English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
pilot plant واحد ازمایش صنعتی
Other Matches
plants واحد صنعتی
industrial unit واحد صنعتی
plant واحد صنعتی
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
use testing ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
tryout ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
pilot method عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
assays محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assay محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
continous immersion test ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
flight test ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
test element دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
soil examination بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
insulation test ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
powers واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
morpheme واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
functional unit واحد در حال کار واحد تابعی
flight test ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
confident test ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
creep test ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
environmental test ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
tube tester دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
technical صنعتی
high wrought صنعتی
industrial صنعتی
industrial water اب صنعتی
manufacturing صنعتی
industrializing صنعتی کردن
artistical هنرامیز صنعتی
industrial area منطقه صنعتی
industrialization صنعتی کردن
applied economics اقتصاد صنعتی
industrialization صنعتی سازی
art bronze برنز صنعتی
industrialization صنعتی شدن
artificial magnet مغناطیس صنعتی
industrial workers کارگران صنعتی
industrial building ساختمان صنعتی
industrial building بنای صنعتی
industrialism سیستم صنعتی
technical grade خلوص صنعتی
industrial union اتحادیه صنعتی
industrial unions اتحادیههای صنعتی
technologically حرفهای صنعتی
artless غیر صنعتی
industrial wastewater فاضلاب صنعتی
artful ماهرانه صنعتی
polytechnics دانشکده صنعتی
polytechnic دانشکده صنعتی
industrial revolution انقلاب صنعتی
industrial psychology روانشناسی صنعتی
industrial switch کلید صنعتی
industrial chemistry شیمی صنعتی
industrial concern بنگاه صنعتی
industrial consumption مصرف صنعتی
industrial disputes اختلافات صنعتی
industrial economics اقتصاد صنعتی
industrial electronic الکترونیک صنعتی
trade effluent فضولات صنعتی
industrial espionage جاسوسی صنعتی
industrial frequency فرکانس صنعتی
industrial insurance بیمه صنعتی
industrial management مدیریت صنعتی
industrial nations کشورهای صنعتی
technological حرفهای صنعتی
industrialising صنعتی کردن
valve شیر صنعتی
engineering workshop کارگاه صنعتی
industrialises صنعتی کردن
commercial efficiency بازده صنعتی
polytechnical دانشکده صنعتی
vertical union اتحادیه صنعتی
industrial fluctuations نوسانهای صنعتی
industrial relations روابط صنعتی
industrializes صنعتی کردن
mechnical ماشینی صنعتی
producer buyer خریدار صنعتی
industrialize صنعتی کردن
industrial alternating current جریان متناوب صنعتی
process of industrialization فرایند صنعتی شدن
industrial capitalism سرمایه داری صنعتی
index of industrial production شاخص تولید صنعتی
industrial classifications طبقه بندی صنعتی
industrial reserve army ارتش ذخیره صنعتی
the industrial quarter of the محله صنعتی شهر
industrial robot دستگاه خودکار صنعتی
industrial investment سرمایه گذاری صنعتی
industrial electric locomotive لکوموتیو الکتریکی صنعتی
inartistically بطور غیر صنعتی
bric-a-brac خرده ریز صنعتی
art casting ریخته گری صنعتی
manufactoring tape milling machine دستگاه نورد صنعتی
decreasing cost industry هزینه نزولی صنعتی
applied economics engineer مهندس اقتصاد صنعتی
industrial workers of the world کارگران صنعتی جهان
interphase transformer loss تلفات پیچک صنعتی
producer advertising تبلیغ محصولات صنعتی
valve ولو [شیر صنعتی]
an artistic production عمل یا کار صنعتی
Midlands ناحیهی صنعتی در مرکز انگلستان
industrializes بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrialize بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrial instrument دستگاه اندازه گیری صنعتی
industrial school اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
industrializing بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrialising بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrialises بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrial electronic computer ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
pastiche تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
artlessly بطور ساده یاغیر صنعتی
pastiches تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
trade fixtures الات صنعتی نصب شده
metonymical دارای صنعتی که انراmetonym گویند
articlcs of virtu کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
Industrial Architecture معماری خانه های صنعتی
technology اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
industrial data collection device دستگاه صنعتی جمع اوری داده
technological تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technologies اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technologically تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
Industrial Aesthetic [سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
labour intensive industry صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
pot boiler کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
Industrial Park [طراحی املاک برای استفاده صنعتی در قرن نوزدهم در منچستر]
pot-boilers کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boiler کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
Industrialized building [تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
an iconic statue مجسمهای که از روی نمونه و مطابق قرارداد صنعتی ساخته شده باشد
pantechnicon نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
pantechnicons نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
high Sierra specification روش استاندارد صنعتی برای ذخیره سازی داده روی ROM-CD
din سازمان استاندارد صنعتی آلمان معمولاگ مربوط به مشخصات ورودی ها و سوکت ها
value added اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
maintenance جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
experiment ازمایش
shies ازمایش
experiments ازمایش
testing ازمایش
screening ازمایش
experimented ازمایش
shying ازمایش
shyest ازمایش
experimenting ازمایش
shyer ازمایش
shy ازمایش
tests ازمایش
shied ازمایش
g ازمایش
examen ازمایش
trials ازمایش
tested ازمایش
trial ازمایش
assay ازمایش
assays ازمایش
checking ازمایش
vetting ازمایش
experimentation ازمایش
doubling test ازمایش تا شویی
quiz ازمایش کردن
program testing ازمایش برنامه
check point نقطه ازمایش
explosion proof ازمایش- انفجار
cupping test ازمایش فنجانی
chalktest ازمایش اب ناپذیری با گچ
random test ازمایش نامنظم
rattler test ازمایش تردی
gauges ازمایش کردن
division check ازمایش تقسیم
cup test ازمایش قاشقی
rattler test ازمایش تورق
factorial design ازمایش فاکتوریل
random test ازمایش پیشامدی
gauged ازمایش کردن
drift test ازمایش رانش
experimentalist اهل ازمایش
crippling test ازمایش لهیدگی
gauge ازمایش کردن
compressive test ازمایش تحکیم
consolidation test ازمایش تحکیم
test plan طرح ازمایش
gaff ازمایش سخت
preliminary test ازمایش مقدماتی
drop test ازمایش ضربهای
probational ازمایش امتحان
comparison test ازمایش مقایسهای
probationership ازمایش کاری
experimental design طرح ازمایش
examination of the soil ازمایش خاک
cold water test pressure ازمایش فشار اب
hydraulic pressure test ازمایش فشار اب
psychometry ازمایش هوش
evaluation score نمره ازمایش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com