English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
fatidic وابسته به پیش گویی حوادث و وقایع
Other Matches
chronology تاریخ شماری جدول یا شرح وقایع یاتاریخهای وابسته بانها
monological وابسته بشیوه تنهاسخن گویی
improvisatorial وابسته به بدیهه گویی یابدیهه سازی
improvisatory وابسته به بدیهه گویی یابدیهه سازی
chiromancy پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
telnet پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
accident prevention پیشگیری از حوادث
goings on اتفاقات حوادث
accident insurance بیمه حوادث
meteorgraph حوادث جوی
natural disaster حوادث طبیعی بد
the course of events جریان حوادث
sequence of events رشته حوادث
incidence rate میزان حوادث و تصادفات
current of everts روش یا جریان حوادث
eventfully با داشتن حوادث و اتفاقات
all risk insurance بیمه تمام حوادث
meteoric phenomena رویداها یا حوادث جوی
march of events جریان یا سیر حوادث
natural phenomena حوادث طبیعی تجلیات طبیعت
The situation is fI'lled with impending troubles (incidents). اوضاع آبستن حوادث است
act of God قوه جابره حوادث غیرمترقبه
accident ambulance اتومبیل اضطراری برای حوادث
dopester پیش بینی حوادث سیاسی
acts of God قوه جابره حوادث غیرمترقبه
forecasted پیش بینی وضع هوا یا حوادث
forecast پیش بینی وضع هوا یا حوادث
forecasts پیش بینی وضع هوا یا حوادث
underplot یک سلسله حوادث تبعی و عرفی نمایش توط ئه
adventure درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
adventures : درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
act of God حوادث ناگهانی و غیر قابل پیش بینی طبیعی
acts of God حوادث ناگهانی و غیر قابل پیش بینی طبیعی
scripts ساختار الگو گونه برای نمایش ترتیب حوادث
happenstance وقایع اتفاقی
record of events ثبت وقایع
chronology وقایع نگاری
minute گزارش وقایع
minute book دفتر وقایع
minute یادداشت وقایع
logs ثبت وقایع
log ثبت وقایع
chronicler وقایع نویس
annalist وقایع نگار
historify وقایع نگار
log ثبت کردن وقایع
logs ثبت کردن وقایع
rough log دفترچه وقایع ناو
sportswriter وقایع نگار ورزشی
pro-active گرایش به ایجاد وقایع
annals وقایع سالیانه سالنامه
deck log دفتر وقایع ناو
record of events دفتر ثبت وقایع
flight log دفتر وقایع پرواز
deck log دفتر وقایع دریانوردی
the occurrences of the day رویداهای یا وقایع روز
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
floating fender زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
refit book دفتر یادداشت وقایع دریایی
daybook دفتر ثبت وقایع روزانه
station log دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
flight log دفتر ثبت وقایع پرواز
horizontal event numbering شماره گذاری افقی وقایع
vertical events numbering شماره گذاری عمودی وقایع
parish register دفتر ثبت وقایع سه گانه
Trifling ( small) happenings of life . اتفاقات ( وقایع )کوچک زندگی
muster book دفتر ثبت وقایع روزانه
diaries دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
trained سلسله وقایع توالی حیله جنگی
trains سلسله وقایع توالی حیله جنگی
train سلسله وقایع توالی حیله جنگی
log engineering دفتر ثبت وقایع موتور ناو
trend مسیر انجام کار سیر وقایع
trends مسیر انجام کار سیر وقایع
station log دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
diary دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
chronicles شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicling شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicled شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicle شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
anachronism اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
slate ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
slates ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
Give me a full account of the events. جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
anachronisms اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
slated ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
chronology شرح وقایع بترتیب زمانی علم ترتیب تاریخ
geochronology شرح وقایع تاریخی گذشته برمبنای اطلاعات زمین شناسی
dialectic materialism دیالکتیک مادی مبتنی بر قبول جبرتاریخ به عنوان یک سائق عمده وقایع
frustrations غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
supervening impossibility of performance غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
frustration غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
tragicomic حاوی حوادث حزن اور وخنده اور
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dynamic analisis تجزیه و تحلیل وقایع اقتصادی با در نظرگرفتن تغییرات گذشته و حال و احتمالا" اینده
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
forward chaining روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
electronic journal فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
one would say گویی
free spokenness رک گویی
knop گویی
outdpokenness رک گویی
pauciloquy کم گویی
scandal بد گویی
ingenuousness رک گویی
so to peaking گویی
scandals بد گویی
to stab in the back بد گویی
soliloquies تک گویی
downrightness رک گویی
soliloquy تک گویی
laconic speech کم گویی
hypophrasia کم گویی
hypologia کم گویی
candor رک گویی
plain speaking رک گویی
candour رک گویی
as thought گویی
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
ranting بیهوده گویی
ranted بیهوده گویی
idioglossia نامفهوم گویی
rant بیهوده گویی
idiolalia مهمل گویی
exaggeration گزافه گویی
so to speak چنانکه گویی
disclosure بی پرده گویی
disclosures بی پرده گویی
soliloquize تک گویی کردن
piffle مهمل گویی
restatements باز گویی
jocosely بذله گویی
jocose بذله گویی
missatement خلاف گویی
cluttering بریده گویی
waggery بذله گویی
tympany گزافه گویی
unreserve بی پرده گویی
gossips اراجیف بد گویی
gossiping اراجیف بد گویی
gossiped اراجیف بد گویی
gossip اراجیف بد گویی
self contradiction تناقض گویی
knocks بد گویی کردن از
knocked بد گویی کردن از
knock بد گویی کردن از
verbalization دراز گویی
logorrhea پراکنده گویی
wit بذله گویی
wits بذله گویی
jests بذله گویی
scandalum magnatum بد گویی از بزرگان
ellipsis بریده گویی
ambage ابهام گویی
leasing دروغ گویی
witticism بذله گویی
metonymy به تقریب گویی
witticisms بذله گویی
iterance باز گویی
labyrinthine speech پریشان گویی
polylogia پریشان گویی
polyphrasia پریشان گویی
vituperation ناسزا گویی
agitolalia شتابان گویی
tachylalia شتابان گویی
poeticism شعر گویی
tachyphemia شتابان گویی
lallation کودکانه گویی
jest بذله گویی
prate یاوه گویی
somniloquy or quence سخن گویی
tautologize مکرر گویی
irony وارونه گویی
gratulation تبریک گویی
ironies وارونه گویی
facetiousness بذله گویی
rants بیهوده گویی
extemporization بالبداهه گویی
stilted speech مطنطن گویی
bullshit گزافه گویی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com