Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English
Persian
pyrenran
وابسته به کوهای PYRENEES درمیان فرانسه و اسپانی
Other Matches
fabliau
وابسته باشعار قدیم فرانسه
quadrages imal
وابسته به چله روزه وپرهیزکه درمیان نصارامعمول است
he does not know french
او زبان فرانسه نمیداند فرانسه بلد نیست
the peninsula
شبه جزیره اسپانی و پرتغال ایبری
locarno treaty
بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
French
فرانسه زبان فرانسه
ems dispatch
تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
in between
درمیان
tween
درمیان
amidst
درمیان
twixt
درمیان
between
درمیان
betwixt
درمیان
alternate
یک درمیان
altern
یک درمیان
alternates
یک درمیان
midst
درمیان
amid
درمیان
alternated
یک درمیان
french master
فرانسه
among
درمیان درزمرهء
encloses
درمیان گذاشتن
enclose
درمیان گذاشتن
affiliated
درمیان خودپذیرفتن
every other d.
یک روز درمیان
interjects
درمیان انداختن
every other day
یک روز درمیان
enclosing
درمیان گذاشتن
affiliates
درمیان خودپذیرفتن
affiliate
درمیان خودپذیرفتن
d. about
یک روز درمیان
affiliating
درمیان خودپذیرفتن
Every other day . On alternate days .
یکروز درمیان
interjecting
درمیان انداختن
interjected
درمیان انداختن
triple space
دو خط درمیان کردن
amidships
درمیان کشتی
Every three days .
سه روز درمیان
double space
یک خط درمیان نوشتن
amid ships
درمیان کشتی
Among the people .
درمیان مردم
interlucent
درمیان درخشنده
interject
درمیان انداختن
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
frenchless
فرانسه ندان
french revolution
انقلاب فرانسه
francophile
هواخواه فرانسه
flat nose plier
اچار فرانسه
francophil
هواخواه فرانسه
francophile
فرانسه دوست
gallophile
فرانسه دوست
laissez aller
تلفظ به فرانسه
wrenches
اچار فرانسه
wrenched
اچار فرانسه
wrench
اچار فرانسه
francophil
فرانسه دوست
gallice
بزبان فرانسه
French Polynesia
پولینزی فرانسه
French Guiana
گویان فرانسه
adjustable nut wrench
آچار فرانسه
adjustable wrench
آچار فرانسه
French Guiana
گیانای فرانسه
chGteau
خانهایروستاییبزرگدر فرانسه
alternate
یک درمیان امدن متناوب
adopting
درمیان خود پذیرفتن
adopts
درمیان خود پذیرفتن
adopt
درمیان خود پذیرفتن
mediated
درمیان واقع شدن
alternated
یک درمیان امدن متناوب
alternates
یک درمیان امدن متناوب
across
ازاین سو بان سو درمیان
to stand across the road
درمیان جاده ایستادن
mediate
درمیان واقع شدن
mediates
درمیان واقع شدن
midship
واقع درمیان کشتی
medially
چنانکه درمیان باشد
mediating
درمیان واقع شدن
cross file
یک درمیان در دو جهت قراردادن
He is ahead of me in french.
درزبان فرانسه از من جلواست
Common Market
فرانسه لوکزامبورگ و هلند
to set off for France
رهسپار شدن به فرانسه
Charterhouse
دیر کارتوزی
[در فرانسه]
figure of eight knot
گره هشت فرانسه
to talk french
فرانسه حرف زدن
Channel Tunnel
تونلراهآهنزیر کانالانگلستانبینانگلیسو فرانسه
break in
درمیان صحبت کسی دویدن
intermediate
درمیان اینده مداخله کننده
mediates
واقع درمیان غیر مستقیم
interscholastic
واقع شونده درمیان اموزشگاه ها
mediate
واقع درمیان غیر مستقیم
mediating
واقع درمیان غیر مستقیم
pierglass
اینه قدی درمیان دوپنجره
in-
:درمیان گذاشتن جمع کردن
in
:درمیان گذاشتن جمع کردن
break-in
درمیان صحبت کسی دویدن
storage interleaving
درمیان انباره جای دادن
epenthesis
الحاق حرفی درمیان کلمه
break-ins
درمیان صحبت کسی دویدن
epizootic
منتشر شونده درمیان جانوران
mediated
واقع درمیان غیر مستقیم
marseillaise
مارسیز سرود ملی فرانسه
it borders on france
در سر حد مرز فرانسه واقع است
My French is not up to much.
