Total search result: 201 (5 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
tubal |
وابسته به لوله رحمی یا گذرگاه تخم |
|
|
Other Matches |
|
oviduct |
لوله رحمی لوله فالوپ |
kaleidoscopic |
وابسته به لوله شکل نما جوراجور |
overpass |
گذرگاه فوقانی گذرگاه زبرین |
underpasses |
گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین |
underpass |
گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین |
overpasses |
گذرگاه فوقانی گذرگاه زبرین |
intubate |
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust |
uterine |
رحمی |
barbarity |
بی رحمی |
barbarities |
بی رحمی |
the iron age |
دوره بی رحمی |
extrauterine |
خارج رحمی |
intrauterine |
درون رحمی |
inclemency |
بی رحمی سنگدلی |
hysterogenic |
موجب اختناق رحمی |
hysteroid |
موجب اختناق رحمی |
hosed |
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی |
hose |
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی |
hoses |
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی |
hosing |
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی |
elvate |
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد |
muzzle burst |
ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ |
go devil |
لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت |
breech end |
انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله |
thermionic tube |
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی |
cannons |
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار |
cannon |
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار |
jack ring |
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود |
rigatoni |
رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه |
vas deferens |
لوله خروجی بیضه لوله منی |
phallic |
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب |
to pipeline |
با خط لوله لوله کشی کردن |
water pipe |
لوله مخصوص لوله کشی اب |
sockets |
بست لوله دوراهی لوله |
spigot |
لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد |
pipeline assets |
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله |
angle of depression |
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله |
flash tube |
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار |
back to battery |
برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ |
passage |
گذرگاه |
path |
گذرگاه |
passage way |
گذرگاه |
bypasses |
گذرگاه |
bypassed |
گذرگاه |
bypass |
گذرگاه |
bypassing |
گذرگاه |
trajectories |
گذرگاه |
gang way |
گذرگاه |
passages |
گذرگاه |
causeways |
گذرگاه |
passes |
گذرگاه |
ailure |
گذرگاه |
passed |
گذرگاه |
passageway |
گذرگاه |
passageways |
گذرگاه |
alure |
گذرگاه |
alura |
گذرگاه |
pass |
گذرگاه |
roads |
گذرگاه |
road |
گذرگاه |
allure |
گذرگاه |
causeway |
گذرگاه |
crossing |
گذرگاه |
buses |
گذرگاه |
pathways |
گذرگاه |
busing |
گذرگاه |
bused |
گذرگاه |
bus |
گذرگاه |
run way |
گذرگاه |
ferrying |
گذرگاه |
ferry |
گذرگاه |
ferried |
گذرگاه |
ferries |
گذرگاه |
trajectory |
گذرگاه |
bussed |
گذرگاه |
busses |
گذرگاه |
pathway |
گذرگاه |
defiled |
گذرگاه |
gateways |
گذرگاه |
paths |
گذرگاه |
gateway |
گذرگاه |
bussing |
گذرگاه |
defiling |
گذرگاه |
defiles |
گذرگاه |
defile |
گذرگاه |
motor path |
گذرگاه حرکتی |
beach exit |
گذرگاه ساحلی |
archway |
گذرگاه طاقدار |
bidirectional bus |
گذرگاه دوطرفه |
by pass |
گذرگاه فرعی |
archways |
گذرگاه طاقدار |
narrows |
گذرگاه تنگ |
cart crossing |
گذرگاه ارابه |
pedestrian crossings |
گذرگاه پیاده |
pedestrian crossings |
گذرگاه پیادگان |
internal bus |
گذرگاه داخلی |
association pathway |
گذرگاه ارتباطی |
partial two level forked junction |
گذرگاه زیر و رو |
nerve path |
گذرگاه عصبی |
pedestrian crossing |
گذرگاه پیادگان |
level crossings |
گذرگاه همکف |
level crossing |
گذرگاه همکف |
bus driver |
محرک گذرگاه |
bus system |
سیستم گذرگاه |
aisle |
گذرگاه طولی |
pedestrian crossing |
گذرگاه پیاده |
storm lane |
گذرگاه طوفان |
cattle crossing |
گذرگاه چارپایان |
fishway |
گذرگاه ماهی |
bidirectional bus |
گذرگاه دوسویه |
data bus |
گذرگاه داده |
arcade |
گذرگاه طاقدار |
exhaust passage |
گذرگاه خروجی |
gangway |
