Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
eligible
واجد شرایط مطلوب
Other Matches
qualifies
واجد شرایط
qalified
واجد شرایط
qualified
واجد شرایط
qualify
واجد شرایط
eligible
واجد شرایط
qulifications
واجد شرایط
bona fide
واجد شرایط
qualification
واجد شرایط
quantifies
واجد شرایط شدن
quantified
واجد شرایط شدن
quantifying
واجد شرایط شدن
entry group
گروه واجد شرایط
quantify
واجد شرایط شدن
possessing the necessary qualifications
واجد شرایط لازم
qualify for
واجد شرایط بودن
qualified
واجد شرایط لازمه
qualificatory
واجد شرایط کننده
qualified person
شخص واجد شرایط کارشناس متخصص
qualifies
صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
eligible
واجد شرایط برای انتخاب شدن
qualify
صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
desirability
درجه تمایل شرایط مطلوب
adverse yaw
شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
forward chaining
روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
utopiannism
اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
dynamic condition
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
synoptic situation
شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
animalization
واجد صفات حیوانی
homozygote
واجد صفات پدرومادر
qui tam action
دعوی کیفری که واجد جنبه عمومی و خصوصی باشد
second best theory
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
coveted
مطلوب
indign
نا مطلوب
optimal
حد مطلوب
desired
مطلوب
favorites
مطلوب
favourites
مطلوب
optimum
مطلوب
favourite
مطلوب
optimum
حد مطلوب
favorite
مطلوب
favorable
مطلوب
favourite or vor
مطلوب
optimum point
نقطه مطلوب
optimum speed
سرعت مطلوب
economic order quantity
حد مطلوب سفارش
safe velocity
سرعت مطلوب
target profit
سود مطلوب
optimum output
تولید مطلوب
optimum height
ارتفاع مطلوب
optimum population
حد مطلوب جمعیت
ideals
کمال مطلوب
ideal
کمال مطلوب
desired leading
مسیر مطلوب
lief
مطلوب مایل
merit goods
کالاهای مطلوب
optimal solution
راه حل مطلوب
at a premium
بسیار مطلوب
nicest
دلپذیر مطلوب
desirable
خواستنی مطلوب
nicer
دلپذیر مطلوب
optimum
حالت مطلوب
nice
دلپذیر مطلوب
favourable
موافق مطلوب
optimum
مقدار مطلوب
blandest
شیرین و مطلوب نجیب
blander
شیرین و مطلوب نجیب
towardly
امید بخش مطلوب
bland
شیرین و مطلوب نجیب
It is much sought after.
بسیار مطلوب است.
to be in demand
خریدارداشتن مطلوب بودن
optimum allocation of resources
تخصیص مطلوب منابع
optimization
بدست اوردن حد مطلوب
optimal
مربوط به کمال مطلوب
inflationary gap
سطح اشتغال مطلوب
optimal planning
برنامه ریزی مطلوب
ideal irrigation interval
فاصله مطلوب ابیاری
desired rate of development
نرخ مطلوب توسعه
favourably
بطور مساعد یا مطلوب
desired ground zone
نقطه ترکش اتمی مطلوب
idealistic
مطلوب وابسته به ارمان گرایی
your action produced the desired effect
اقدامتان اثر مطلوب بخشید
To obtain the desired result .
نتیجه مطلوب را بدست آوردن
desired rate of capital accumulation
نرخ تراکم سرمایه مطلوب
ideally
مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
to wait for a favorable opportunity
منتظر یک فرصت مطلوب بودن
beau ideal
زیبای تمام عیار کمال مطلوب
desideratum
ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
desired leading
سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
tuners
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuner
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
humanizing
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanized
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanize
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanises
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanised
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanising
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanizes
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
slot machine
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
slot machines
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
favourble balance of trade
تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
nympholept
کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
capture
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capturing
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
terming
شرایط
conditions
شرایط
term
شرایط
the conditions
شرایط ان
termed
شرایط
terms
شرایط
backward chaining
روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
makings
شرایط لازم
implied terms
شرایط تلویحی
marginal conditions
شرایط نهائی
plateaux
شرایط پایا
implied terms
شرایط ضمنی
requirements
شرایط لازم
mutual terms
شرایط متقابل
initial condition
شرایط اولیه
light conditions
شرایط نور
plateau
شرایط پایا
plateaus
شرایط پایا
liner terms
شرایط خط کشتیرانی
standard temperature and pressure
شرایط استاندارد
spring conditions
شرایط بهاری
normal temperature and pressure
شرایط متعارفی
normal temperature and pressure
شرایط استاندارد
necessary conditions
شرایط لازم
standard temperature and pressure
شرایط متعارفی
qualifications
شرایط لازم
tropical condition
شرایط گرمسیری
Russian roulette
<idiom>
شرایط پرخطر
tight spot
<idiom>
شرایط سخت
no bed of roses
<idiom>
شرایط سختوبد
given conditions
شرایط معلوم
usual conditions
شرایط معمول
suitable conditions
شرایط مناسب
conditions of use
شرایط کاربرد
competition conditions
شرایط رقابت
competitive conditions
شرایط رقابت
ball games
شرایط وضعیت
ball game
شرایط وضعیت
payment terms
شرایط پرداخت
present conditions
شرایط فعلی
second order conditions
شرایط ثانوی
settlement terms
شرایط پرداخت
settlement terms
شرایط تسویه
shipping terms
شرایط حمل
terms of shipment
شرایط حمل
stability conditions
شرایط ثبات
standard condition
شرایط استاندارد
standard conditions
شرایط متعارفی
sufficient conditions
شرایط کافی
terms and conditions
ضوابط و شرایط
terms of payment
شرایط پرداخت
terms of trade
شرایط معامله
terms of trade
شرایط مبادله
working conditions
شرایط کار
conditions of (the) competition
شرایط رقابت
qualification
وضعیت شرایط
conditions
شرایط اوضاع
condition of readiness
شرایط امادگی
conditions of contract
شرایط قرارداد
conference terms
شرایط کنفرانس
credit terms
شرایط اعتبار
requirements of the credit
شرایط اعتبار
delivery terms
شرایط تحویل
dis qualified
فاقد شرایط
disadvantages
شرایط نامساعد
boundary conditions
شرایط مرزی
boundary conditions
شرایط حدی
conditions of purchase
شرایط خرید
fair play
شرایط برابر
actude conditions
شرایط حاد
actude conditions
شرایط شدید
admission requirements
شرایط پذیرش
adverse factors
شرایط نامساعد
ambient conditions
شرایط محیطی
average conditions
شرایط عادی
average conditions
شرایط متوسط
ballistic conditions
شرایط بالیستیکی
emergency conditions
شرایط اضطراری
existing circumstances
شرایط موجود
given conditions
شرایط معینه
final cinditions
شرایط پایانی
equilibrium conditions
شرایط تعادل
final cinditions
شرایط فینال
disadvantage
شرایط نامساعد
turn the tables
<idiom>
عوض کردن شرایط
support conditions
شرایط تکیه گاهی
qualified
دارای شرایط لازم
meet
مطابق شرایط بودن
investigation of foundation conditions
تحقیق شرایط شالوده
tenders conditions
شرایط عمومی مناقصه
ineligible
فاقد شرایط لازم
it does not s. the condition
واجدان شرایط نیست
through the mill
<idiom>
تجربه شرایط مشکل
second order conditions
شرایط مرتبه دوم
circumstance
شرایط محیط اهمیت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com