Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
donnish
وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
Other Matches
As a university professor , his performance stank.
طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
school doctor
استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
monarchical
وابسته به یا همانند پادشاه یا نظام پادشاهی
oxonian
وابسته به دانشگاه اکسفورد
upper classes
وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
upper class
وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
matricular
وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
Master of Arts
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Masters of Arts
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
equalling
همانند
resembling
<adj.>
همانند
similar
همانند
equalled
همانند
equaling
همانند
akin
<adj.>
همانند
alike
<adj.>
همانند
similar
<adj.>
همانند
identical
همانند
equal
همانند
equaled
همانند
related
<adj.>
همانند
equals
همانند
homologous
همانند
similiar
همانند
alike
همانند
This compares to ...
همانند آن ...
like
<adj.>
همانند
to look like
همانند بودن
identic notes
یادداشتهای همانند
simulation
همانند سازی
simulations
همانند سازی
of kin
نزدیک همانند
homological
همسان همانند
similar
همسان همانند
like
نظیر همانند
liked
نظیر همانند
likes
نظیر همانند
group identification
همانند سازی گروهی
professor
استاد
maestros
استاد
craftsmaster
استاد
maestro
استاد
professors
استاد
skilful
استاد
adept
استاد
wright
استاد
instructor
استاد
instructors
استاد
assimilating
تلفیق کردن همانند ساختن
assimilates
تلفیق کردن همانند ساختن
assimilator
تحلیل برنده همانند سازنده
assimilated
تلفیق کردن همانند ساختن
assimilate
تلفیق کردن همانند ساختن
past masters
استاد قدیمی
elaborate
ساخت استاد
masters
استاد شطرنج
masters
ارباب استاد
mastered
استاد شطرنج
mastered
ارباب استاد
master
استاد شطرنج
tutor
استاد راهنما
tutored
استاد راهنما
master
ارباب استاد
past master
استاد قدیمی
past master
استاد پیشین
handy
استاد در کارخود
handiest
استاد در کارخود
handier
استاد در کارخود
master off
استاد شمشیربازی
elaborated
ساخت استاد
elaborates
ساخت استاد
elaborating
ساخت استاد
master workman
استاد کار
past masters
استاد پیشین
chess master
استاد شطرنج
adjoint
معاون استاد
tutors
استاد راهنما
frost and kindred phenomena
یخ بندان وکیفیات طبیعی همانند انfreshman
grandmasters
استاد بزرگ شطرنج
practice makes perfect
کارکن تا استاد شوی
analyst
استاد تجزیه روانکاو
philologist
استاد زبان شناسی
grandmaster
استاد بزرگ شطرنج
analysts
استاد تجزیه روانکاو
autogenesis
ترکیب یا امیختگی سلولهای همانند یا هم نوع باهم
he is a past master in
او در استاد یا کهنه کار است
international master
استاد بین المللی شطرنج
black belts
کمربند سیاه استاد جودو
regius professor
استاد منصوب ازطرف پادشاه
black belt
کمربند سیاه استاد جودو
To be a master of ones craft.
درفن خود استاد بودن
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
to live in
پیش استاد یا کارفرمای خودغذا خوردن
The professor stepped into the classroom.
استاد بداخل کلاس قدم گذاشت
donned
رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
donning
رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
The professor knows what he is talking about.
استاد ازروی اطلاع صحبت می کند
don
رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
dons
رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
academy
دانشگاه
colleges
دانشگاه
college
دانشگاه
university
دانشگاه
universities
دانشگاه
Univ
دانشگاه
Freemason
[استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
This compares to a total of 36 cases reported in 2009.
همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
hold court
<idiom>
همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
polytechnic
دانشگاه فناوری
academies
دانشگاه اموزشگاه
state university
دانشگاه دولتی
technical university
دانشگاه فنی
state university
دانشگاه ایالتی
senior technical college
دانشگاه فناوری
staff college
دانشگاه جنگ
Chancellors
رئیس دانشگاه
Chancellor
رئیس دانشگاه
academy
دانشگاه هنر
academical
دانشجوی دانشگاه
the institution of a universit
تاسیس دانشگاه
University of Applied Sciences
[UAS]
دانشگاه فناوری
president
رئیس دانشگاه
presidents
رئیس دانشگاه
college of
[music, technology,...]
دانشگاه فناوری
matriculant
قبول شده در دانشگاه
semesters
دوره 61 هفتهای دانشگاه
rector
رئیس دانشگاه رهبر
semester
دوره 61 هفتهای دانشگاه
proctor
مدیر اجرایی دانشگاه
chair
کرسی استادی در دانشگاه
extramural
مربوط به خارج از دانشگاه
rectors
رئیس دانشگاه رهبر
chaired
کرسی استادی در دانشگاه
chairing
کرسی استادی در دانشگاه
war college
دانشگاه عالی جنگ
vice chancellor
معاون رئیس دانشگاه
vice-chancellor
معاون رئیس دانشگاه
vice-chancellors
معاون رئیس دانشگاه
chairs
کرسی استادی در دانشگاه
academicals
لباس رسمی استادی دانشگاه
matriculation
دخول یا نام نویسی در دانشگاه
matriculation
امتحان ورودی دانشگاه کنکور
mattriculation
نام نویسی دردانشکده یا دانشگاه
matriculates
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
spring practice
دوره تمرینهای بهاری دانشگاه
matriculating
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
alma mater
سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
academic costume
لباس رسمی استادی دانشگاه
He is majoring in mathematic at the university.
در دانشگاه رشته ریاضیات می هواند
faculties
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
faculty
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
send down
دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
matriculated
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
in the schools
مشغول دادن امتحانات دانشگاه
matriculate
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
He was not admitted to the university.
اورا به دانشگاه راه ندادند
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
following my lead
یک جور بازی که هر بازیکن را وادار میکنند هرکاری که استاد کرد او نیز بکند
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
school and college ability test
آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
sixth form
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
ox man
کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
prep schools
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
prep school
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
chancellory
رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
underclassman
شاگرد سالهای اول و دوم دانشگاه
sixth forms
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
general staff college
دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
chancellery
رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
command and general staff college
دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
varsity
تیم اول دانشگاه یا دانشکده دانشگاهی
berkeley unix
گونهای از UNIX که توسط دانشگاه کالیفرنیا
ethernet
نوعی سیستم شبکه که امکان حمل اطلاعات سمعی و بصری را همانند داده کامپیوتری فراهم می اورد
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
matriculate
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculating
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
he went out in the poll
امتحان دانشگاه را گذراندولی امتیاز ویژهای نگرفت
advisee
کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
matriculated
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
jayvee
عضو تازه کار تیم ورزشی دانشگاه
matriculates
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
poll degree
درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
great go
امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
academia
حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
O level
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
O levels
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
upperclassman
کسیکه در کلاسهای عالی دانشگاه یا دبیرستان درس میخواند
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com