English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (13 milliseconds)
English Persian
microcycle واحد زمان
Search result with all words
half ارسال داده در یک جهت در واحد زمان روی کانال یک سویه
resolution توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
resolutions توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
serial ارسال بیتهای جداگانه که کلمات داده را می سازند.روی خط سیگنال در واحد زمان
serial چاپگری که حروف را یکی یکی در واحد زمان چاپ کند
serials ارسال بیتهای جداگانه که کلمات داده را می سازند.روی خط سیگنال در واحد زمان
serials چاپگری که حروف را یکی یکی در واحد زمان چاپ کند
scroll حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
scrolls حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
best rate of climb speed سرعتی که با بیشترین ارتفاع در واحد زمان همراه است
cpu time مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
engineered performance زمان لازم برای اتمام یک واحد از کار
man hour واحد زمان کار که برابر یک ساعت کار یک فرد است وبرای پرداخت مزد منظورمیشود
work load مقدار کار در واحد زمان
Other Matches
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
morpheme واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
functional unit واحد در حال کار واحد تابعی
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presenting زمان حاضر زمان حال
seek time زمان جستجو زمان طلب
presents زمان حاضر زمان حال
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
arrival زمان حضور زمان رسیدن
presented زمان حاضر زمان حال
present زمان حاضر زمان حال
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
tensing زمان فعل تصریف زمان فعل
tense زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
units واحد
ones واحد
unilinear در یک خط واحد
unit واحد
one واحد
single واحد
at the same time در ان واحد
plank واحد
singlet خط واحد
modules واحد
module واحد
monad واحد
unitage یک واحد
singlets خط واحد
univalent واحد
measure واحد
bars واحد فشار
bar واحد فشار
peripheral unit واحد جنبی
output unite واحد خروجی
object module واحد مقصود
phyton واحد گیاهی
microprocessing unit واحد ریزپردازنده
phot واحد روشنایی
personality module واحد شخصیت
interlocking directorate مدیریت واحد
physical unit واحد فیزیکی
unity شماره یک واحد
sample واحد نمونه
sampled واحد نمونه
memory module واحد حافظه
monomeric unit واحد تکپار
monitor unit واحد مبصر
monetary unit واحد پول
monetary unit واحد پولی
measuring unit واحد سنجش
gust واحد چشایی
magnetic unit واحد مغناطیسی
logical unit واحد منطقی
mpu واحد میکروپروسسور
ounces واحد جرم
lambert واحد روشنایی
main unit واحد اصلی
lighting unit واحد روشنایی
motor unit واحد حرکتی
logic unit واحد منطقی
gusts واحد چشایی
stepping واحد مجزا
basic construction unit واحد ساختمانی
contractors yard واحد ساختمانی
basic shaft محور واحد
bril واحد درخشندگی
building unit واحد ساختمانی
step واحد مجزا
command unit واحد فرمان
control unit واحد کنترل
cost unit قیمت واحد
cpu واحد کنترل
cu واحد کنترل
data item واحد داده
data unit واحد داده
datum یک واحد داده
astronomical unit واحد نجومی
arithmetic unit واحد محاسبه
plant واحد صنعتی
plants واحد صنعتی
motif واحد تکراری
motifs واحد تکراری
fee بهای واحد
concern واحد اقتصادی
pounds واحد وزن
pounding واحد وزن
pound واحد وزن
ounce واحد جرم
concerns واحد اقتصادی
absolute unit واحد مطلق
angstrom unit واحد انگستروم
arithmetic unit واحد حساب
derived unit واحد فرعی
secondary unit واحد فرعی
fuse unit واحد فیوز
gold standard واحد طلا
heat unit واحد حرارت
henry واحد خودالقایی
identity matrix ماتریس واحد
imaginary unit واحد موهومی
industrial unit واحد صنعتی
information unit واحد اطلاعات
input block واحد ورودی
input unit واحد اولیه
input unit واحد ورودی
ones یک واحد یگانه
basis قیمت واحد
fuse element واحد فیوز
pounded واحد وزن
disk unit واحد گرده
disk unit واحد دیسک
display unit واحد نمایشگر
display unit واحد نمایش
driver unit واحد محرک
dust arrester واحد گردگیری
dyadic unit واحد دو عضوی
efficiency unit واحد کارایی
electrostatic unit واحد الکترواستاتیک
fractions 1-بخشی از یک واحد
fraction 1-بخشی از یک واحد
object module واحد مقصد
one یک واحد یگانه
measure واحد میزان
unit of time واحد زمانی
unit position مکان واحد
unit price واحد بهاء
unit price واحد قیمت
unit price قیمت واحد
unit price بهای واحد
unit record رکورد واحد
unit cell سلول واحد
single precision دقت واحد
repeating unit واحد تکراری
unit tube لوله واحد
unit distance با فاصله واحد
rad یک واحد دوزاتمی
unified budget بودجه واحد
unit of issue واحد توزیع
single tax مالیات واحد
unit cost هزینه واحد
single density با تراکم واحد
shipping unit واحد حمل
unit elasticity کشش واحد
unit hydrograph هیدروگراف واحد
unit load واحد بار
unit matrix ماتریس واحد
unit of account واحد محاسبه
unit of currency واحد پولی
unit weight وزن واحد
storming column واحد مامورحمله
storage unit واحد انباره
processing unit واحد پردازش
processing unit واحد پردازنده
unitization تعیین واحد
unit of fire واحد اتش
pyramiding مدیریت واحد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com