Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
dominant firm
واحد تجارتی مسلط
Other Matches
take over bid
پیشنهادخرید برای تحت کنترل دراوردن واحد تجارتی
commercialize
بصورت تجارتی دراوردن جنبه تجارتی دادن به
absolute system of units
سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
powers
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot
نات
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
overruling
مسلط
commanding
مسلط
predominant
مسلط
prevailed
مسلط
hegemonic
مسلط
prevail
مسلط
preponderant
مسلط
prevails
مسلط
dominant
مسلط
morpheme
واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu
واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
over rule
مسلط شدن
regnant
حکمفرما مسلط
sovereign
حاکم مسلط
come over
مسلط شدن بر
holding company
کمپانی مسلط
overrules
مسلط شدن بر
overruled
مسلط شدن بر
sovereigns
حاکم مسلط
overrule
مسلط شدن بر
predominating
مسلط بودن
predominates
مسلط بودن
hagride
مسلط شدن بر
predominated
مسلط بودن
predominate
مسلط بودن
thalassocrat
مسلط بردریا
functional unit
واحد در حال کار واحد تابعی
to wear breeches
بر شوهر خود مسلط بودن
He is fluent in Chinese.
او به زبان چینی مسلط است.
He is fluent in Mandarin.
او به زبان چینی مسلط است.
overlooks
مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlook
مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooking
مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overshadowed
مسلط شدن بر تحت الشعاع قرار دادن
overshadow
مسلط شدن بر تحت الشعاع قرار دادن
overshadows
مسلط شدن بر تحت الشعاع قرار دادن
overshadowing
مسلط شدن بر تحت الشعاع قرار دادن
overlooked
مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
knot
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
commerical
تجارتی
merchant
تجارتی
merchants
تجارتی
commercial
تجارتی
mercantile
تجارتی
corporate
[commercial]
<adj.>
تجارتی
commercial
<adj.>
تجارتی
business
<adj.>
تجارتی
relating to business
<adj.>
تجارتی
for-profit
<adj.>
تجارتی
trades unions
اتحادیه تجارتی
mercantile marine
کشتیهای تجارتی
merchant ship
کشتی تجارتی
industrial tube
لامپ تجارتی
ideograph
مارک تجارتی
trademarks
علامت تجارتی
commodity rate
براتهای تجارتی
trade union
اتحادیه تجارتی
commerical papers
اسناد تجارتی
trade unions
اتحادیه تجارتی
trade agreement
موافقتنامه تجارتی
brand
عنوان تجارتی
brands
عنوان تجارتی
brands
علامت تجارتی
branding
عنوان تجارتی
branding
علامت تجارتی
brand
علامت تجارتی
merchant bar
فولاد تجارتی
trade name
نام تجارتی
trade names
نام تجارتی
commercials
اگهیهای تجارتی
advertisements
اگهیهای تجارتی
merchantman
کشتی تجارتی
trademark
علامت تجارتی
brand names
نام تجارتی
brand name
نام تجارتی
merchandise
کالای تجارتی
brand loyalty
نام تجارتی
commercial items
اقلام تجارتی
document bills
اوراق تجارتی
commercial items
کالاهای تجارتی
commercial loading
بارگیری تجارتی
commercial marine
کشتیرانی تجارتی
commercial paper
سند تجارتی
commercial papers
اوراق تجارتی
commercial pure
خلوص تجارتی
commercial transactions
معاملات تجارتی
commercial value
ارزش تجارتی
argosy
ناوگان تجارتی
commercial invoice
سیاهه تجارتی
brand leader
علامت تجارتی
bill of goods
فهرست تجارتی
business name
اسم تجارتی
business type operation
عملیات تجارتی
Trade mark.
