Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
Machiavellian
وابسته به عقاید سیاسی "ماکیاولی "
Other Matches
His political beliefs are old hat now .
عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
fascism
نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
geopolitical
وابسته به جغرافیای سیاسی
diplomatic
وابسته به ماموران سیاسی خارجه
satellites
ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
satellite
ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
tammany
انجمن تامانی نیویورک وابسته بانجمن طرفدار کسب نفوذ سیاسی وبلدی بوسیله رشاء
apolitical
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
self determination
استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
political ties
هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
immunity
مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
politics
علم سیاسی امور سیاسی
political circles
محافل سیاسی دوایر سیاسی
reestablishment of diplomatic relations
برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
politic
سیاسی نماینده سیاسی
mendelism
عقاید مندل
religious tenets
عقاید مذهبی
censorship
سانسور عقاید
inquisitor
مفتش عقاید
inquisitors
مفتش عقاید
dogma
اصول عقاید
feet on the ground
<idiom>
عقاید عاقلانه
nihilism
عقاید نهیلیستی
multiplicity of creeds
تعد د عقاید
dogmas
اصول عقاید
fascism
اصول عقاید فاشیست
orientalism
عقاید یا سیاست شرقی
rationale
توضیح اصول عقاید
sounding board
عامل انتشار عقاید
lutheranism
عقاید لوتر وکلیسای او
soundboard
عامل انتشار عقاید
sounding boards
عامل انتشار عقاید
paradoxical
مخالف عقاید عمومی
medievalism
عقاید قرون وسطایی
neologize
دارای عقاید نوین
leninism
عقاید اشتراکی لنین
symbolically
مط العه دلایل و عقاید
small-minded opinions
عقاید کوته نظر
symbolic
مط العه دلایل و عقاید
sound off
<idiom>
عقاید را بیان کردن
junkerdom
عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
syncretic
تلفیق کننده عقاید مختلف
orthodox
مطابق عقاید کلیسای مسیح
junkerism
عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
syncretism
اعتقاد به توحید عقاید همتایی
ultranationalism
عقاید ناسیونالیزم خیلی افراطی
doctrinal
عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
inquisitions
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
presbyterianism
پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
self expression
ابراز وتصریح عقاید وخصوصیات خود
to turn round
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
inquisition
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
swelled head
دارای عقاید بزرگ خود فروش
public opinion polling
استخراج عقاید و اراء عمومی رفراندوم
russify
دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
isonomy
برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
brainwashing
تلقین عقاید و افکارسیاسی ومذهبی واجتماعی درشخص
ideogram
تجسم و نمایش عقاید و افکارو اجسام با تصویر
shavian
پیرو عقاید اجتماعی وسیاسی وادبی برناردشاو
stalinize
کسی را پیرو عقاید ونظرات استالین کردن
naturism
عریان گری
[پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
interfaith
شامل اشخاصی دارای عقاید وادیان مختلف
heterodox
دارای مذهب وعقایدی مخالف عقاید عمومی
romanism
اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
Hungarian Activism
[جنبشی مربوط به عقاید سازندگی گرایی، کوبیستم و غیره]
modernism
نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
fundamentalism
اعتقاد به عقاید نیاکانی مسیحیت واصول دین پروتستان
brainwashed
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashes
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwash
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
