Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
pietist
وابسته به پرهیز گاری پارسا
Other Matches
piety
پرهیز گاری خداترسی
schooner
گاری سفری گاری روپوش دار
schooners
گاری سفری گاری روپوش دار
devotionalist
پارسا
devotionist
پارسا
devotees
پارسا
devotee
پارسا
pietistic
پارسا منش
votary
پارسا عابد
devout
پارسا منش
pious
متقی پارسا
abstinent
پارسا منش مرتاض
abstinence;or abstinency
پرهیز
dieted
پرهیز
dieting
پرهیز
diets
پرهیز
gardyloo
پرهیز
abstinence
پرهیز
diet
پرهیز
eschewal
پرهیز
abstentions
پرهیز
abstention
پرهیز
avoidance
پرهیز
turning away
پرهیز
sanctity
پرهیز کاری
regimens
پرهیز غذایی
indeclinable
پرهیز نکردنی
abstainer
پرهیز کننده
non abstainer
پرهیز گار
abstemiousness
پرهیز و امساک
abstemiously
با پرهیز و امساک
negative virtue
پرهیز از بدی
shunner
پرهیز کننده
regimen
پرهیز غذایی
driver
گاری چی
gharry
گاری
cart
گاری
tumbril
گاری
carted
گاری
dogcarts
گاری سگ کش
carting
گاری
drivers
گاری چی
dogcart
گاری سگ کش
drayman
گاری کش
carts
گاری
van
گاری
vans
گاری
nephalism
پرهیز از نوشابه خوری
lenten
روزهای پرهیز وروزه
paracaisson
گاری دوچرخ
dumb waiters
گاری تاقچهدار
foot sweep
فن اوسوتو گاری
cartwright
گاری ساز
mail cart
گاری پست
carter
راننده گاری
cartage
حمل با گاری
shopping cart
گاری خرید
dumb waiter
گاری تاقچهدار
tumbrel
گیوتین گاری
applecart
گاری سیب
drayman
گاری بر چهارچرخه کش
wain
گاری واگن
wainwright
گاری ساز
wares
کالای فروشی پرهیز کردن از
ware
کالای فروشی پرهیز کردن از
holiness
پرهیز کاری لقب پاپ
lent
04 روز پرهیز وروزه کاتولیک ها
carthorse
اسب ارابهو گاری
camion
گاری کوتاه بی لبه
lorry
اتومبیل باری گاری
joltwagon
گاری یا ارابه پرتکان
lorries
اتومبیل باری گاری
paracaisson
گاری مهمات کش دستی
cartage
کرایه گاری مکاری
dietetics
فن پرهیز یا رژیم غذایی مبحث اغذیه
non abstainer
کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
burdened
مسئول پرهیز از تصادم با کشتی دیگر
abstinence
ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
cartful
انچه دریک گاری جا بگیرد
A wise man avoids edged tools.
<proverb>
آدم عاقل از چیز تیز پرهیز مى کند .
abstainer
پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
dray
گاری کوتاه بی لبه چهارچرخه بارکشی
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
hunger cloth
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
lenten veil
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
tailboard
تخته عقب گاری وکامیون برای تخلیه بار
golf cart
گاری دوچرخه برای حمل وسایل بازیگران در زمین گلف
to be broken on the wheel
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
unhorse
از اسب افتادن یا پیاده شدن اسب را از گاری یا درشگه باز کردن
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
trolly
گاری بارکش اتومبیل بارکش کوتاه
trolley
گاری بارکش اتومبیل بارکش کوتاه
trolleys
گاری بارکش اتومبیل بارکش کوتاه
shunning
پرهیز کردن اجتناب کردن از
shuns
پرهیز کردن اجتناب کردن از
shun
پرهیز کردن اجتناب کردن از
shunned
پرهیز کردن اجتناب کردن از
jigger
درشکه یک اسبه گاری تک اسبه
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associate
وابسته وابسته کردن
associating
وابسته وابسته کردن
associates
وابسته وابسته کردن
associated
وابسته وابسته کردن
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
of kin
وابسته
congenerous
وابسته
affiliate
وابسته
germane
وابسته
diphtheric
وابسته به
pyrexic
وابسته به تب
related
وابسته
plantar
وابسته به کف پا
pertinent
وابسته
interdependent
وابسته
affiliated
وابسته
affiliates
وابسته
aquatic
وابسته به اب
attached
وابسته
cantabrigian
وابسته به
thereof=of that
وابسته به ان
pertianing
وابسته
riverrine
وابسته به
carpal
وابسته به مچ
syncop
وابسته به غش
affiliating
وابسته
pyrexial
وابسته به تب
federate
وابسته
commissarial
وابسته به
comprador
وابسته
federated
وابسته
pyretic
وابسته به تب
attributable
وابسته به
belonging
وابسته ها
sexual organs
وابسته به
tuitionary
وابسته به
dependent
وابسته
federates
وابسته
cephalic
وابسته به سر
pertaining
وابسته
adjective
وابسته
adjectives
وابسته
akin
وابسته
attache
وابسته
elfin
وابسته به جن
thereof
وابسته به ان
federating
وابسته
appurtenant
وابسته
correspondent
وابسته
subordinating
وابسته
wedded
وابسته
subordinated
وابسته
dependant
وابسته
dependants
وابسته
messianic
وابسته به
monitorial
وابسته به
hanger on
وابسته
subordinate
وابسته
subordinates
وابسته
contingents
وابسته
contingent
وابسته
relevant
وابسته
attendants
وابسته
elysian
وابسته به
israelitish
وابسته به
febile
وابسته به تب
relative
وابسته
correspondents
وابسته
levitical
وابسته به
attendant
وابسته
jesuitic
وابسته به یسوعیون
predial or prae
وابسته به زمین
prefectorial
وابسته به اداری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com