Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
pyrochemical
وابسته به فعالیت شیمیایی درگرمای زیاد
Other Matches
to work at a high pressure
با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
activating effect of functional group
گروه زیاد کننده فعالیت
goechemical
وابسته به تغییرات شیمیایی زمین
chemical survey
بررسی منطقه از نظر شیمیایی تجسس از نظر وجود عوامل شیمیایی
load call
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
v , series
سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
to hold somebody in great respect
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
functions
فعالیت
stir
فعالیت
stirred
فعالیت
stirs
فعالیت
function
فعالیت
functioned
فعالیت
activities
فعالیت
stirrings
فعالیت
exercises
فعالیت
exercised
فعالیت
acting
فعالیت
actuality
فعالیت
exercise
فعالیت
activity
فعالیت
activation
فعالیت
activeness
فعالیت
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
activity chart
نمودار فعالیت
hey day
روز پر فعالیت
activity coefficient
ضریب فعالیت
activity analysis
تحلیل فعالیت
turn over
عایدی فعالیت
reactivation
فعالیت مجدد
inactivity
عدم فعالیت
random activity
فعالیت تصادفی
business activity
فعالیت بازرگانی
ventured
فعالیت اقتصادی
ventures
فعالیت اقتصادی
venturing
فعالیت اقتصادی
publicity drive
فعالیت تبلیغاتی
advertising campaign
فعالیت تبلیغاتی
activation
به فعالیت دراوردن
critical activity
فعالیت بحرانی
activity wheel
گردونه فعالیت
activity time
زمان هر فعالیت
inaction
بدون فعالیت
somatotonic
فعالیت گرا
activating
به فعالیت پرداختن
activates
به فعالیت پرداختن
on stream
درحال فعالیت
operant
فعالیت کننده
operating level
سطح فعالیت
off year
سال کم فعالیت
operational environment
محیط فعالیت
optical activity
فعالیت نوری
auxiliary activity
فعالیت فرعی
cerebration
فعالیت مغزی
venture
فعالیت اقتصادی
activate
به فعالیت پرداختن
activated
به فعالیت پرداختن
somatotonia
فعالیت گرایی
activity cycle
چرخه فعالیت
low activity
فعالیت پایین
activity quotient
بهر فعالیت
activity of soil
فعالیت خاک
events
عمل یا فعالیت
event
عمل یا فعالیت
politicking
فعالیت سیاسی
activity light
چراغ فعالیت
activity ratio
نسبت فعالیت
activity rate
نرخ فعالیت
activity drive
سائق فعالیت
chemicals
شیمیایی
chemical
شیمیایی
chemic
شیمیایی
chemical biological and radiological
شیمیایی
chemical sense
حس شیمیایی
electioneer
فعالیت انتخاباتی کردن
spheres
مرتبه حدود فعالیت
self activity
فعالیت خود بخود
activity group therapy
درمان با فعالیت گروهی
seismism
فعالیت لزرشی وارتعاشی
business cycle
دور فعالیت بازرگانی
file activity ratio
نسبت فعالیت پرونده
class i activity
فعالیت امادی طبقه 1
efficiency
فعالیت مفید بازده
class ii activity
فعالیت امادی طبقه 2
orbit
دور حدود فعالیت
sphere
مرتبه حدود فعالیت
orbited
دور حدود فعالیت
deactivating group
گروه کم کننده فعالیت
activity sampling
نمونه گیری از فعالیت
trade cycle
دوره فعالیت تجاری
orbits
دور حدود فعالیت
gross motor activity
فعالیت حرکت عمده
byways
کار یا فعالیت جنبی
formed
سابقه فعالیت اسب
muzzling
مانع فعالیت شدن
form
سابقه فعالیت اسب
backgrounds
فعالیت ارتباط دادهای
background
فعالیت ارتباط دادهای
muzzle
مانع فعالیت شدن
slumps
کاهش فعالیت رکود
pickup
تجدید فعالیت چیدن
in the swim
<idiom>
درکاری فعالیت داشتن
forms
سابقه فعالیت اسب
slump
کاهش فعالیت رکود
slumped
کاهش فعالیت رکود
byway
کار یا فعالیت جنبی
slumping
کاهش فعالیت رکود
muzzles
مانع فعالیت شدن
keep the ball rolling
<idiom>
اجازه فعالیت دادن
muzzled
مانع فعالیت شدن
chemotropism
گرایش شیمیایی
chemical munition
سلاح شیمیایی
chemical industries
صنایع شیمیایی
chemical kinetics
سینتیک شیمیایی
chemical herbicide
علف کش شیمیایی
cloud attack
تک با ابر شیمیایی
chemical equilibrium
تعادل شیمیایی
chemical equivalent
هم ارز شیمیایی
chemical exchange
تبادل شیمیایی
chemical research
پژوهش شیمیایی
chemical fuel
سوخت شیمیایی
quasichemical
شبه شیمیایی
chemical weathering
هوازدگی شیمیایی
fertilisers
کود شیمیایی
chemisorption
جذب شیمیایی
chemical reactor
واکنشگاه شیمیایی
chemism
خاصیت شیمیایی
chemical security
تامین شیمیایی
chemical shift
جابجایی شیمیایی
chemical species
گونههای شیمیایی
chemical survey
تجسس شیمیایی
narcosis
خواب شیمیایی
chemical reaction
واکنش شیمیایی
galvanic cell
پیل شیمیایی
fertilizer
کود شیمیایی
fertilizers
کود شیمیایی
chemical operations
عملیات شیمیایی
chemoreceptor
گیرنده شیمیایی
chemical physics
فیزیک شیمیایی
chemical pollution
الودگی شیمیایی
biochemical
زیستی- شیمیایی
chemical properties
خواص شیمیایی
chemiluminescence
نورتابی شیمیایی
chemical energy
انرژی شیمیایی
mulch
ماده شیمیایی
chemical bond
پیوند شیمیایی
homolysis
تجزیه شیمیایی
chemical analysis
تجزیه شیمیایی
chemical analyse
تجزیه شیمیایی
compound
ترکیب شیمیایی
compounded
ترکیب شیمیایی
chemical agent
ماده شیمیایی
chemical agent
عامل شیمیایی
compounds
ترکیب شیمیایی
electrochemical
برقی- شیمیایی
man-made fiber
الیاف شیمیایی
organic compound
مواد شیمیایی
decomposition
هوازدگی شیمیایی
mulches
ماده شیمیایی
chemical combination
ترکیب شیمیایی
chemical compound
ترکیب شیمیایی
chemical injection
تزریق شیمیایی
chemical grouting
تزریق شیمیایی
chemical consolidation
تزریق شیمیایی
chemical deposits
نهشتهای شیمیایی
precipitating
رسوب شیمیایی
proportioner
مخلوط کن شیمیایی
chemical element
عنصر شیمیایی
precipitated
رسوب شیمیایی
precipitate
رسوب شیمیایی
chemical ammunition
مهمات شیمیایی
precipitates
رسوب شیمیایی
chemical defense
پدافند شیمیایی
early finish
زودترین زمان ختم یک فعالیت
activity designator
شاخص فعالیت یکان یا قسمت
hyperactive
دارای فعالیت بیش ازاندازه
extra-curricular
فعالیت جنسی خارج از ازدواج
force activity designator
شماره ترتیب فعالیت یکان
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com