Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
lethal
وابسته به مرگ کشنده
Other Matches
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
tracker
کشنده
fatal
کشنده
deathy
کشنده
trackers
کشنده
lethiferous
کشنده
enticing
کشنده
sorbent
کشنده
pernicious
کشنده
deadly
کشنده
deadlier
کشنده
deadliest
کشنده
murderer
کشنده
murderers
کشنده
perishing
کشنده
tensioner
کشنده
murderous
کشنده
assassinator
کشنده
mortals
کشنده
lethal
کشنده
inhalant
بو کشنده
killer
کشنده
killers
کشنده
prepossessing
کشنده
inviting
کشنده
mortal
کشنده
pestilent
کشنده
drainer
اب کشنده
suicidal
کشنده
tractive
کشنده
attractive
کشنده
alluring
کشنده
plotters
کشنده
plotter
کشنده
delineator
کشنده
death ful
کشنده
puller
کشنده
tensor
کشنده
mortally
بطور کشنده
dragman
میکشد کشنده
it is mortal to him
کشنده اوست
killer whale
وال کشنده
lethality
کشنده بودن
nonlethal
غیر کشنده
killer whales
وال کشنده
tractive effort
نیروی کشنده
death blow
ضربت کشنده
fungicidal
کشنده قارچ
drum plotter
کشنده طبله
hauling part
قسمت کشنده
drawers
کشنده برات یا چک
howling
زوزه کشنده
pestilently
بطور کشنده
lancinating
تیر کشنده
herbicidal
کشنده گیاهان
howling
جیغ کشنده
inhaul
به داخل کشنده
drawer
کشنده برات یا چک
ovicidal
کشنده تخم
stertorous
خرناس کشنده
killings
کشنده دلربا
killing
کشنده دلربا
introversive
بدرون کشنده
introvertive
بدرون کشنده
attractively
بطور کشنده یا جاذب
downhaul
طناب پایین کشنده
disinfestant
ماده کشنده حشرات
pesticides
کشنده حشره موذی
dead ground
اتصال به زمین کشنده
nitrogen mustard
گاز کشنده خردل
pesticide
کشنده حشره موذی
invitingly
بطور جالب یا کشنده
ejector
پوکه کش بیرون کشنده
adducent
بداخل کشنده مقرب
median lethal dose
دوز متوسط کشنده
boat falls
طناب بالا کشنده قایق
biocid
قاطع حیات کشنده حشرات
to cach one's death
دچار سرماخوردگی کشنده شدن
raymond hook
قلاب بالا کشنده قایق
slaughterous
مبنی بر خونریزی و کشتار کشنده
electron withdrawing substituent
گروه استخلافی الکترون کشنده
adductive
استشهادی بسوی محور کشنده
caricaturist
کشنده تصویرهای مضحک واغراق امیز
caricaturists
کشنده تصویرهای مضحک واغراق امیز
rodenticide
دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) .
رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
counter check
چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
lanciation
سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
downhaul
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
associates
وابسته وابسته کردن
associated
وابسته وابسته کردن
associating
وابسته وابسته کردن
associate
وابسته وابسته کردن
physico chemical
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
federates
وابسته
attendants
وابسته
thereof
وابسته به ان
related
وابسته
plantar
وابسته به کف پا
syncop
وابسته به غش
pertianing
وابسته
tuitionary
وابسته به
elfin
وابسته به جن
federating
وابسته
cantabrigian
وابسته به
federated
وابسته
federate
وابسته
diphtheric
وابسته به
carpal
وابسته به مچ
interdependent
وابسته
pertaining
وابسته
aquatic
وابسته به اب
adjective
وابسته
comprador
وابسته
commissarial
وابسته به
attache
وابسته
congenerous
وابسته
affiliating
وابسته
of kin
وابسته
pertinent
وابسته
attendant
وابسته
appurtenant
وابسته
thereof=of that
وابسته به ان
affiliate
وابسته
affiliated
وابسته
cephalic
وابسته به سر
affiliates
وابسته
adjectives
وابسته
attached
وابسته
wedded
وابسته
attributable
وابسته به
messianic
وابسته به
israelitish
وابسته به
dependent
وابسته
subordinate
وابسته
subordinated
وابسته
belonging
وابسته ها
relative
وابسته
correspondents
وابسته
correspondent
وابسته
riverrine
وابسته به
hanger on
وابسته
contingent
وابسته
contingents
وابسته
relevant
وابسته
levitical
وابسته به
pyretic
وابسته به تب
febile
وابسته به تب
akin
وابسته
germane
وابسته
monitorial
وابسته به
dependant
وابسته
dependants
وابسته
elysian
وابسته به
sexual organs
وابسته به
pyrexial
وابسته به تب
subordinates
وابسته
pyrexic
وابسته به تب
subordinating
وابسته
folkish
وابسته به فولکلور
associated company
شرکت وابسته
structural
وابسته به ساختمان
attache
وابسته نظامی
structural
وابسته به بنا
structurally
وابسته به ساختمان
focal
وابسته بکانون
planetary
وابسته به سیاره
social
وابسته بجامعه
subversion
وابسته به خرابکاری
oratorical
وابسته به سخنرانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com