Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
meretricious
وابسته به فاحشه
Other Matches
whores
فاحشه بازی کردن فاحشه کردن
whore
فاحشه بازی کردن فاحشه کردن
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
loon
فاحشه
besom
فاحشه
callet
فاحشه
scarlet woman
فاحشه
hetaera
فاحشه
hetaira
فاحشه
rakehelly
فاحشه
rakehell
فاحشه
madem
فاحشه
drab
فاحشه
fancy woman
فاحشه
drabber
فاحشه
drabbest
فاحشه
mademe
فاحشه
cockatrice
فاحشه
grass widow
فاحشه
prostitute
فاحشه
harlot
فاحشه
prostitutes
فاحشه
trull
فاحشه
courtesans
فاحشه
courtezan
فاحشه
courtesan
فاحشه
harlots
فاحشه
nightwalker
فاحشه
tramped
فاحشه
tramps
فاحشه
geisha
فاحشه
ribald
فاحشه
strumpet
فاحشه
molls
فاحشه
moll
فاحشه
tramp
فاحشه
geishas
فاحشه
quean
فاحشه
streetwalker
فاحشه
whore
فاحشه
whores
فاحشه
lighto'love
فاحشه
call girls
فاحشه تلفنی
disorderly house
فاحشه خانه
to go to the streets
فاحشه شدن
prostitutes
فاحشه شدن
bawdy house
فاحشه خانه
meretriciously
فاحشه وار
John
[American E]
[prostitute's client]
مشتری
[فاحشه ای]
house of ill repute
فاحشه خانه
meretricious
فاحشه وار
prostitute
فاحشه شدن
bordello
[American E]
فاحشه خانه
slattern
فاحشه وار
hackster
جنده فاحشه
fancy man
جنده فاحشه
whorehouse
فاحشه خانه
call girl
فاحشه تلفنی
fancy men
جنده فاحشه
fancy women
جنده فاحشه
call house
فاحشه خانه
brothels
فاحشه خانه
brothel
فاحشه خانه
whoreson
فرزند فاحشه
harridan
فاحشه از کارافتاده
hackney
فعله فاحشه
lupanar
فاحشه خانه
bordel
فاحشه خانه
stallion
معشوقه فاحشه
stallions
معشوقه فاحشه
whoredom
فاحشه بازی
whoremaster
فاحشه باز
magdalen
فاحشه تائب
pug
ادم محبوب فاحشه
magdalen or lene
فاحشه توبه کرده
nagged
فاحشه عیبجویی کردن
fornicated
: فاحشه بازی کردن
fornicates
: فاحشه بازی کردن
fornicating
: فاحشه بازی کردن
fornicate
: فاحشه بازی کردن
whoremonger
جاکش فاحشه باز
pot boy
پادو فاحشه خانه
nags
فاحشه عیبجویی کردن
pugs
ادم محبوب فاحشه
nag
فاحشه عیبجویی کردن
townswoman
دختر شهری فاحشه
wenches
فاحشه دختر بازی کردن
wench
فاحشه دختر بازی کردن
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
grunter
[Australian E]
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
goer
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
chippy
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
painted woman
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
bimbo
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
painted woman
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
goer
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
chippy
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
grunter
[Australian E]
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
bimbo
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
associate
وابسته وابسته کردن
associated
وابسته وابسته کردن
associates
وابسته وابسته کردن
associating
وابسته وابسته کردن
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
bagnio
فاحشه خانه جنده خانه
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
germane
وابسته
monitorial
وابسته به
of kin
وابسته
belonging
وابسته ها
plantar
وابسته به کف پا
dependent
وابسته
pertianing
وابسته
interdependent
وابسته
adjective
وابسته
adjectives
وابسته
akin
وابسته
related
وابسته
appurtenant
وابسته
federate
وابسته
attache
وابسته
elysian
وابسته به
pertinent
وابسته
affiliate
وابسته
febile
وابسته به تب
affiliated
وابسته
affiliates
وابسته
affiliating
وابسته
hanger on
وابسته
elfin
وابسته به جن
pertaining
وابسته
israelitish
وابسته به
levitical
وابسته به
diphtheric
وابسته به
congenerous
وابسته
federated
وابسته
federates
وابسته
federating
وابسته
cephalic
وابسته به سر
cantabrigian
وابسته به
carpal
وابسته به مچ
commissarial
وابسته به
thereof
وابسته به ان
comprador
وابسته
aquatic
وابسته به اب
correspondent
وابسته
pyrexial
وابسته به تب
attributable
وابسته به
thereof=of that
وابسته به ان
dependant
وابسته
pyrexic
وابسته به تب
subordinates
وابسته
subordinating
وابسته
dependants
وابسته
riverrine
وابسته به
contingent
وابسته
correspondents
وابسته
attached
وابسته
messianic
وابسته به
sexual organs
وابسته به
wedded
وابسته
pyretic
وابسته به تب
relative
وابسته
tuitionary
وابسته به
attendants
وابسته
relevant
وابسته
subordinate
وابسته
subordinated
وابسته
attendant
وابسته
syncop
وابسته به غش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com