Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
otological
وابسته به گوش یا ناخوشی هاان
Other Matches
diagnostic
وابسته به تشخیص ناخوشی
psychopathic
وابسته به ناخوشی دماغی
pathognomic
وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
hydropathic
وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
pathognomonic
وابسته بتشخیص ناخوشی شاخص مرض
an intercurrent disease
ناخوشی که توی ناخوشی دیگر میافتد
pathologically
از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
ill health
ناخوشی
invalidism
ناخوشی
pathogenetic
ناخوشی زا
illnesses
ناخوشی
morbidity
ناخوشی
morbidness
ناخوشی
disease
ناخوشی
maladies
ناخوشی
malady
ناخوشی
indisposedness
ناخوشی
had health
ناخوشی
diseases
ناخوشی
unhealthiness
ناخوشی
sicknesses
ناخوشی
trichosis
ناخوشی مو
illness
ناخوشی
sickness
ناخوشی
spell
حمله ناخوشی
morbid anatomy
از لحاظ ناخوشی
morbific
ناخوشی اور
morbific
تولیدکننده ناخوشی
livers
ناخوشی جگر
out break of a disease
شیوع ناخوشی
hepatic disease
ناخوشی جگر
pathogeny
پیدایش ناخوشی
spelled
حمله ناخوشی
diseases of this nature
اینگونه ناخوشی ها
altitude sickness
ناخوشی ارتفاع
spells
حمله ناخوشی
liver trouble
ناخوشی جگر
laryngopathy
ناخوشی خرخره
liver
ناخوشی جگر
diagnoses
تشخیص ناخوشی
diagnosis
تشخیص ناخوشی
biliousness
ناخوشی زردابی
bulimy
ناخوشی گرسنگی
mal de mer
ناخوشی دریا
maldemer
ناخوشی دریا
morbid
ویژه ناخوشی
enteropathy
ناخوشی رودهای
myopathy
ناخوشی ماهیچه
estival
ناخوشی تابستانی
microzym
میکرب ناخوشی
to be infected with disease
ناخوشی راواگیرکردن
pathognomic
نماینده ناخوشی
impaludism
ناخوشی مردابی
pathognomomical
نماینده ناخوشی
dermatopathy
ناخوشی پوست
pellagrous
دچار ناخوشی که در بالااشاره شد
foot rot
ناخوشی پا در گاو و گوسفند
paragrahia
ناخوشی غلط نویسی
he is liable to become sick
اماده ناخوشی است
bunt
ناخوشی قارچی گندم
laryngopathy
ناخوشی خشک نای
arthropathy
ناخوشی بند یا مفصل
pathogenesis
مبحث پیدایش ناخوشی
contagions
سرایت ناخوشی واگیر
to swing the lead
خود را به ناخوشی زدن
pandemic
ناخوشی همه گیر
attacks
اصابت یا نزول ناخوشی
attacked
اصابت یا نزول ناخوشی
attack
اصابت یا نزول ناخوشی
pandemics
ناخوشی همه گیر
qualm
ناخوشی همه جاگیر
qualms
ناخوشی همه جاگیر
psychiater
پزشک ناخوشی دماغی
illness faded her beauty
ناخوشی زیبایی اوراکاست
cirrhosis
ناخوشی الکی جگر
epidmic disease
ناخوشی همه جا گیر
epizootic
ناخوشی همه گیرحیوانی
contagion
سرایت ناخوشی واگیر
pestilence
ناخوشی همه جاگیر
metastasis
جابجا شدن ناخوشی
mycotic
دچار ناخوشی قارچی
sickleave
مرخصی بابت ناخوشی
unhealthy
ناخوش ناخوشی اور
immune from disease
مصون از گرفتن ناخوشی
morbidly
بطور ناخوشی یا فاسد
mycetoma
یکجور ناخوشی فرچی در دست و پا
nephritic
درمان کننده ناخوشی گرده
pyretotherapy
معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
idiopathy
علاقه خاص ناخوشی جداگانه
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
foot and mouth
یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
to i. the germs of a disease
میکربهای یک ناخوشی را به کسی تلقیح کردن
hydrargyia or rism
مسموم شدگی از جیوه ناخوشی سیمابی
To pretend sickness(ignorance).
تظاهر به ناخوشی ( بی اطلاعی وناآگاهی ) کردن
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
framboesia
ناخوشی واگیرداری که درپوست سیاهان پیدامیشودواماسهایی میاورد
the disease threatens to sprea
این ناخوشی خطر منتشر شدن دارد
orthopaedy
معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
prosodemic
درباب ناخوشی ای که ازشخص به شخص دیگری انتقال می یابد
intercurreace
مداخله وقوع درمیان ورود یک ناخوشی درناخوشی دیگر
germtheory
فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
pellagra
یکجور ناخوشی که پوست رامی ترکاندو بساک ه انسانرابدیوانگی می کشاند
humoral pathology
علم ناخوشی شناسی که به موجب ان همه بیماریهارانتیجه فسادخلط هامیدانند
pebrine
یکجور ناخوشی درکرم ابریشم که نشان ان دانههای فلفلی سیاه است
galvanist
متخصص تولید نیروی کهربایی با عمل شیمیایی یامعالجه ناخوشی با برق
psilosis
یکجور ناخوشی گرمسیری که نشانه ان زخم شدن شامه مخاطی دهان است
pliantly polonica
یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
vives
یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
to pretend illness
نا خوشی را بهانه کردن خودرا به ناخوشی زدن تمارض کردن
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associate
وابسته وابسته کردن
associated
وابسته وابسته کردن
associates
وابسته وابسته کردن
associating
وابسته وابسته کردن
helminthiasis
ابتلاء به کرم روده ناخوشی کرم
invermination
دچاری به کرم روده ناخوشی کرم
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
mycosis
ناخوشی قارچی بیماری قارچی
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
aestival
تابستانی ناخوشی تابستانی
riverrine
وابسته به
dependent
وابسته
attendant
وابسته
belonging
وابسته ها
interdependent
وابسته
attendants
وابسته
diphtheric
وابسته به
pyrexic
وابسته به تب
pyretic
وابسته به تب
attached
وابسته
tuitionary
وابسته به
comprador
وابسته
germane
وابسته
pyrexial
وابسته به تب
adjective
وابسته
adjectives
وابسته
carpal
وابسته به مچ
pertaining
وابسته
cantabrigian
وابسته به
appurtenant
وابسته
pertinent
وابسته
attache
وابسته
affiliate
وابسته
affiliated
وابسته
affiliates
وابسته
affiliating
وابسته
aquatic
وابسته به اب
syncop
وابسته به غش
thereof
وابسته به ان
commissarial
وابسته به
sexual organs
وابسته به
akin
وابسته
of kin
وابسته
congenerous
وابسته
related
وابسته
thereof=of that
وابسته به ان
plantar
وابسته به کف پا
federate
وابسته
federated
وابسته
federates
وابسته
federating
وابسته
elfin
وابسته به جن
cephalic
وابسته به سر
pertianing
وابسته
elysian
وابسته به
febile
وابسته به تب
dependant
وابسته
dependants
وابسته
wedded
وابسته
monitorial
وابسته به
contingent
وابسته
contingents
وابسته
relative
وابسته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com