Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
oratorical
وابسته به سخنرانی
Other Matches
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
speaking
سخنرانی
to hear any ones speech
سخنرانی
lecture
سخنرانی
lectured
سخنرانی
lecturing
سخنرانی
lectures
سخنرانی
oration
سخنرانی
orations
سخنرانی
prelection
سخنرانی
conferences
سخنرانی
conference
سخنرانی
theater
تالار سخنرانی
inaugural
سخنرانی افتتاحی
make a speech
سخنرانی کردن
auditoria
تالار سخنرانی
auditorium
تالار سخنرانی
auditoriums
تالار سخنرانی
theatres
تالار سخنرانی
theaters
تالار سخنرانی
lecture method
روش سخنرانی
theatre
تالار سخنرانی
speaks
سخنرانی کردن
speak
سخنرانی کردن
lobby
سخنرانی کردن
record
یادداشت سخنرانی
lobbies
سخنرانی کردن
orate
سخنرانی کردن
lobbied
سخنرانی کردن
oratory
شیوه سخنرانی
pep talk
سخنرانی انگیزگر
conference call
دعوت به سخنرانی
notes
یادداشت سخنرانی
pep talks
سخنرانی انگیزگر
travelogs
سخنرانی درباره مسافرت
travelogue
سخنرانی درباره مسافرت
travelogues
سخنرانی درباره مسافرت
lobbies
سخنرانی وتبلیغات کردن
lobby
سخنرانی وتبلیغات کردن
forensic
قانونی مربوط به سخنرانی
lyceum
سالن سخنرانی عمومی
traversabel
سخنرانی درباره مسافرت
proem
مقدمه سخنرانی شروع
speech
قوه ناطقه سخنرانی
speeches
قوه ناطقه سخنرانی
lobbied
سخنرانی وتبلیغات کردن
philippic
سخنرانی تند وانتقادی
tirades
سخنرانی دراز وشدیداللحن
voice
صدای سخنرانی انسان
voices
صدای سخنرانی انسان
tirade
سخنرانی دراز وشدیداللحن
voicing
صدای سخنرانی انسان
lecture
سخنرانی کردن خطابه گفتن
prelect
سخنرانی کردن خطا به خواندن
lecturing
سخنرانی کردن خطابه گفتن
lectured
سخنرانی کردن خطابه گفتن
oratorically
ادیبانه از روی ایین سخنرانی
praelect
سخنرانی کردن خطا به خواندن
lectures
سخنرانی کردن خطابه گفتن
stenotypisht
متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
stenotype
دستگاه ضبط مکالمات سخنرانی وغیره
His speech was in the nature of an apology.
ماهیت سخنرانی او
[مرد]
عذرخواهی بود.
teach-ins
جلسهی بحث و سخنرانی غیر رسمی
character guidance
راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
teach-in
جلسهی بحث و سخنرانی غیر رسمی
tribune
سکوب سخنرانی کرسی یامیز خطابه
His speech gripped the television viewers ( audience ).
سخنرانی اش بینندگان تلویزیون را قبضه کرد
to lobby against
[for]
somebody
سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف
[طرفداری از]
کسی
soliloquy
گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
soliloquies
گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
philippize
بارشوه سخنرانی کردن درسخنرانی تحت نفوذقرارگرفتن
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associates
وابسته وابسته کردن
associating
وابسته وابسته کردن
associate
وابسته وابسته کردن
associated
وابسته وابسته کردن
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
discourses
سخنرانی کردن ادا کردن
homily
سخنرانی کردن موعظه کردن
discourse
سخنرانی کردن ادا کردن
speechify
نطاقی کردن سخنرانی کردن
homilies
سخنرانی کردن موعظه کردن
hold forth
مطرح کردن سخنرانی کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
tuitionary
وابسته به
adjective
وابسته
adjectives
وابسته
akin
وابسته
pertaining
وابسته
attached
وابسته
attributable
وابسته به
appurtenant
وابسته
aquatic
وابسته به اب
diphtheric
وابسته به
febile
وابسته به تب
sexual organs
وابسته به
attendant
وابسته
attendants
وابسته
monitorial
وابسته به
germane
وابسته
hanger on
وابسته
belonging
وابسته ها
dependent
وابسته
interdependent
وابسته
elfin
وابسته به جن
elysian
وابسته به
affiliating
وابسته
affiliates
وابسته
pyrexic
وابسته به تب
attache
وابسته
pyrexial
وابسته به تب
pyretic
وابسته به تب
federate
وابسته
federated
وابسته
federates
وابسته
federating
وابسته
of kin
وابسته
levitical
وابسته به
cantabrigian
وابسته به
carpal
وابسته به مچ
affiliated
وابسته
affiliate
وابسته
syncop
وابسته به غش
riverrine
وابسته به
congenerous
وابسته
related
وابسته
comprador
وابسته
commissarial
وابسته به
thereof=of that
وابسته به ان
cephalic
وابسته به سر
pertinent
وابسته
israelitish
وابسته به
thereof
وابسته به ان
subordinate
وابسته
subordinates
وابسته
subordinating
وابسته
pertianing
وابسته
contingent
وابسته
relevant
وابسته
contingents
وابسته
messianic
وابسته به
correspondent
وابسته
wedded
وابسته
dependant
وابسته
correspondents
وابسته
plantar
وابسته به کف پا
dependants
وابسته
subordinated
وابسته
relative
وابسته
archimedean
وابسته به ارشمیدس
astronautical
وابسته به فضانوردان
trachean
وابسته به نای
army attache
وابسته نظامی
pygmaean
وابسته به پیگمی ها
graphic
وابسته به فن نوشتن
tutelary
<adj.>
وابسته به سرپرستی
associated company
شرکت وابسته
pygmean
وابسته به پیگمی ها
leninist
وابسته به لنین
army attache
وابسته زمینی
lenten
وابسته به چله
pythian
وابسته به "اپولو"
pharisaic
وابسته به فریسی
limnetic
وابسته به اب شیرین
pyrrhic
وابسته به " پیروس "
analphabetic
وابسته به بیسوادی
tubulifloral
وابسته به استکانیان
placentas
وابسته به جفت
anginal
وابسته به گلودرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com