Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
tortious
وابسته به شبه جرم زیان اور
Other Matches
scitovsky double criterion
که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
ills
زیان
forfeiting
زیان
damage
زیان
total losses
زیان کل
ill-
زیان
maleficium
زیان
ill
زیان
loss
زیان
detrime
زیان
noxiousness
زیان
disadvantage
زیان
wash out
زیان
hazards
زیان
disadvantages
زیان
drawbacks
زیان
drawback
زیان
detriment
زیان
disservice
زیان
evils
زیان
hazarding
زیان
ravaged
زیان
ravage
زیان
injuring
زیان
forfeiture
زیان
injure
زیان
lesions
زیان
lesion
زیان
ravages
زیان
ravaging
زیان
hazarded
زیان
hazard
زیان
phytobentos
ته- زیان
forfeited
زیان
forfeit
زیان
forfeits
زیان
scathe
زیان
prejudices
زیان
injures
زیان
prejudice
زیان
hurt
زیان
hurts
زیان
evil
زیان
hurting
زیان
hurtfulness
زیان
detrimental
زیان بخش
i am 0 rials out of pocket
05 ریال زیان
detrimental
زیان اور
incommodity
زیان ناراحتی
harming
زیان ضرر
nocent
زیان رسان
nobbeing
زیان اور
profit and loss
سود و زیان
risk
احتمال زیان
lose
زیان کردن
risked
احتمال زیان
malefic
زیان اور
sessile benthos
کف زیان برجا
dead loss
زیان ناخالص
derogatory to
زیان رساننده
maleficent
زیان اور
sessile benthos
ته زیان برجا
no known loss
زیان نامعلوم
risking
احتمال زیان
deleterious
زیان اور
loses
زیان کردن
suicidal
زیان اور
suffer
زیان دیدن
suffers
زیان دیدن
loss and gain
زیان و سود
smart money
پاداش زیان
slaughter
به زیان فروختن
slaughtered
به زیان فروختن
slaughters
به زیان فروختن
suffer loss
زیان دیدن
lost
زیان دیده
suffring
ابتلا زیان
gain or loss
سود یا زیان
suffered
زیان دیدن
pernicious
زیان اور
harm
زیان ضرر
harmed
زیان ضرر
disserviceable
زیان اور
risks
احتمال زیان
nocuous
زیان اور
hazardous
زیان اور
harms
زیان ضرر
harmfulness
زیان رسانی
forfeiture
زیان ضرر
partial loss
زیان جزئی
disadvantageous
زیان اور
willful misconduct
زیان عمدی
evils
زیان اور
to do harm
زیان رسانیدن
actual loss
زیان واقعی
to sustain a loss
زیان دیدن
actual total loss
کل زیان وارده
capital loss
زیان سرمایه
break even
بی سود و زیان
cause to sustain a loss
زیان رساندن به
to incur a loss
زیان دیدن
sufferings
ابتلاء زیان
perfect loss
زیان خالص
operating loss
زیان عملیاتی
windfall loss
زیان اتفاقی
vagrantbenthos
ته زیان جنبا
consequential loss
زیان تبعی
offense,etc
تهاجم زیان
noisome
زیان بخش
perfect loss
زیان خاص
perfect loss
زیان مطلق
to suffer a loss
زیان دیدن
to suffer
[from]
زیان دیدن
[از]
malignancy
زیان اوری
evil
زیان اور
suffering
ابتلاء زیان
perniciousness
زیان اوری
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
risks
احتمال زیان یاخطر
risking
احتمال زیان و ضرر
account
وضع سود و زیان
peril
بیم زیان مسئولیت
loss statement
صورت سود و زیان
risks
احتمال زیان و ضرر
bad
مضر زیان اور
malignly
بطور زیان اور
ill
زیان اور ببدی
ill-
زیان اور ببدی
perils
بیم زیان مسئولیت
break even
بی سود و زیان شدن
risked
احتمال زیان یاخطر
risked
احتمال زیان و ضرر
risking
احتمال زیان یاخطر
indemnities
جبران زیان بخشودگی
indemnity
جبران زیان بخشودگی
ills
زیان اور ببدی
risk
احتمال زیان و ضرر
diseconomies
عوامل زیان اور
pestilently
بطور زیان اور
side effect
اثر زیان اور
side-effect
اثر زیان اور
side-effects
اثر زیان اور
my losses were great
بسیار زیان دیدم
destructive competition
رقابت زیان اور
profit and loss account
حساب سود و زیان
windfall loss
زیان باد اورده
prejudicially
بطور زیان اور
detrimentally
بطور زیان اور
inimically
بطور زیان اور
derogatory stipulation
شرط زیان اور
to do somebody harm
به کسی زیان رسانیدن
noxiously
بطور زیان اور
perniciously
بطور زیان اور
risk
احتمال زیان یاخطر
indemnify
غرامت بیمه زیان
perniciously
چنانکه زیان اورد
delayed payment penalty
زیان دیر کرد
to sell at a loss
بضر یا زیان فروختن
impairs
زیان رساندن معیوب کردن
mar
زیان رساندن معیوب کردن
marred
زیان رساندن معیوب کردن
impair
زیان رساندن معیوب کردن
marring
زیان رساندن معیوب کردن
malignant
زیان اور صدمه رسان
riskiness
بیم زیان عدم نزاکت
impaired
زیان رساندن معیوب کردن
inexpressiveness
زیان دار نبودن گنگی
it is maleficent to
برای ....زیان اور است
to run risk
پیه زیان یااسیبی رابخودمالیدن
damage
زیان
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
cover
تامین زیان و خسارات بیمه
covers
تامین زیان و خسارات بیمه
derogatory
زیان اور ومایه رسوایی
to one's cost
به ضرر یا زیان خود شخص
obnoxious
زیان بخش نفرت انگیز
to ones cost
به ضرر یا زیان خود شخص
prejudicial
زیان رسان تبعیض امیز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com