English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (17 milliseconds)
English Persian
profit centre واحد دخل و خرج کننده
Search result with all words
rem مقدار واحد از تشعشع یونیزه کننده
roentgen واحد تابش تشعشعات یونیزه کننده
Other Matches
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
powers واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
cpu واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
morpheme واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
functional unit واحد در حال کار واحد تابعی
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
unilinear در یک خط واحد
univalent واحد
module واحد
units واحد
monad واحد
modules واحد
unitage یک واحد
unit واحد
single واحد
singlet خط واحد
singlets خط واحد
ones واحد
one واحد
at the same time در ان واحد
plank واحد
measure واحد
monomeric unit واحد تکپار
pyramiding مدیریت واحد
unit of time واحد زمانی
unit weight وزن واحد
control unit واحد کنترل
unit tube لوله واحد
unit record رکورد واحد
imaginary unit واحد موهومی
motor unit واحد حرکتی
unit price بهای واحد
rad یک واحد دوزاتمی
mpu واحد میکروپروسسور
processing unit واحد پردازنده
program module واحد برنامه
plants واحد صنعتی
plant واحد صنعتی
stepping واحد مجزا
gusts واحد چشایی
gust واحد چشایی
step واحد مجزا
processing unit واحد پردازش
absolute unit واحد مطلق
fuse unit واحد فیوز
quarterstaff واحد یموت
fuse element واحد فیوز
sample واحد نمونه
sampled واحد نمونه
monitor unit واحد مبصر
henry واحد خودالقایی
heat unit واحد حرارت
data unit واحد داده
physical unit واحد فیزیکی
data item واحد داده
command unit واحد فرمان
cu واحد کنترل
basis قیمت واحد
measure واحد میزان
ounces واحد جرم
peripheral unit واحد جنبی
cpu واحد کنترل
personality module واحد شخصیت
repeating unit واحد تکراری
phot واحد روشنایی
ounce واحد جرم
datum یک واحد داده
output unite واحد خروجی
pounds واحد وزن
identity matrix ماتریس واحد
object module واحد مقصود
pounding واحد وزن
work unit واحد کار
object module واحد مقصد
bar واحد فشار
pounded واحد وزن
unitization تعیین واحد
pound واحد وزن
unity شماره یک واحد
one یک واحد یگانه
bars واحد فشار
ones یک واحد یگانه
electrostatic unit واحد الکترواستاتیک
phyton واحد گیاهی
gold standard واحد طلا
cost unit قیمت واحد
basic shaft محور واحد
secondary unit واحد فرعی
derived unit واحد فرعی
fractions 1-بخشی از یک واحد
astronomical unit واحد نجومی
input block واحد ورودی
basic construction unit واحد ساختمانی
contractors yard واحد ساختمانی
lambert واحد روشنایی
logical unit واحد منطقی
measuring unit واحد سنجش
arithmetic unit واحد محاسبه
unit cell سلول واحد
arithmetic unit واحد حساب
terminal unit واحد پایانی
efficiency unit واحد کارایی
unified budget بودجه واحد
dyadic unit واحد دو عضوی
terminal unit واحد پایانه
main unit واحد اصلی
lighting unit واحد روشنایی
driver unit واحد محرک
industrial unit واحد صنعتی
logic unit واحد منطقی
disk unit واحد دیسک
shipping unit واحد حمل
tape unit واحد نوار
disk unit واحد گرده
display unit واحد نمایشگر
angstrom unit واحد انگستروم
dust arrester واحد گردگیری
storming column واحد مامورحمله
information unit واحد اطلاعات
fraction 1-بخشی از یک واحد
display unit واحد نمایش
magnetic unit واحد مغناطیسی
unit position مکان واحد
building unit واحد ساختمانی
microprocessing unit واحد ریزپردازنده
storage unit واحد انباره
bril واحد درخشندگی
microcycle واحد زمان
unit of fire واحد اتش
storage unit واحد ذخیره
unit price واحد بهاء
unit price واحد قیمت
monetary unit واحد پولی
motif واحد تکراری
motifs واحد تکراری
monetary unit واحد پول
concerns واحد اقتصادی
concern واحد اقتصادی
fee بهای واحد
unit price قیمت واحد
unit of issue واحد توزیع
interlocking directorate مدیریت واحد
unit distance با فاصله واحد
input unit واحد ورودی
unit cost هزینه واحد
single tax مالیات واحد
single precision دقت واحد
input unit واحد اولیه
memory module واحد حافظه
unit elasticity کشش واحد
unit hydrograph هیدروگراف واحد
unit of currency واحد پولی
unit of account واحد محاسبه
unit matrix ماتریس واحد
unit load واحد بار
single density با تراکم واحد
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
practicer تمرین کننده مشق کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com