Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
cathodic
وابسته به قطب منفی یاکاتد
Other Matches
electro negative
وابسته به برق منفی
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
positive/negative junction
منفی
double negatives
دو منفی
negative
منفی
negation
منفی
negatory
منفی
minus signs
منفی
negatives
منفی
null
منفی
minus sign
منفی
double negative
دو منفی
negative ion
یون منفی
negative feedback
واخوراند منفی
adverse balance
مانده منفی
retardation
شتاب منفی
adverse balance
موازنه منفی
negative element
سازه منفی
negative induction
القای منفی
negative glow
روشنی منفی
negative feedback
فیدبک منفی
passive
مبارزه منفی
passives
مبارزه منفی
negative g
گرانش منفی
negative film
فیلم منفی
not
حرف منفی
non-violence
مبارزهی منفی
negative electrode
الکترد منفی
minus
کم شد با علامت منفی
negative acceleration
شتاب منفی
negative brush
زغال منفی
nope
جواب منفی
deceleration
شتاب منفی
minus clearance
تولرانس منفی
degeneration
واخوراند منفی
false negative
منفی کاذب
nay
رای منفی
bonding
اتصال منفی
negative electricity
برق منفی
negative electricity
الکتریسیته منفی
negative correlation
همبستگی منفی
negative balance
مانده منفی
negative wire
سیم منفی
negatively
بطور منفی
negative conductor
سیم منفی
negative charge
بار منفی
did not
ماضی منفی do
dissaving
پس انداز منفی
grey propaganda
تبلیغات منفی
no
منفی مخالف
negatively skewed
چوله منفی
ground
اتصال منفی
ground
قطب منفی
ground
سیم منفی
cathode
قطب منفی
negative transfer
انتقال منفی
cathodes
قطب منفی
negative terminal
پایانه منفی
negative transmission
پخش منفی
negative stability
پایداری منفی
negativeness
منفی بودن
negativism
منفی گرایی
negating
منفی کردن
negates
منفی کردن
negated
منفی کردن
nonnegative
غیر منفی
negative
منفی کردن
non placet
رای منفی
negatives
منفی کردن
negation
منفی کردن
negativist
منفی باف
negate
منفی کردن
negativist
منفی گوی
negativism
منفی بافی
negative slope
شیب منفی
negative lead
سیم منفی
negative pole
قطب منفی
negative saving
پس انداز منفی
negative relation
رابطه منفی
negative plate
صفحه منفی
negative reinforcement
تقویت منفی
negativism
منفی کاری
negative practice
تمرین منفی
negative reward
پاداش منفی
negative potential
پتانسیل منفی
negative side
بخش منفی
negative modulation
تحمیل منفی
negative signe
علامت منفی
negative skewness
چولگی منفی
negative logic
منطق منفی
negative modulation
پخش منفی
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
minus color signal
پیام رنگی منفی
negative pole
قطب منفی مغناطیس
can not
منفی فعل >توانستن <
negativity
حالت منفی بودن
return a negative
پاسخ منفی دادن
he returned a negative
پاسخ منفی داد
negative income tax
مالیات بر درامد منفی
the answer is in the negative
پاسخ ان منفی است
negatively
منفی وار وارونه
passive trade balance
توازن تجارتی منفی
infintate
منفی و نا محدود ساختن
electro negative
دارای برق منفی
nosayer
گوینده
[رای]
منفی
negative bias
ولت شبکه منفی
negative cotton effect
پدیده منفی کاتن
spillover costs
عوارض منفی خارجی
negative terminal
قطب مدار منفی
negative tax plan
طرح مالیات منفی
negative tax plan
برنامه مالیات منفی
negative skewness
عدم قرینگی منفی
negative bending moment
لنگر خمشی منفی
negative acknowledge character
کاراکتر تصدیق منفی
negative static stability
ناپایداری ایستای منفی
negative feeder
سیم تغذیه منفی
naysayer
گوینده
[رای]
منفی
negative post
قطب مدار منفی
negatively ionized atom
اتم بایونش منفی
negative peaking
اوج دهندگی منفی
negatively ionized atom
اتم منفی- یونیده
pico
پیشوندی به معنای 01 به توان منفی 21
polar
دارای الکتریسیته مثبت و منفی
contraposition
قلب مطلب بطریق منفی
to feel women up
دستمالی کردن زنها
[منفی]
a word with a pejorative connotation
واژه ای با معنای ضمنی منفی
minus signs
برای تفریق یا مقدار منفی
minus
برای تفریق یا مقدار منفی
dehind
شمارش امتیاز منفی بازیگر
spring chicken
<idiom>
شخص جوان (بصورت منفی)
let down easy
<idiom>
پاسخ منفی به طرز خوشآیندی
decelerete
بصورت منفی شتاب دادن
amphoteric
دارای برق مثبت و منفی
varite
مقاومتی با ضریب دمایی منفی
minus sign
برای تفریق یا مقدار منفی
to make a grab at women
دستمالی کردن زنها
[منفی]
to grope women
دستمالی کردن زنها
[منفی]
unsigned
که اعداد منفی را نشان نمیدهد
civil disobedience
مقاومت منفی و مسالمت آمیز
to implicate somebody in something
کسی را با چیزی
[منفی]
مشمول کردن
to impinge on something
تاثیر منفی روی چیزی گذاشتن
to involve somebody in something
[negative]
کسی را با چیزی
[منفی]
گرفتار کردن
to implicate somebody in something
کسی را با چیزی
[منفی]
گرفتار کردن
to implicate somebody in something
کسی را با چیزی
[منفی]
درگیر کردن
to involve somebody in something
[negative]
کسی را با چیزی
[منفی]
درگیر کردن
to involve somebody in something
[negative]
کسی را با چیزی
[منفی]
مشمول کردن
negative
با بیان علامت منفی کنار عدد
negatives
با بیان علامت منفی کنار عدد
cathode
ترمینال الکتریکی منفی یک وسیله یا باتری
cathodes
ترمینال الکتریکی منفی یک وسیله یا باتری
anti-hero
نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-heroes
نقش اول منفی مخالف قهرمان
other than
[usually used in negative sentences]
<adv.>
به غیر از
[در جمله های منفی کاربرد دارد]
non
پیشوندی است بمعنی >منفی <یا >خیر< و غیر
Religion was portrayed in a negative way.
دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
inversions
ناحیهای در اتمسفر که در ان میزان افت منفی میباشد
inversion
ناحیهای در اتمسفر که در ان میزان افت منفی میباشد
polarities
وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند
polarity
وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند
novice
جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
x punch
سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
negative
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
X distance
سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
negatives
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
novices
جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
bipolar
استفاده از سط وح ولتاژ مثبت و منفی برای نمایش اعداد دودویی
n channel mos
مداری که از جریان تولید شده بارهای منفی استفاده میکند
nmos
مداری که ازجریان تولید شده بارهای منفی استفاده میکندOS
red out
از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
associated
وابسته وابسته کردن
associate
وابسته وابسته کردن
associates
وابسته وابسته کردن
associating
وابسته وابسته کردن
wave trough
نقطه می نیمم یا ماکزیمم منفی دامنه در نیمه راه بین دو قله موج
physico chemical
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com