shamanism
پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
censeur
ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
ideologies
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
owenism
اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
economic determinism
یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
diplomatic
سیاسی
political
سیاسی
politico
سیاسی
politicos
سیاسی
socio political
سیاسی
leninism
اصول عقاید لنین مارکسیسم با تفسیر واستنباطی که لنین از ان به منظور انطباق با ایدئولوژی مذکور با وضع روسیه کرده است
diplomatic immunity
مصونیت سیاسی
political debate
بحث سیاسی
politics
اصول سیاسی
terrors
ادمکشی سیاسی
public life
زندگی سیاسی
prisoners of state
زندانیان سیاسی
talk politics
گفتگوی سیاسی
prisoners of state
محبوسین سیاسی
state prisoners
زندانیان سیاسی
political economy
اتصاد سیاسی
political economy
اقتصاد سیاسی
political debate
منازعه سیاسی
envoys
فرستاده سیاسی
politicians
مرد سیاسی
politically
از لحاظ سیاسی
terrorist
ادمکش سیاسی
couriers
پیک سیاسی
terrorists
ادمکش سیاسی
politician
مرد سیاسی
political science
علوم سیاسی
terror
ادمکشی سیاسی
state prisoners
محبوسین سیاسی
diplomatic corps
هیات سیاسی
courier
پیک سیاسی
envoy
فرستاده سیاسی
diplomatic agent
مامور سیاسی
political mission
ماموریت سیاسی
refugees
پناهنده سیاسی
current affairs
رویدادهایاجتماعی و سیاسی
political psychology
روانشناسی سیاسی
refugee
پناهنده سیاسی
political mission
هیئت سیاسی
escapism
انزوای سیاسی
ecclesia
مجلس سیاسی
political offence
جرم سیاسی
political offences
جرائم سیاسی
diplomatic mission
هیئت سیاسی
political rights
حقوق سیاسی
diplomatic passport
تذکره سیاسی
hatchet man
<idiom>
کارهای سیاسی
diplomatic channels
طرق سیاسی
diplomatic privileges
امتیازات سیاسی
diplomatic relations
روابط سیاسی
diplomatic representation
نمایندگی سیاسی
Political opponents .
مخالفین سیاسی
political propaganda
تبلیغات سیاسی
diplomatic officer
مامور سیاسی
political isolation
انزوای سیاسی
anarchy
بی ترتیبی سیاسی
state criminals
مقصرین سیاسی
political forces
نیروهای سیاسی
politico social
سیاسی اجتماعی
asylums
حق پناهندگی سیاسی
political matters
مسائل سیاسی
asylum
حق پناهندگی سیاسی
politico social
سیاسی و اجتماعی
state criminals
مجرمین سیاسی
diplomatic passport
پاسپورت سیاسی
sociopolitical
اجتماعی- سیاسی
envoyship
نمایندگان سیاسی
politic
زندانی سیاسی
demarche
اقدام سیاسی
politicking
فعالیت سیاسی
arithmetic , political
اقتصاد سیاسی
politick
جنبه سیاسی دادن به
stateman
مرد سیاسی زمامدار
roorbach
اتهامات کذب سیاسی
old guard
محافظه کار سیاسی
non political offence
جرم غیر سیاسی
diplomat
رجل سیاسی دیپلمات
politico military
عملیات سیاسی نظامی
diplomats
رجل سیاسی دیپلمات
political instability
تزلزل یا نا استواری سیاسی
rupture of diplomatic relations
قطع روابط سیاسی
politico military
امور سیاسی نظامی
neutral state
حالت بی طرفی سیاسی
a newspaper's political affiliation
وابستگی سیاسی روزنامه ها
politically involved
از لحاظ سیاسی پرتحرک
diplomatic bady
هیات سیاسی نمایندگان
diplomatic body
هیات نمایندگان سیاسی
Religious (political) fanaticism
تعصبات مذهبی ( سیاسی )
politically active
از لحاظ سیاسی پرتحرک
hanse
اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
isopolity
برابری در حقوق سیاسی
corps diplomatique
هئیت نمایندگان سیاسی
interruption of diplomatic relations
قطع روابط سیاسی
breach of diplomatic relations
قطع روابط سیاسی
severance of diaplomatic relations
قطع روابط سیاسی
state
سیاسی رسمی وضع
state-
سیاسی رسمی وضع
stated
سیاسی رسمی وضع
states
سیاسی رسمی وضع
stating
سیاسی رسمی وضع
neutralism
حفظ بی طرفی سیاسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com