etiquette	روش رفتار
treat	رفتار کردن
treat	رفتار کردن با
treated	رفتار کردن
fair shake <idiom>	رفتار درست
treated	رفتار کردن با
incipient behavior	رفتار اغازین
treats	رفتار کردن
conducts	رفتار اخلاقی
macho	نرینه رفتار
treats	رفتار کردن با
carried away	رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
demeans	رفتار کردن
behavior repertoire	خزانه رفتار
manner	رفتار ادب
frivolous	سبک رفتار
attitude	روش و رفتار
attitudes	روش و رفتار
avoidance behavior	رفتار اجتنابی
maladdress	رفتار ناهنجار
expressive behavior	رفتار بیانگر
to demean oneself	رفتار کردن
to deport oneself	رفتار کردن
anankaslia	رفتار وسواسی
collective behavior	رفتار جمعی
behavior therapy	رفتار درمانی
immoral	زشت رفتار
behavior rehearsal	تمرین رفتار
regressive behavior	رفتار واپس رو
behavior modification	تغییر رفتار
chilly <adj.>	سرد [رفتار]
target behavior	رفتار اماج
propriety of behaviour	درستی رفتار
cruelty	سوء رفتار
ambivalent behavior	رفتار دو سوگرا
get on one's high horse <idiom>	رفتار با تکبر
misconduct	سوء رفتار
brusque	خشن در رفتار
learned behavior	رفتار اموخته
anancasm	رفتار وسواسی
affable <adj.>	خوش رفتار
brusqurie	خشونت در رفتار
unsports manlike conduct	رفتار ناجوانمردانه
social behavior	رفتار اجتماعی
maternal behavior	رفتار مادری
anancastia	رفتار وسواسی
spontaneous behavior	رفتار خودانگیخته
implicit behavior	رفتار نااشکار
elastic behavior	رفتار ارتجاعی
stereotypy	رفتار قالبی
automatic behavior	رفتار خودکار
covert behavior	رفتار نااشکار
locomotor behavior	رفتار جابه جایی
shoot straight <idiom>	منصفانه رفتار کردن
play off <idiom>	رفتار مختلف با اشخاص
last word	بیان یا رفتار قاطع
keep up appearances <idiom>	حفظ رفتار درست
jitter	با عصبانیت رفتار کردن
Harsh ( rough) manners .	رفتار خشک وخشن
iam a of such conduct	از این رفتار شرمنده ام
misbehavior	بدرفتاری سوء رفتار
sportmanship	رفتار و اخلاق انسانی
skulduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
abidance	رفتار برطبق توافق
misbehaviour	بدرفتاری سوء رفتار
apopathetic behavior	رفتار گروه زاد
She has engaging manners .	رفتار گیرایی دارد
behavior sampling	نمونه گیری از رفتار
to get up to nonsense	ابلهانه رفتار کردن
to misbehave oneself	درست رفتار نکردن
correctional custudy	روش اصلاح رفتار
well behaved	خوش رفتار با ادب
well-behaved	خوش رفتار با ادب
skullduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
detour behavior	رفتار غیر مستقیم
despotize	مستبدانه رفتار کردن
levity	رفتار سبک لوسی
contact behavior	رفتار تماس جویانه
discriminated operant	رفتار عامل افتراقی
babies	مانندکودک رفتار کردن
baby	مانندکودک رفتار کردن
organizational citizenship behavior	رفتار شهروندی سازمانی
douceur	شیرینی وفرافت رفتار
mannish	دارای رفتار مردانه
paternity	رفتار پدرانه اصلیت
purposive behavior	رفتار غایت نگر
even-handed treatment	رفتار [عملکرد] عادلانه
stereotyped	دارای رفتار قالبی
image response	رفتار فرکانس تصویر
problem behavior	رفتار مشکل افرین
high frequency performance	رفتار فرکانس بالا
consumer behaviour	رفتار مصرف کننده
confrontational	رفتار همراهبا اعتراض
butch	خشن و مرد رفتار
morphic	وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical	وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal	وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه