English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
radicular وابسته به ریشه کوچک
Other Matches
radicle ریشه کوچک
myogenic وابسته به ریشه ماهیچه
rhizopod وابسته به تیره ریشه پایان
monophyletic وابسته بیک ریشه واصل
uvular وابسته بزبان کوچک
fibular وابسته بساق کوچک
small-town وابسته به شهرهای کوچک
attic اطاق کوچک زیر شیروانی وابسته به شهر اتن
attics اطاق کوچک زیر شیروانی وابسته به شهر اتن
rhizogenic تولید کننده ریشه ریشه اور
radicate ریشه گرفتن ریشه دار شدن
rhizogenetic تولید کننده ریشه ریشه اور
to take root ریشه گرفتن ریشه دوانیدن
to strike root ریشه گرفتن ریشه دواندن
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
plaiting [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
knobble برامدگی کوچک گره کوچک
pannikin لیوان کوچک پیمانه کوچک
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
homoousian از یک ریشه
root ریشه
radix ریشه
rootless بی ریشه
fibreless بی ریشه
fimbria ریشه
stump ریشه
rhizogenetic ریشه زا
fringe ریشه
harl ریشه
stumps ریشه
stumping ریشه
stumped ریشه
fringes ریشه
harle ریشه
rhizogenic ریشه زا
rhizogenous ریشه زا
tassels ریشه
radical ریشه
depth of face ریشه
cama ریشه
stubs ریشه
tie [knot] ریشه
stubbing ریشه
scabs ریشه
scab ریشه
stubbed ریشه
cognate هم ریشه
extraction ریشه
expansion scab ریشه
roots ریشه
radicals ریشه
tassel ریشه
stub ریشه
radicle ریشه چه
thrum ریشه
paronymous هم ریشه
rootlet ریشه چه
frange ریشه
fimbriation ریشه
tufts ریشه پارچه
eradicating ریشه کن کردن
fibrous ریشه دار
supplanted از ریشه کندن
fringing ریشه یابی
rhizomorphous ریشه مانند
fringent ریشه مانند
inveterate ریشه کرده
supplant از ریشه کندن
supplanting از ریشه کندن
thrum ریشه فرش
deep rooted ریشه کرده
frills ریشه دارکردن
geometric mean ریشه nام
frill ریشه دارکردن
gelsemium ریشه یاسمن
grubbing up ریشه کنی
deracinate از ریشه در اوردن
galangale ریشه جوز
morphophonemics ریشه شناسی
rooted ریشه دار
supplants از ریشه کندن
musk root ریشه مشک
tuft ریشه پارچه
tendril ریشه پیچک
ciliated ریشه دار
fringed ریشه دار
to take root ریشه کردن
imaginary root ریشه ی موهومی
imaginary root ریشه ی انگاری
to take root ریشه زدن
to strike root ریشه زدن
to root up ریشه کن کردن
to root up از ریشه دراوردن
to pull up by the roots از ریشه دراوردن
to pull up by the roots ریشه کن کردن
cube root ریشه مکعب
cube root ریشه سوم
i. and evdevolution ریشه گیری
ciliolated ریشه دار
ciliate ریشه دار
tendrils ریشه پیچک
irrationable ریشه گنگ
irradicate از ریشه دراوردن
irradicate ریشه کن کردن
irradicable ریشه کن نشدنی
ventral root ریشه قدامی
bottom run قشر ریشه
bonder ریشه دار
wing root ریشه بال
blade root ریشه تیغه
runner ریشه هوایی
runners ریشه هوایی
theme ریشه زمینه
themes ریشه زمینه
cube roots ریشه مکعب
cube roots ریشه سوم
squar root ریشه دوم
root ریشه کن کردن
root ریشه گرفتن
barbate ریشه دار
roots ریشه کن کردن
hangnail ریشه ناخن
hang nail ریشه ناخن
roots ریشه گرفتن
madder ریشه روناس
acid radical ریشه اسید
ablation ریشه کنی
uproot ریشه کن کردن
uprooted ریشه کن کردن
uprooting ریشه کن کردن
horse radish ریشه خردل
strike root ریشه زدن
square roots ریشه دوم
square root ریشه دوم
beetroots ریشه چغندر
beetroot ریشه چغندر
thrum ریشه دار
the root of a word ریشه واژه
the root of a tree ریشه درخت
tap root ریشه اصلی
tap root ریشه عمودی
ammonium ریشه +4NH
supplanter ریشه کن کننده
supplantation از ریشه کنی
uproots ریشه کن کردن
filose ریشه دار
rootage ریشه بندی
root up ریشه کن کردن
root out ریشه کن کردن
root of the weld ریشه جوش
root directory دایرکتوری ریشه
rhizopodous ریشه پای
rhizopod ریشه پایان
rhizophagous ریشه خوار
rhizome شبیه ریشه
fimbriate ریشه دار
rootage مجموع ریشه ها
rush root ریشه ایرسا
fimbriated ریشه دار
rush root ریشه اریسا
paronym واژه هم ریشه
rooty شبیه ریشه
rooty ریشه دار
rootlet ریشه فرعی
root section مقطع ریشه
rooter ریشه کننده
rhizoid ریشه نما
rhizoid ریشه مانند
enrooted ریشه کرده
root ریشه [ریاضی]
stems ریشه اصل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com