Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
cuttural attache
وابسته فرهنگی
Search result with all words
intercultural
وابسته به فرهنگ دو کشور بین فرهنگی
Other Matches
educational
فرهنگی
culturally
فرهنگی
phlistinism
بی فرهنگی
cultural
فرهنگی
cultural psychiatry
روانپزشکی فرهنگی
lettered
فرهنگی باسواد
cultural heritage
میراث فرهنگی
culture shock
ضربهی فرهنگی
sociocultural
اجتماعی- فرهنگی
cultural anomie
بی هنجاری فرهنگی
cultural fad
هوس فرهنگی
transcultural
بین فرهنگی
subversives
اجتماعی و فرهنگی
cultural lag
پس افتادگی فرهنگی
cultural development
توسعه فرهنگی
cultural deprivation
محرومیت فرهنگی
cultural anomy
بی هنجاری فرهنگی
subversive
اجتماعی و فرهنگی
cultural tourism
گردشگری فرهنگی
cross-cultural
میان فرهنگی
cross cultural
میان فرهنگی
culture shock
کوبهی فرهنگی
cultural relativism
نسبی نگری فرهنگی
cultural anthropology
انسان شناسی فرهنگی
cultural absolutism
مطلق نگری فرهنگی
cultural parallelism
توازی نگری فرهنگی
cross cultural psychology
روانشناسی میان فرهنگی
cross cultural psychiatry
روانپزشکی میان فرهنگی
renaissance
دوره تجدد ادبی و فرهنگی رنسانس
enchilada
کیک ذرت محتوی گوشت وگوجه فرهنگی وادویه
outside art
[هنری که خارج از چهارچوب رسمی و فرهنگی اجتماع باشد]
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
subversion
نابود کردن قدرت یک حکومت ازنظرنظامی اقتصادی روانی فرهنگی سیاسی و اجتماعی
glossarist
کسی که در پایان کتابی فهرست یا فرهنگی برای لغات دشوار ان تهیه میکند مفسر
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
guinea pepper
فلفل قرمز هندی فلفل فرهنگی
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
behind the times
<idiom>
از مد افتاده عقب افتاده فرهنگی
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
economic and social council
شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
associated
وابسته وابسته کردن
associating
وابسته وابسته کردن
associates
وابسته وابسته کردن
associate
وابسته وابسته کردن
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physico chemical
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
dependant
وابسته
pyrexial
وابسته به تب
dependants
وابسته
pyretic
وابسته به تب
federates
وابسته
pyrexic
وابسته به تب
federating
وابسته
thereof
وابسته به ان
comprador
وابسته
congenerous
وابسته
israelitish
وابسته به
related
وابسته
riverrine
وابسته به
affiliate
وابسته
affiliated
وابسته
affiliates
وابسته
affiliating
وابسته
levitical
وابسته به
federated
وابسته
federate
وابسته
aquatic
وابسته به اب
of kin
وابسته
plantar
وابسته به کف پا
elfin
وابسته به جن
febile
وابسته به تب
attendant
وابسته
elysian
وابسته به
pertianing
وابسته
attendants
وابسته
attributable
وابسته به
interdependent
وابسته
adjectives
وابسته
monitorial
وابسته به
hanger on
وابسته
akin
وابسته
adjective
وابسته
pertinent
وابسته
pertaining
وابسته
diphtheric
وابسته به
commissarial
وابسته به
syncop
وابسته به غش
cephalic
وابسته به سر
attached
وابسته
carpal
وابسته به مچ
cantabrigian
وابسته به
contingents
وابسته
contingent
وابسته
belonging
وابسته ها
appurtenant
وابسته
correspondent
وابسته
correspondents
وابسته
subordinated
وابسته
dependent
وابسته
sexual organs
وابسته به
attache
وابسته
germane
وابسته
tuitionary
وابسته به
relative
وابسته
thereof=of that
وابسته به ان
relevant
وابسته
subordinate
وابسته
wedded
وابسته
subordinating
وابسته
subordinates
وابسته
messianic
وابسته به
hyperbolic
وابسته به هذلولی
humnanist
وابسته به بشردوستی
hunnish
وابسته به هونها
hydrological
وابسته به خواص اب
iatric
وابسته به پزشکی
hygroscopic
وابسته به نم نما
hypochondriacal
وابسته به تهیگاه
hydrologic
وابسته به اب شناسی
horatian
وابسته به هوراس
gular
وابسته به مری
adipic
وابسته به چربی
aerological
وابسته بهواشناسی
aesculapian
وابسته به دارگونه طب
gregorian
وابسته به گریگوری
gnomonic
وابسته به شاخص
affiliated company
شرکت وابسته
glandulous
وابسته به غدد
acoustical
وابسته به شنوایی
haemic
وابسته بخون
homeric
وابسته به هومر
gutturo nasal
وابسته بگلووبینی
hippocratic
وابسته به طب بقراط
landed
وابسته بزمین
emotive
وابسته به احساسات
pancreatic
وابسته به لوزالمعده
hematic
وابسته به خون
degenerative
وابسته به انحطاط
air attache
وابسته هوایی
icarian
وابسته به ایکاروس
inhibitive
وابسته به جلوگیری
maritime
وابسته بدریانوردی
naval
وابسته به کشتی
missions
وابسته به ماموریت
interferential
وابسته به دخالت
mission
وابسته به ماموریت
internuptial
وابسته به عروسی
pessimistic
وابسته به بدبینی
nasal
وابسته به منخرین
interoceptive
وابسته به احشاء
interrogatory
وابسته به سئوال
nasal
وابسته به بینی
oratorical
وابسته به سخنرانی
iranian
وابسته به ایران
iraqi
وابسته به عراق
balsamic
وابسته به بلسان
intercollegiate
وابسته بکالج ها
inspectoral
وابسته به بازرس ها
generic
وابسته به تیره
ichthyic
وابسته به ماهی
idiographic
وابسته به مجاز
incorporative
وابسته به الحاق
indic
وابسته به هند
indonesian
وابسته به اندونزی
paralytics
وابسته به فلج
inferential
وابسته به استنتاج
materialistic
وابسته به مادیات
connubial
وابسته به زناشویی
marines
وابسته به دریانوردی
inflexional
وابسته به صرف
infusorial
وابسته به نمرویان
marine
وابسته به دریانوردی
inner directed
درون وابسته
glandulose
وابسته به غدد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com