Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (14 milliseconds)
English
Persian
main unit
واحد اصلی
Search result with all words
logical
واحد اطلاعات آماده پردازش که لزوما شبیه داده اصلی در فضای ذخیره سازی نیست که ممکن است حاوی داده کنترل و... باشد
amp
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
absolute system of units
سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
ampere
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
cpu
بخش اصلی CPU شامل ALU واحد کنترل
fundamental unit
یکای اصلی واحد اصلی
ip
واحد نمایش مخصوص که به کار بردن امکان میدهد صفحات ویدیو متن ویرایش کنند پیش از ارسال آنها به پایگاه داده اصلی
scsi
پیشرفتی که باعث باسن داده پهن تر از JCSI اصلی میشود به طوری که میتواند داده بیشتری را در واحد زمانی ارسال کند
Other Matches
powered
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
knot
نات
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
morpheme
واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu
واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
functional unit
واحد در حال کار واحد تابعی
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
knot
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
staple
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generations
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypal
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
generation
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
prototypic
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
stapled
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapling
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
mainstays
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matter
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
body
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
bodies
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
source
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standbys
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
module
واحد
one
واحد
single
واحد
plank
واحد
univalent
واحد
measure
واحد
unitage
یک واحد
unilinear
در یک خط واحد
singlets
خط واحد
singlet
خط واحد
ones
واحد
units
واحد
unit
واحد
monad
واحد
at the same time
در ان واحد
modules
واحد
fuse unit
واحد فیوز
heat unit
واحد حرارت
rad
یک واحد دوزاتمی
plants
واحد صنعتی
henry
واحد خودالقایی
gold standard
واحد طلا
pounds
واحد وزن
terminal unit
واحد پایانه
fuse element
واحد فیوز
step
واحد مجزا
logic unit
واحد منطقی
storming column
واحد مامورحمله
storage unit
واحد انباره
tape unit
واحد نوار
shipping unit
واحد حمل
stepping
واحد مجزا
identity matrix
ماتریس واحد
single density
با تراکم واحد
imaginary unit
واحد موهومی
terminal unit
واحد پایانی
plant
واحد صنعتی
storage unit
واحد ذخیره
industrial unit
واحد صنعتی
repeating unit
واحد تکراری
single precision
دقت واحد
single tax
مالیات واحد
information unit
واحد اطلاعات
measure
واحد میزان
pounding
واحد وزن
pounded
واحد وزن
bar
واحد فشار
lambert
واحد روشنایی
monetary unit
واحد پولی
basis
قیمت واحد
output unite
واحد خروجی
gusts
واحد چشایی
gust
واحد چشایی
personality module
واحد شخصیت
phot
واحد روشنایی
physical unit
واحد فیزیکی
phyton
واحد گیاهی
one
یک واحد یگانه
motor unit
واحد حرکتی
mpu
واحد میکروپروسسور
bars
واحد فشار
unity
شماره یک واحد
object module
واحد مقصود
object module
واحد مقصد
ones
یک واحد یگانه
monomeric unit
واحد تکپار
monitor unit
واحد مبصر
monetary unit
واحد پول
microprocessing unit
واحد ریزپردازنده
microcycle
واحد زمان
input unit
واحد ورودی
ounce
واحد جرم
processing unit
واحد پردازش
ounces
واحد جرم
processing unit
واحد پردازنده
input unit
واحد اولیه
program module
واحد برنامه
pyramiding
مدیریت واحد
quarterstaff
واحد یموت
input block
واحد ورودی
interlocking directorate
مدیریت واحد
peripheral unit
واحد جنبی
fraction
1-بخشی از یک واحد
fractions
1-بخشی از یک واحد
memory module
واحد حافظه
measuring unit
واحد سنجش
sampled
واحد نمونه
sample
واحد نمونه
magnetic unit
واحد مغناطیسی
logical unit
واحد منطقی
lighting unit
واحد روشنایی
pound
واحد وزن
unified budget
بودجه واحد
fee
بهای واحد
unit weight
وزن واحد
building unit
واحد ساختمانی
unitization
تعیین واحد
concern
واحد اقتصادی
command unit
واحد فرمان
data item
واحد داده
unit tube
لوله واحد
bril
واحد درخشندگی
unit record
رکورد واحد
unit of time
واحد زمانی
unit position
مکان واحد
unit price
واحد بهاء
unit price
واحد قیمت
motifs
واحد تکراری
motif
واحد تکراری
unit price
قیمت واحد
unit price
بهای واحد
electrostatic unit
واحد الکترواستاتیک
control unit
واحد کنترل
display unit
واحد نمایش
datum
یک واحد داده
derived unit
واحد فرعی
secondary unit
واحد فرعی
display unit
واحد نمایشگر
disk unit
واحد گرده
astronomical unit
واحد نجومی
data unit
واحد داده
driver unit
واحد محرک
efficiency unit
واحد کارایی
dyadic unit
واحد دو عضوی
cost unit
قیمت واحد
work unit
واحد کار
dust arrester
واحد گردگیری
cpu
واحد کنترل
cu
واحد کنترل
disk unit
واحد دیسک
unit load
واحد بار
arithmetic unit
واحد محاسبه
unit distance
با فاصله واحد
unit elasticity
کشش واحد
unit hydrograph
هیدروگراف واحد
contractors yard
واحد ساختمانی
unit matrix
ماتریس واحد
unit of account
واحد محاسبه
concerns
واحد اقتصادی
absolute unit
واحد مطلق
angstrom unit
واحد انگستروم
unit cell
سلول واحد
unit cost
هزینه واحد
arithmetic unit
واحد حساب
unit of fire
واحد اتش
basic construction unit
واحد ساختمانی
unit of currency
واحد پولی
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com