English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
ampFre واحد اندازهگیری میدان الکتریکی
Other Matches
electric field میدان الکتریکی
intensity electric field شدت میدان الکتریکی
line of electric field strength خط شدت میدان الکتریکی
intensity of electric field شدت میدان الکتریکی
electric field intensity شدت میدان الکتریکی
electric field strength شدت میدان الکتریکی
noises که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
noise که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
gauss واحد شدت میدان مغناطیسی
electromagnetic ایجاد میدان مغناطیسی در اثر نیروی الکتریکی
ohm واحد مقاومت الکتریکی درسیستم متریک
ohms واحد مقاومت الکتریکی درسیستم متریک
thermie واحد کار یا انژی الکتریکی درسیستم متریک
volt واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
coulomb سیستم بین المللی واحد بار الکتریکی
volts واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
corona discharge تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
magnetic قطعه الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به میدان مغناطیسی تبدیل میکند
electromagnetic اختلال داده در نتیجه میدان الکتریکی که توسط مغناطیس ایجاد شده است
field emission پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
volt واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
volts واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
electrostatic ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
compound wound generator ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
PSU مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
powers واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
high intensity magnetic field میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
knot نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
lenz' law جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
morpheme واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
functional unit واحد در حال کار واحد تابعی
battlefield recovery اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
closure minefield میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
electrical and otherwise الکتریکی و غیر الکتریکی
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
courses میدان تیر میدان
course میدان تیر میدان
coursed میدان تیر میدان
gas electric generating set مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
hasty breaching نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
electrical الکتریکی
electric الکتریکی
electrotechnical الکتریکی
reached میدان
plainest میدان
scope میدان
line bay میدان خط
arena میدان
arenas میدان
forum میدان
line of force خط میدان
agora میدان
forums میدان
plains میدان
place میدان
places میدان
frontages میدان
field line خط میدان
placing میدان
ROUNDABOUT میدان
plain میدان
spaces میدان
plainer میدان
space میدان
reach میدان
reaching میدان
reaches میدان
trone میدان
sq میدان
frontage میدان
fields میدان
domains میدان
domain میدان
fielded میدان
open space میدان
piazza میدان
ring میدان
field میدان
aim میدان
aimed میدان
aims میدان
zero field بی میدان
plaza میدان
engine موتورغیر الکتریکی
electric wave موج الکتریکی
electric tension فشار الکتریکی
tachogenerator دورسنج الکتریکی
electrolysis تجزیه الکتریکی
electric traction کشش الکتریکی
electrical analogue مشابهات الکتریکی
electric unit واحدهای الکتریکی
electric heater گرم کن الکتریکی
flux فلوی الکتریکی
electric flux شار الکتریکی
electric welding جوشکاری الکتریکی
electric force نیروی الکتریکی
electric wind باد الکتریکی
electric traction قوه الکتریکی
electric filter صافی الکتریکی
electrovalency فرفیت الکتریکی
electrovalence فرفیت الکتریکی
resistor مقاومت الکتریکی
air dielectric دی الکتریکی هوا
electrical transcription ضبط الکتریکی
electrical schematic نمودار الکتریکی
transcription ضبط الکتریکی
transcriptions ضبط الکتریکی
electrical resistivity مقاومت الکتریکی
electrical prospecting کاوش الکتریکی
electric shock شوک الکتریکی
electromotor محرک الکتریکی
electromotor موتور الکتریکی
electron bombbardment بمباران الکتریکی
electrodes قطب الکتریکی
electrise الکتریکی کردن
electropathy مداوای الکتریکی
all electric تماما" الکتریکی
electromagnet اهنربای الکتریکی
discharge تخلیه الکتریکی
discharges تخلیه الکتریکی
electromigration مهاجرت الکتریکی
electrolytic iron اهن الکتریکی
electrode قطب الکتریکی
electrolytic capacitor خازن الکتریکی
spark erossion فرسایش الکتریکی
electro erosion فرسایش الکتریکی
electrical model مدل الکتریکی
specific conductance رسانندگی الکتریکی
images تصویر الکتریکی
image تصویر الکتریکی
electrical conduction رسانش الکتریکی
electrical conductance رسانایی الکتریکی
static breeze وزش الکتریکی
electrical bounding اتصال الکتریکی
electrical angle زاویه الکتریکی
electrical conductivity هدایت الکتریکی
hot seat صندلی الکتریکی
electrical conductivity رسانندگی الکتریکی
electrical interface تداخل الکتریکی
voltages فشار الکتریکی
electrical insulator عایق الکتریکی
voltage فشار الکتریکی
electric shocks شوک الکتریکی
electrical degree درجه الکتریکی
resistors مقاومت الکتریکی
electrical breeze وزش الکتریکی
electric potential پتانسیل الکتریکی
gold contacts اتصالات الکتریکی
charges بار الکتریکی
isolating به صورت الکتریکی
electrifying الکتریکی کردن
conduction رسانایی الکتریکی
charge بار الکتریکی
electric coupling پیوست الکتریکی
electric coupling تزویج الکتریکی
electrify الکتریکی کردن
isolates به صورت الکتریکی
electric machine ماشین الکتریکی
flash fuze چاشنی الکتریکی
dielectric power قدرت دی الکتریکی
dielectric polarization قطبش دی الکتریکی
electroplating ابکاری الکتریکی
corona discharge تخلیه الکتریکی
electric discharge تخلیه الکتریکی
gyro compass قطبنمای الکتریکی
isolate به صورت الکتریکی
electric control کنترل الکتریکی
electric contact کنتاکت الکتریکی
electric arc قوس الکتریکی
electric charge بار الکتریکی
electric bulb لامپ الکتریکی
electric break down شکست الکتریکی
electric brake ترمز الکتریکی
gasoline electric بنزین الکتریکی
electrical سیستم الکتریکی
electrical connections اتصالات الکتریکی
electric attraction جاذبه الکتریکی
galvano cautery داغ الکتریکی
electric constant ثابت الکتریکی
electric connection اتصال الکتریکی
electric component قطعه الکتریکی
electrifies الکتریکی کردن
electric apparatus دستگاه الکتریکی
electric clock ساعت الکتریکی
electrified الکتریکی کردن
electric circuit مدار الکتریکی
electric balance تعادل الکتریکی
circuits جریان الکتریکی
conductivity رسانندگی الکتریکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com