راهرو گذرگاه |
gangways |
راهرو گذرگاه |
control bus |
گذرگاه کنترل |
system bus |
گذرگاه سیستم |
channels |
گذرگاه ابی |
traject |
عبور گذرگاه |
channeled |
گذرگاه ابی |
shaft tunnel |
گذرگاه محور |
channeling |
گذرگاه ابی |
channelled |
گذرگاه ابی |
shaft tunnel |
گذرگاه شفت |
channel |
گذرگاه ابی |
olympian |
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک |
syzygial |
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم |
bureaucratic |
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری |
dialectological |
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی |
subglacial |
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان |
telepathic |
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر |
choral |
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی |
busing |
بااتوبوس رفتن گذرگاه |
mid channel buoy |
بویه میان گذرگاه |
input output bus |
گذرگاه ورودی- خروجی |
bus |
بااتوبوس رفتن گذرگاه |
bused |
بااتوبوس رفتن گذرگاه |
buses |
بااتوبوس رفتن گذرگاه |
external auditory meatus |
گذرگاه برونی گوش |
way |
راه عبور گذرگاه |
bussed |
بااتوبوس رفتن گذرگاه |
bussing |
بااتوبوس رفتن گذرگاه |
busses |
بااتوبوس رفتن گذرگاه |
partial two level forked junction |
گذرگاه زیر و زبر |
phylar |
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد |
lexicographic |
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری |
puritanical |
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان |
sothic |
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی |
rectal |
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ |
vehicular |
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر |
bypasses |
کنار گذاشتن گذرگاه فرعی |
bypass |
کنار گذاشتن گذرگاه فرعی |
bypassed |
کنار گذاشتن گذرگاه فرعی |
pass |
گذرگاه کارت عبور گذراندن |
passed |
گذرگاه کارت عبور گذراندن |
passes |
گذرگاه کارت عبور گذراندن |
middle ground buoy |
بویه زمین میان گذرگاه |
address bus |
گذر آدرس گذرگاه نشانی |
bypassing |
کنار گذاشتن گذرگاه فرعی |
diasy chain |
انتشار سیگنالها در طول یک گذرگاه |
gorges |
گذرگاه تنگ بین دو کوه |
gorge |
گذرگاه تنگ بین دو کوه |
gorging |
گذرگاه تنگ بین دو کوه |
gorged |
گذرگاه تنگ بین دو کوه |
collimating sight |
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف |
dromos |
[راهروی باریک و طولانی به گذرگاه کندویی] |
absorption |
[گذرگاه بین جرز و سطح دیوار] |
supervisory |
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری |
erotic |
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros |
kinetic |
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه |
cliquey |
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه |
cliquy |
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه |
monarchic |
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت |
ppd |
Device Protection Port دستگاه حفافت گذرگاه |
zygose |
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی |
lithic |
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم |
frontal |
وابسته به پیشانی وابسته بجلو |
sister services |
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته |
daisy chain interrupt |
یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند |
morphic |
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود |
Neanderthal |
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه |
hermitical |
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین |
associate |
وابسته وابسته کردن |
associating |
وابسته وابسته کردن |
associates |
وابسته وابسته کردن |
associated |
وابسته وابسته کردن |
angle of traverse |
زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله |
physico chemical |
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی |
epistemologycal |
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی |
popliteal |
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی |
poplitaeal |
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی |
by pass |
گذرگاه فرعی مسیر فرعی |
conduits |
لوله |
hosing |
لوله |
sequacious |
لوله شو |
pipelines |
خط لوله |
rolled |
لوله |
pipe fitter |
لوله کش |
water pipe |
لوله اب |
spout |
لوله |