Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
antonymous
وابسته بکلمه متضاد
Other Matches
appositional
وابسته بکلمه وصفی
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
adverbum
کلمه بکلمه
letter perfect
کلمه بکلمه
i came across a word
بکلمه ای برخوردم
verbatim
کلمه بکلمه
literatim
کلمه بکلمه
contradictory
متضاد
opposed
متضاد
antithetic
متضاد
diverse
متضاد
antithetical
متضاد
polar
متضاد
antonym
ضد و نقیض متضاد
drop out type
دخشههای متضاد
color antagonists
رنگهای متضاد
antonym
کلمهء متضاد
conflicting goals
اهداف متضاد
opposite meaning
معنی متضاد
contrarily
بطور متضاد
antonyms
کلمهء متضاد
antonyms
ضد و نقیض متضاد
polarising
بصورت متضاد در اوردن
opp
متضاد Opposite - opposition
amphoteric
دارای خواص متضاد
polarised
بصورت متضاد در اوردن
polarises
بصورت متضاد در اوردن
opposites test
ازمون کلمات متضاد
polarize
بصورت متضاد در اوردن
polarizing
بصورت متضاد در اوردن
polarizes
بصورت متضاد در اوردن
oxymoron
استعمال کلمات مرکب متضاد
eupepsia
کلمه متضاد سوء هاضمه
synonym antonym test
ازمون واژههای مترادف-متضاد
polarizer
متضاد کننده قطبش دهنده
dualism
وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
yin yang
مرد و زن
[نمادی که در فرش های چینی بکار رفته و مفهوم از دو چیز متضاد را نشان میدهد.]
orthoferrite
یک ماده که به صورت طبیعی وجود دارد و از نواحی متناوب مارپیچ با پلاریته مغناطیسی متضاد تشکیل یافته است
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
depolarize
غیر متعادل کردن متضاد کردن
counter current
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associated
وابسته وابسته کردن
associate
وابسته وابسته کردن
associates
وابسته وابسته کردن
associating
وابسته وابسته کردن
physico chemical
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
divert action
عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
cantabrigian
وابسته به
attache
وابسته
pyrexic
وابسته به تب
dependant
وابسته
dependants
وابسته
attendant
وابسته
federate
وابسته
diphtheric
وابسته به
cephalic
وابسته به سر
carpal
وابسته به مچ
monitorial
وابسته به
akin
وابسته
dependent
وابسته
relative
وابسته
elysian
وابسته به
adjectives
وابسته
adjective
وابسته
interdependent
وابسته
wedded
وابسته
pyrexial
وابسته به تب
affiliates
وابسته
affiliated
وابسته
affiliate
وابسته
related
وابسته
tuitionary
وابسته به
commissarial
وابسته به
pertinent
وابسته
attached
وابسته
comprador
وابسته
affiliating
وابسته
appurtenant
وابسته
of kin
وابسته
israelitish
وابسته به
pyretic
وابسته به تب
aquatic
وابسته به اب
thereof
وابسته به ان
attendants
وابسته
plantar
وابسته به کف پا
syncop
وابسته به غش
hanger on
وابسته
congenerous
وابسته
subordinate
وابسته
federates
وابسته
thereof=of that
وابسته به ان
federated
وابسته
attributable
وابسته به
correspondent
وابسته
correspondents
وابسته
pertianing
وابسته
elfin
وابسته به جن
febile
وابسته به تب
germane
وابسته
contingent
وابسته
messianic
وابسته به
contingents
وابسته
subordinated
وابسته
subordinates
وابسته
relevant
وابسته
belonging
وابسته ها
pertaining
وابسته
federating
وابسته
levitical
وابسته به
riverrine
وابسته به
subordinating
وابسته
sexual organs
وابسته به
pygmaean
وابسته به پیگمی ها
auricular
وابسته بشنوایی
army attache
وابسته زمینی
archimedean
وابسته به ارشمیدس
photographic
وابسته به عکاسی
petiolar
وابسته به برگدم
pyrrhic
وابسته به " پیروس "
photic
وابسته به نوروروشنایی
peruvian
وابسته به پرو
pygmean
وابسته به پیگمی ها
aortic
وابسته بشاهرگ
photic
وابسته به تولیدنور
solar
وابسته بخورشید
pythian
وابسته به "اپولو"
pharyngal
وابسته به گلوگاه
auditive
وابسته به شنوایی
menstrual
وابسته به قاعده گی
psychiatric
وابسته به روانپزشکی
petrologic
وابسته به سنگ
attache
وابسته نظامی
rectal
وابسته به مقعد
homicidal
وابسته به ادمکشی
ranine
وابسته به وزغ
radio ulnar
وابسته به زندبالاوزندپائین
porcine
وابسته بخوک
astronautical
وابسته به فضانوردان
vital
وابسته بزندگی
army attache
وابسته نظامی
scientific
وابسته بعلم
pharmacologic
وابسته بداروشناسی
associated company
شرکت وابسته
pharisaic
وابسته به فریسی
onomastic
وابسته به اسم
investigatory
وابسته به رسیدگی
vital
وابسته به زندگی
rectorial
وابسته به rector
radio carpal
وابسته به زندبالاومچ
municipal
وابسته بشهرداری
focal
وابسته بکانون
planetary
وابسته به سیاره
marines
وابسته به دریانوردی
connubial
وابسته به زناشویی
rhinal
وابسته به بینی
materialistic
وابسته به مادیات
paralytic
وابسته به فلج
paralytics
وابسته به فلج
generic
وابسته به تیره
programmatic
وابسته به پروگرام
promethean
وابسته به پرومیتوس
social
وابسته بجامعه
subversion
وابسته به خرابکاری
structurally
وابسته به بنا
landed
وابسته بزمین
marine
وابسته به دریانوردی
maritime
وابسته بدریانوردی
potamic
وابسته به رودها
oratorical
وابسته به سخنرانی
nasal
وابسته به بینی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com