Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
senatorial
وابسته به مجلس سنا یا اعضای ان
senatorian
وابسته به مجلس سنا یا اعضای ان
Other Matches
conscript fathere
اعضای مجلس سنای روم باستان
urogenital
وابسته به دستگاه ادرارو اعضای تناسلی
bionic
وابسته به کار گذاشتن اعضای ساختگی در بدن
matricular
وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
religiosity
مجلس عبادت مجلس مذهبی
inside
تو اعضای داخلی
insides
تو اعضای داخلی
burgomaster
اعضای شهرداری
locomotor
ابتلاء اعضای حرکتی
stiffening members
اعضای صلب کننده
prosthetics
مبحث اعضای مضنوعی
paraplegia
فلج اعضای سافل
locomotory
ابتلاء اعضای حرکتی
the f.
اعضای هیئت پزشکی
sensorium
مرکز حواس اعضای حس
main structure menbers
اعضای اصلی ساختمان
vitals
اعضای حیاتی و موثربدن
cadres
اعضای یک سازمان نظامی
royalties
اعضای خانواده سلطنتی
senior members
اعضای بالارتبه یا ارشد
royalty
اعضای خانواده سلطنتی
technical staff
کارمندان یا اعضای فنی
cadre
اعضای یک سازمان نظامی
footwork
هماهنگی پا با اعضای دیگر
acroesthesia
افزایش حساسیت اعضای انتهایی
toho
اعضای انگشتان نشانه و شست
innards
اعضای داخلی حیوان یاانسان
vitals
اعضای اصلی بدن حیوان
hypotrophy
رشد غیرمتناسب اعضای شعاعی
locomotor
دارای گرفتاری در اعضای حرکتی
quaker meeting
انجمن کواکرهاکه اعضای ان خام
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
bounds
محدودیتی که به تعداد اعضای یک آرایه داده میشود
quaker's meeting
انجمن کوالرهاکه اعضای ان خاموش میماندندتایکی درنتیجه
outriggers
اعضای سازنده اولیه حامل قسمت دم هواپیما
clock
سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
clocks
سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
component
تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
pin joint
اتصال بین اعضای ساختمانی بصورت لولا یا پاشنه
catena
1-تعداد اعضای یک لیست زنجیری 2-مجموعهای از حروف در یک کلمه
backplane
مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
components
تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
friendly societies
انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
friendly society
انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
to pack a jury
جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
churchwardens
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
signals
علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
heterology
عدم تجانس بین اعضای مختلف ناهمگنی اعضاء ازلحاظ ساختمانی
churchwarden
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
union shop
مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
cartels
توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
cartel
توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
homology
همانندی وتجانس ساختمان اعضای مختلف جانور یاگیاه در اثرمنشعب شدن از یک ریشه یامبدا متجانس
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
assembly
مجلس
legislature
مجلس
mandating
مجلس
to hold a meeting
مجلس
mandates
مجلس
mandated
مجلس
mandate
مجلس
convocations
مجلس
legislatures
مجلس
convocation
مجلس
parliaments
مجلس
comitia
مجلس
parliament
مجلس
session
مجلس
houses
مجلس
sessions
مجلس
house
مجلس
housed
مجلس
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
Upper House
مجلس لردها
commemorated
مجلس یاداوری
an act of parliament
قانون مجلس
House of Lords
مجلس اعیان
obit
مجلس ترحیم
wassail
مجلس میخواری
congresses
انجمن مجلس
house of assembly
مجلس ایالتی
commemorates
مجلس یاداوری
commemorating
مجلس یاداوری
House of Commons
مجلس مبعوثان
chamber of deputies
مجلس نمایندگان
general assembly
مجلس عوام
Eucharist
مجلس سپاسگزاری
House of Commons
مجلس عوام
assemblyman
عضو مجلس
Eucharists
مجلس سپاسگزاری
songfest
مجلس اواز
House of Representatives
مجلس مبعوثان
Members of Parliament
نماینده مجلس
Members of Parliament
وکیل مجلس
congress
انجمن مجلس
Upper Houses
مجلس سنا
Upper Houses
مجلس لردها
candidate
کاندیدای مجلس
candidates
کاندیدای مجلس
Upper House
مجلس سنا
Member of Parliament
وکیل مجلس
Member of Parliament
نماینده مجلس
Senate
مجلس سنا
commemorate
مجلس یاداوری
scenography
مجلس سازی
speaker of parliament
رئیس مجلس
assemblymen
عضو مجلس
national assembly
مجلس ملی
councils
شورا مجلس
the parliament is sitting
مجلس منعقداست
ecclesia
مجلس سیاسی
processionize
صورت مجلس
orgies
مجلس عیش
the fifteenth parliament
مجلس پانزدهم
proces verbal
صورت مجلس
proceedings of the parliament
مذاکرات مجلس
commemorations
مجلس تذکر
levee
مجلس پذیرایی
formal dance
مجلس رقص
ball
مجلس رقص
parliamentary
هواخواه مجلس
membership of the parliament
وکالت مجلس
prorogation of parliament
تعطیل مجلس
commemoration
مجلس تذکر
to open parliament
مجلس را گشودن
council
شورا مجلس
responsions
مجلس منافره
statehouses
مجلس ایالتی
statehouse
مجلس ایالتی
option of meeting place
خیار مجلس
federal council
مجلس متحده
House of Representatives
مجلس نمایندگان
european essembly
مجلس اروپا
consmtituent assembly
مجلس موسسان
consultative assembly
مجلس شورا
legislative assembly
مجلس قانونگذاری
constituent assembly
مجلس موسسان
riksdag
مجلس قانونی سوئد
parliament
مجلس شورا پارلمان
peer
عضو مجلس اعیان
membership of legislative assembly
عضویت مجلس مقننه
national consulative assembly
مجلس شورای ملی
peered
عضو مجلس اعیان
parliaments
مجلس شورا پارلمان
shindy
مجلس انس ورقص
House of Commons
مجلس عوام انگلیس
member of the parliment
عضو مجلس قانونگذاری
shindig
مجلس انس ورقص
funeral
مجلس ترحیم وتذکر
funerals
مجلس ترحیم وتذکر
the national consultative assembly
مجلس شورای ملی
peering
عضو مجلس اعیان
rigsdag
مجلس قانونی دانمارک
committee
کمیسیون مجلس مشاوره
committees
کمیسیون مجلس مشاوره
legislative assembly
مجلس شورای ملی
To pass a bI'll through parliament .
لایحه یی را از مجلس گذراندن
To jazz up the party .
مجلس را گرم کردن
shindigs
مجلس انس ورقص
musicale
مجلس ساز و اواز
floor leader
رهبر فراکسیونهای مجلس
senator
نماینده مجلس سنا
senator
عضو مجلس سنا
parliamentary discussions
گفتگوها یا مذاکرات مجلس
statehouses
مجلس مقننه ایالتی
constituent
عضو مجلس موسسان
bicameral
دارای دو مجلس مقننه
parliamentary session
دوره اجلاسیه مجلس
the house went into secret session
مجلس جلسه سری
hen party
مجلس رقص زنانه
senators
عضو مجلس سنا
federal council
مجلس دولت متحده
constituents
عضو مجلس موسسان
synods
مجلس منافره مذهبی
synod
مجلس منافره مذهبی
senators
نماینده مجلس سنا
got through (the bill got through the ma
لایحه از مجلس گذشت
the bill got throught the majlis
لایحه از مجلس گذشت
the parliament is up
مجلس تعطیل است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com