Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
participial
وابسته بوجه وصفی
Other Matches
subjunctive
وابسته بوجه شرطی
appositional
وابسته بکلمه وصفی
modally
با اشاره بوجه
epithetical
وصفی
adjective
وصفی
ordinal
وصفی
adjectival
وصفی
adjectives
وصفی
adective modifier
فرع وصفی
apposition
کلمهء وصفی
participle
وجه وصفی
participles
وجه وصفی
adverb of manner
قید وصفی
descriptive
وصفی وصف کننده
particpially
بصورت وجه وصفی
present participles
وجه وصفی معلوم
appositive
وصف کلمه وصفی
participles
وجه وصفی معلوم
ordinal data
داده ترتیبی یا وصفی
participle
وجه وصفی معلوم
ordinal
عدد وصفی یاترتیبی
present participle
وجه وصفی معلوم
participles
وجه وصفی مجهول صفت مفعولی
participle
وجه وصفی مجهول صفت مفعولی
perfect participle
وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associated
وابسته وابسته کردن
associating
وابسته وابسته کردن
associate
وابسته وابسته کردن
associates
وابسته وابسته کردن
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
akin
وابسته
riverrine
وابسته به
attendant
وابسته
relative
وابسته
elysian
وابسته به
monitorial
وابسته به
belonging
وابسته ها
attendants
وابسته
pyrexic
وابسته به تب
attributable
وابسته به
subordinate
وابسته
subordinated
وابسته
subordinates
وابسته
congenerous
وابسته
attache
وابسته
diphtheric
وابسته به
dependent
وابسته
plantar
وابسته به کف پا
affiliating
وابسته
affiliates
وابسته
affiliated
وابسته
affiliate
وابسته
related
وابسته
pertinent
وابسته
comprador
وابسته
correspondent
وابسته
thereof
وابسته به ان
aquatic
وابسته به اب
commissarial
وابسته به
dependant
وابسته
dependants
وابسته
pyrexial
وابسته به تب
pertianing
وابسته
federated
وابسته
correspondents
وابسته
cephalic
وابسته به سر
febile
وابسته به تب
interdependent
وابسته
israelitish
وابسته به
federate
وابسته
wedded
وابسته
relevant
وابسته
elfin
وابسته به جن
attached
وابسته
carpal
وابسته به مچ
messianic
وابسته به
sexual organs
وابسته به
appurtenant
وابسته
levitical
وابسته به
cantabrigian
وابسته به
contingent
وابسته
contingents
وابسته
thereof=of that
وابسته به ان
syncop
وابسته به غش
subordinating
وابسته
pyretic
وابسته به تب
tuitionary
وابسته به
of kin
وابسته
hanger on
وابسته
federating
وابسته
pertaining
وابسته
adjective
وابسته
germane
وابسته
adjectives
وابسته
federates
وابسته
psychoanalytic
وابسته به روانکاوی
air attache
وابسته هوایی
aerological
وابسته بهواشناسی
piscatorial
وابسته به ماهیگیری
aortic
وابسته بشاهرگ
aesculapian
وابسته به دارگونه طب
affiliated company
شرکت وابسته
anginal
وابسته به گلودرد
pharisaic
وابسته به فریسی
perigeal
وابسته به حضیضی
petrologic
وابسته به سنگ
altitudinal
وابسته به اوج
aortal
وابسته بشاهرگ
perlitic
وابسته به مروارید
antichristian
وابسته به دجال
photic
وابسته به نوروروشنایی
associated company
شرکت وابسته
army attache
وابسته زمینی
perigean
وابسته به حضیضی
photic
وابسته به تولیدنور
analphabetic
وابسته به بیسوادی
army attache
وابسته نظامی
astronautical
وابسته به فضانوردان
peruvian
وابسته به پرو
pharmacologic
وابسته بداروشناسی
archimedean
وابسته به ارشمیدس
petiolar
وابسته به برگدم
pharyngal
وابسته به گلوگاه
piscatorial
وابسته به صیدماهی
matrimonial
وابسته به عروسی
scientific
وابسته بعلم
pubertal
وابسته به بلوغ
puberal
وابسته به بلوغ
psychologic
وابسته به روانشناسی
municipal
وابسته بشهرداری
seminal
وابسته به منی
provencal
وابسته بشهر
ethnic
وابسته به نژادشناسی
ethnicity
وابسته به نژادشناسی
promethean
وابسته به پرومیتوس
programmatic
وابسته به پروگرام
menstrual
وابسته به قاعده گی
human
وابسته بانسان
structural
وابسته به ساختمان
structural
وابسته به بنا
structurally
وابسته به ساختمان
structurally
وابسته به بنا
investigatory
وابسته به رسیدگی
vital
وابسته به زندگی
oracular
وابسته به وحی
surgical
وابسته به جراحی
rectorial
وابسته به rector
rectal
وابسته به مقعد
ranine
وابسته به وزغ
photographic
وابسته به عکاسی
solar
وابسته بخورشید
radio ulnar
وابسته به زندبالاوزندپائین
radio carpal
وابسته به زندبالاومچ
homicidal
وابسته به ادمکشی
psychiatric
وابسته به روانپزشکی
porcine
وابسته بخوک
pygmean
وابسته به پیگمی ها
pygmaean
وابسته به پیگمی ها
pythian
وابسته به "اپولو"
pyrrhic
وابسته به " پیروس "
vital
وابسته بزندگی
subversion
وابسته به خرابکاری
social
وابسته بجامعه
presbyterial
وابسته به کشیش ها
connubial
وابسته به زناشویی
materialistic
وابسته به مادیات
paralytic
وابسته به فلج
paralytics
وابسته به فلج
pocky
وابسته به ابله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com