Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
manipular
وابسته بکارهای دستی
manipulatory
وابسته بکارهای دستی
Other Matches
pushful
متهور در اقدام بکارهای مهم
To sort out ones affairs
بکارهای خود سر وصورت دادن
manual
دستور رزمی دستی سیستم دستی
convictism
اصول گماشتن گناهکاران بکارهای سخت
man millner
مردی که بکارهای خرد وبیهوده می پردازند
socializing
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialising
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialize
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialises
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialised
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socializes
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialized
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
craft revolving fund
حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
craft reimbursable supply
اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
bellows
دم دستی
palmar
کف دستی
three handed
سه دستی
hand held
دستی
ready use
دم دستی
hand made
دستی
levorotation
چپ دستی
handmade
دستی
left handedness
چپ دستی
single-handed
یک دستی
portable
دستی
handier
دستی
manual
دستی
handy
دستی
handiest
دستی
pushcarts
ارابه دستی
handicraft
پیشه دستی
handicraft
صنعت دستی
foozle
خام دستی
hand reamer
کوبه دستی
handicraft
کار دستی
gimlets
مته دستی
fly sheet
اعلانات دستی
gimlet
مته دستی
end table
میزکوچک دم دستی
fly bill
اگهی دستی
hand cable winch
جراثقال دستی
hand knot
گره دستی
smack
کف دستی زدن
eye glass
عینک دستی
smacked
کف دستی زدن
smacks
کف دستی زدن
hand lade
پاتیل دستی
handicraft
هنر دستی
manually
بصورت دستی
hand held computer
کامپیوتر دستی
hand saw
اره دستی
fly bill
اعلان دستی
made ground
خاک دستی
nimble fingers
چابک دستی
quern
اسیاب دستی
manual ringing
زنگ دستی
hand compaction
تراکم دستی
egg beater
همزن دستی
hand cart
چرخ دستی
hand cart
ارابه دستی
manual labour
امضای دستی
hand power winch
جراثقال دستی
portable drill
مته دستی
manual operation
عمل دستی
manual operation
عملیات دستی
trial balloon
<idiom>
یک دستی زدن
manual skill
مهارت دستی
manual skills
مهارتهای دستی
manual pinion shift
استارت دستی
manula shifting
اتصال دستی
hand drill
مته دستی
manual focusing knob
دکمهزوم دستی
hand crane
بارانگیز دستی
hand crane
جرثقیل دستی
manual override
القای دستی
right handedness
راست دستی
submachinegun
مسلسل دستی
manual adjustment
تنطیم دستی
hand molding
قالبریزی دستی
gaucherie
خام دستی
hand mill
اسیاب دستی
hand receipt
رسید دستی
hand roller
غلطک دستی
hand grenade
نارنجک دستی
hand brake
ترمز دستی
manual control
کنترل دستی
mill file
سوهان دستی
go devil
ارابه دستی
hand organ
ارگ دستی
manual input
ورودی دستی
manual exchange
مرکز دستی
hand operated chuck
سه نظام دستی
hand augger
مته دستی
hand molding shop
قالبریزی دستی
stick shift
دندهی دستی
manual cutout
افتامات دستی
manual controller
نافم دستی
nattiness
زبر دستی
handicrafts
صنایع دستی
handwheel
چرخ دستی
tommy gun
مسلسل دستی
alggardness
کند دستی
handwork
دستی دستکاری
stick shifts
دندهی دستی
cold link
پیوند دستی
close fistedness
خشک دستی
inexperience
خام دستی
clumsiness
خام دستی
handsaw
اره دستی
skill
چیره دستی
handbags
کیف دستی
paving beetle
تخماق دستی
tin snips
قیچی دستی
hang-gliding
گلایدر دستی
push cart
چرخ دستی
adeptly
زبر دستی
handbook
کتاب دستی
light fingers
چابک دستی
adeptness
زبر دستی
carpenter's clamp
پیچ دستی
staff gauge
اشل دستی
sub-machine gun
مسلسل دستی
attache case
کیف دستی
hand lever
اهرم دستی
handcarts
ارابه دستی
portable weir
سرریز دستی
portable receiver
رادیوی دستی
portable instrument
سنجه دستی
handcart
چرخ دستی
handcarts
چرخ دستی
bitstock
مته دستی
hand compaction
توپرسازی دستی
bungling
خام دستی
handbag
کیف دستی
bungles
خام دستی
post hole auger
مته دستی
bungled
خام دستی
bungle
خام دستی
bull horn
بلندگوی دستی
handbooks
کتاب دستی
handcart
ارابه دستی
line hand
دستی که نخ را می کشد
side board
میز دم دستی
door bundle
بارهای دستی
caning
چوب دستی
Jim Crow
ریل خم کن دستی
hand tool
ابزار دستی
pushcart
ارابه دستی
handbill
اگهی دستی
sideboard
میز دم دستی
guns
تلمبه دستی
handbills
اگهی دستی
desk checking
بررسی دستی
hand vise
گیره دستی
hand torch
مشعل دستی
hand wheel
چرخ دستی
cane
چوب دستی
caned
چوب دستی
gun
تلمبه دستی
sideboards
میز دم دستی
handbell
زنگ دستی
dug well
چاه دستی
sub-machine gun
تیربار دستی
canes
چوب دستی
handlist
فهرست دستی
dump barrow
حرخ دستی
crank handle
اهرم دستی
concertina
ارغنون دستی
string hand
دستی که زه را می کشد
concertinas
ارغنون دستی
concertinaing
ارغنون دستی
concertinaed
ارغنون دستی
drawing hand
دستی که زه را می کشد
long bow
کمان دستی
sub-machine guns
مسلسل دستی
sub-machine guns
تیربار دستی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com