علامت تجارتی
capital asset
علامت تجارتی
commercial attache
وابسته تجارتی
commercial bills
اوراق تجارتی
commercial firm
شرکت تجارتی
commerical papers
اوراق تجارتی
trade restrictions
تضییقات تجارتی
trade mark
علامت تجارتی
trade price
بهای تجارتی
commercial structural steel
فولادسازهای تجارتی
trade gap
کسری تجارتی
trade price
قیمت تجارتی
trade winds
بادهای تجارتی
trading company
شرکت تجارتی
trade disputes
دعاوی تجارتی
trade barrier
مانع تجارتی
trade balance
موازنه تجارتی
in restraint of trade
تحت محدودیت تجارتی
commercial representative
قائم مقام تجارتی
name brand
علامت تجارتی مشهور
advertisement
آگهی های تجارتی
commercial procuration
قائم مقام تجارتی
passive trade balance
توازن تجارتی منفی
cost plus
براساس قیمت تجارتی
subsidiary brand
علامت تجارتی فرعی
commercial light gage sheet
ورق فریف تجارتی
commercial structural steel
فولاد ساختمان تجارتی
trademarks
علامت تجارتی گذاشتن
trademark
علامت تجارتی گذاشتن
trade barrier
قید و بند تجارتی
local trade customs
عرف تجارتی محل
business income
درامد خالص تجارتی
commercial loading
بارگیری کالای تجارتی
register of commerce
دفتر ثبت تجارتی
commercial banking system
نظام بانکداری تجارتی
unfavorable balance of trade
توازن نامطلوب تجارتی
transferable commercial instrument
اوراق تجارتی قابل انتقال
name plugging
تکرار نام یا علامت تجارتی
downswing
تنزل کارهای تجارتی وغیره
camial
وابسته بمبادله تجارتی تهاتری
charter party
قرارداد اجاره کشتی تجارتی
merchandies
معامله کردن کالای تجارتی
roll out
معرفی یک کالای تجارتی به بازار
commercial type vehicle
خودروی تجارتی خودروهای شخصی
secular trend
سهام تجارتی وگواهی نامه ان ها
copywriter
نویسندهی آگهیهای تجارتی و مطالب تبلیغاتی
privateer
درکشتی تجارتی مسلح کار کردن
commercialization
تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
copywriters
نویسندهی آگهیهای تجارتی و مطالب تبلیغاتی
Biros
نام تجارتی نوعی قلم خودکار
Biro
نام تجارتی نوعی قلم خودکار
stock exchnge
بازار سهام تجارتی اتحادیه سهامداران
adverts
توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
public image
تاثیر علامت تجارتی روی ذهن مردم
advert
توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
dacron
نام تجارتی الیاف مصنوعی پارچه داکرون
To be on top of ones job .
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
confirming house
موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
service marking
علایم و مشخصات تجارتی که روی کالاها یا مهمات حک میشود
privateer
کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود
payola
وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود
favourble balance of trade
تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
ride
مسلط شدن سوار شدن بر
rides
مسلط شدن سوار شدن بر
legal reserves
مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند
spam
مقالهای که به بیشتر از یک گروه خبری پست شود و بنابراین حاوی پیام های تجارتی است
reserve requirement
مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
rediscount rate
نرخ بهره در مورد وامی که بانک تجارتی از بانک مرکزی می گیرد
brand switching
تغییر مصرف از یک نام به نام تجارتی دیگر
flexowriter
علامت تجارتی نوعی ماشین ابتدایی که برای تولید نوارکاغذی منگنه شده از داده هایی که از یک صفحه کلیدوارد شده اند استفاده می کرده است
free ports
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
free port
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
at the same time
در ان واحد
unit
واحد
module
واحد
one
واحد
unitage
یک واحد
plank
واحد
single
واحد
singlets
خط واحد
unilinear
در یک خط واحد
measure
واحد
singlet
خط واحد
monad
واحد
univalent
واحد
units
واحد
modules
واحد
ones
واحد
list price
فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
cu
واحد کنترل
bril
واحد درخشندگی
fee
بهای واحد
concern
واحد اقتصادی
driver unit
واحد محرک
control unit
واحد کنترل
gold standard
واحد طلا
fuse element
واحد فیوز
step
واحد مجزا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com