Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
copernician
وابسته به کپرنیک ستاره شناس لهستانی
Other Matches
astronmer
ستاره شناس
astrologer
ستاره شناس
astrologers
ستاره شناس
astronomers
ستاره شناس
astronomer
ستاره شناس
he can read the sky
ستاره شناس است
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
malpighian
وابسته به کالبد شناس ایتالیایی
physiognomic
وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
starlight
وابسته بنور ستاره
copernician system
اصول کپرنیک
double star
ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
binary star
ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
Lesghi star
ستاره لسگی
[این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
lapidary
سنگ شناس گوهر شناس
penny wise and pound foolish
دینار شناس و ریال شناس
lapidarian
سنگ شناس گوهر شناس
dog star
ستاره شعرای یمانی ستاره کاروان کش
polish
:لهستانی
polishes
:لهستانی
polack
لهستانی
polak
لهستانی
poles
لهستانی
pole
لهستانی
polish opening
لهستانی
planet
ستاره سیار ستاره بخت
planets
ستاره سیار ستاره بخت
hetman
فرمانده لهستانی
the polish refugees
مهاجرین لهستانی
sokolsky opening
گشایش لهستانی
polish defence
دفاع لهستانی
polish gambit
گامبی لهستانی
orang utan opening
گشایش لهستانی
polka
رقص لهستانی پولکا
polish notation
نشان گذاری لهستانی
polkas
رقص لهستانی پولکا
the polish refugees
گریختگان یا فراریان لهستانی
Polonaise rugs
فرش های لهستانی
reverse polish notation
نشان گذاری لهستانی معکوس
virologist
متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
mazurka
رقص نشاط انگیز سه ضربی لهستانی
concentrator
وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است
posy
[bouquet]
یک دسته گل
[مانند گل فرنگ و یا نقش های لهستانی]
polonaise
نوعی رقص موزون لهستانی پولونز رقصیدن
Chelsea carpet
فرش های با نقش لهستانی مربوط به قرن شانزدهم میلادی
stelliform
ستاره وار ستاره وش
pliantly polonica
یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
technologist
فن شناس
paleographer
خط شناس
graphologist
خط شناس
lithologist
سنگ شناس
statistician
امار شناس
statisticians
امار شناس
orientalist
خاور شناس
opcode decoder
رمزالعمل شناس
ontologist
هستی شناس
osteologist
استخوان شناس
bacteriologist
میکرب شناس
geneticists
نسل شناس
lexicologist
لغت شناس
orologist
کوه شناس
geneticist
نسل شناس
ornithologist
پرنده شناس
bibliograph
کتاب شناس
bibliographer
کتاب شناس
loyal
وفیفه شناس
herbalist
گیاه شناس
grateful
متشکر حق شناس
antiquarian
عتیقه شناس
numismatist
سکه شناس
dutiful
وفیفه شناس
geologist
زمین شناس
dutiful
گماشت شناس
seismologist
زلزله شناس
herbalists
گیاه شناس
genealogist
شجره شناس
carpologist
میوه شناس
mineralogist
معدن شناس
oenologist
شراب شناس
bryologist
خزه شناس
muscologist
خزه شناس
oenologist
باده شناس
odontologist
دندان شناس
numismatist
مدال شناس
botanists
گیاه شناس
petologist
سنگ شناس
arborist
درخت شناس
myologist
ماهیچه شناس
petrologist
سنگ شناس
musicologist
موسیقی شناس
antiquary
عتیقه شناس
metallographer
فلز شناس
methodologist
اسلوب شناس
philologer
زبان شناس
microbiologist
میکرب شناس
antiquaries
عتیقه شناس
anatomist
کالبد شناس
vulcanologist
دانشمنداتشفشان شناس
tactfully
موقع شناس
phenomenologist
پدیده شناس
esthetician
زیبایی شناس
aesthetician
زیبایی شناس
weather wise
هوا شناس
paleontologist
دیرین شناس
parasitologist
انگل شناس
vermeologist
کرم شناس
physiognomist
قیافه شناس
operation decoder
عمل شناس
acoustician
صدا شناس
mythologist
اسطوره شناس
phrenologist
جمجمه شناس
actinolagy
پرتو شناس
mythologist
افسانه شناس
lunarian
ماه شناس
mythologist
اساطیر شناس
phonologist
صوت شناس
philologist
زبان شناس
philologist
واژه شناس
tactful
موقع شناس
crystallographer
بلور شناس
technologist
حرفه شناس
godly
خدا شناس
therapeutist
درمان شناس
etymologer
اشنقاق شناس
ethologist
کردار شناس
epigraphist
کتیبه شناس
cytology
سلول شناس
cytology
یاخته شناس
selenographer
ماه شناس
insectologist
حشره شناس
entomologist
حشره شناس
self knowing
خود شناس
serologist
سرم شناس
teleologist
پایان شناس
duteous
گماشت شناس
syphilologist
سفلیس شناس
discreet
<adj.>
موقع شناس
discrete
<adj.>
موقع شناس
discretional
<adj.>
موقع شناس
prudent
[discreet]
<adj.>
موقع شناس
dendrologist
درخت شناس
demographer
جمعیت شناس
decoder
رمز شناس
punctual
وقت شناس
conscientious
وفیفه شناس
spectroscopist
طیف شناس
embryologist
رویان شناس
neurologist
عصب شناس
sociologist
انسگان شناس
oceanographer
اقیانوس شناس
naturalists
طبیعت شناس
naturalist
طبیعت شناس
biologist
زیست شناس
ideologist
ارمان شناس
pathologist
اسیب شناس
iconologist
شمایل شناس
gourmets
خوراک شناس
gourmet
خوراک شناس
ichthyologist
ماهی شناس
philatelist
تمبر شناس
philatelists
تمبر شناس
ecologist
بوم شناس
sociologist
جامعه شناس
anthropologist
انسان شناس
archeologist
باستان شناس
archaeologist
باستان شناس
criminologist
جرم شناس
ethnologists
قوم شناس
ethnologist
قوم شناس
ecologists
بوم شناس
hypnologist
خواب شناس
characterologist
منش شناس
topologist
مکان شناس
fossilist
سنگواره شناس
botanist
گیاه شناس
cosmographer
کیهان شناس
cosmologist
کیهان شناس
rhythmist
سجع شناس
craniologist
جمجمه شناس
craniologist
کله شناس
feal
وفیفه شناس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com