فرانسه ام چندان تعریفی ندارد
Alsatian
اهل ایالت آلزاس در فرانسه
upsilon
است وصدای u را در فرانسه میدهد
dauphiness
عروس پادشاه فرانسه ازپسرارشدش
Alsatians
اهل ایالت آلزاس در فرانسه
ruderal
روینده درمیان مواد پوسیده وفاسد
to get in a word edgeways
سخنی درمیان حرف ادم پرگوپراندان
to run the gauntlet
درمیان دوردیف ازمردم گرفتارشدن وازدوسوازاردیدن
bass viol
ویالن بزرگ بم که درمیان زانوهاگذاشته شود
to put in
درمیان اوردن نقل قول کردن
denier
نوعی مسکوک در فرانسه و اروپای غربی
quality
تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
constable of france
فرمانده کل قوادرغیاب پادشاهان پیشین فرانسه
e c s c (european coal & steel commissio
فرانسه جمهوری فدرال المان ایتالیا
dauphin
عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
qualities
تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
sou
مسکوک فرانسه یا سویس مساوی 50/0 فرانک
keep up your french
زبان فرانسه راهمانقدرکه میدانیدنگاه دارید
liberty pole
چوب پرچم انقلابیون فرانسه وامریکا
To speake broken French.
فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
endobiotic
زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
intra
پیشوند بمعنی در داخل ودرتوی و در درون و درمیان
intervale
پارچهای از زمین پست درمیان تپههای یا در کناررودها
intercurrent
مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
triggerman
ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
extensiontable
میزی که میتوان دوطرف انراکشیدوقسمتی درمیان ان گذاشت
champagne
نام مشروبی که درشامپانی فرانسه تهیه میشود
trouvere
شاعر رزمی شمال فرانسه در سده یازدهم
law french
اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
sturm und drang
نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
Monaco
ناحیه " موناکو" واقع در جنوب شرقی فرانسه
Fontainebleau
[سبک دکوراسیون در قصر ییلاقی سلطنتی فرانسه]
the peninsular war
جنگ انگلیس و فرانسه در شبه جزیره ایبری
mistral
باد خشک سرد شمالی درجنوب فرانسه
He is giving her French lessons in exchange for English lessons
به اودرس فرانسه می دهد ودرعوض انگیسی می گیرد
riviera
ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
intercurreace
مداخله وقوع درمیان ورود یک ناخوشی درناخوشی دیگر
The
[main]
protagonists in the colonial struggle were Great Britain and France.
بریتانیا و فرانسه سردمداران
[اصلی]
در مبارزه مستعمراتی بودند.
pom
یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
flower de luce
گل زنبق یاسوسن :نشان خانواده سلطنتی فرانسه درقدیم
fleur de lys
گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
the big four
درکنفرانس صلح پاریس 9191به کشورهای فرانسه انگلستان
poms
یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
fleur de lis
گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
canoness
زنی که درمیان جامعه مذهبی یادانشکدهای با سایراهل ان زندگی کند
to knit peace between nations
ملت هاراباهم اشتی دادن صلح درمیان ملل منعقدکردن
percheron
یکجور اسب نیرومندو تندروکه درنواحی فرانسه پرورده میشود
femme-fleur
[طرح دختر رویایی در طراحی های هنرهای جدید فرانسه]
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
water plate
بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
gophers
کلوچهای که درمیان دواهن بشکل شان عسل میپزندوهمان شکل رابر
gofers
کلوچهای که درمیان دواهن بشکل شان عسل میپزندوهمان شکل رابر
gofer
کلوچهای که درمیان دواهن بشکل شان عسل میپزندوهمان شکل رابر
bran pie
فرف بزرگ پراز سبوس که اسباب بازیهایی درمیان ان پنهان می کنند
She speaks French as if it were her mother tongue . She speaks Frinch like a native .
فرانسه را آنقدر قشنگ صحبت می کند گویی زبان مادریش است
legion ofholour
نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
big five
بیشتر باthe بزرگان پنجگانه . نامی است که در کنفرانس صلح پاریس 9191 به فرانسه امریکا
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
french revolution
انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
popular front
ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
tripartite declaration of 0
اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
western european union
اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
chateau style
[سبک معماری قرن نوزدهم فرانسه که ترکیب سبک های گوتیک و رنسانس بود.]
brucsels treaty organization
سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
tricolor
پرچم ملی سه رنگ فرانسه سه رنگ
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associate
وابسته وابسته کردن
associating
وابسته وابسته کردن
associates
وابسته وابسته کردن
associated
وابسته وابسته کردن
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
court style
سبک کورت
[دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com