English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
unit of time واحد زمانی
Search result with all words
cpu time مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
scsi پیشرفتی که باعث باسن داده پهن تر از JCSI اصلی میشود به طوری که میتواند داده بیشتری را در واحد زمانی ارسال کند
Other Matches
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
slices مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ppm Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
morpheme واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
functional unit واحد در حال کار واحد تابعی
assembly 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
time sense حس زمانی
synchrony هم زمانی
eternity بی زمانی
whilom یک زمانی
synchronization هم زمانی
temporal زمانی
contemporaneousness هم زمانی
time limit حد زمانی
time limits حد زمانی
simultaneeity هم زمانی
eternities بی زمانی
onetime یک زمانی
monomial یک زمانی
sometime یک زمانی
on <prep.> در [زمانی]
timeline خط زمانی
time division multiplexing تسهیم زمانی
time yield تسلیم زمانی
timeline تسلسل زمانی
vintage model الگوی زمانی
time limit محدوده زمانی
time limit محدودیت زمانی
time table جدول زمانی
time lags تاخیر زمانی
yore در زمانی بسیاردور
time lag تاخیر زمانی
time fire تیر زمانی
time sharing اشتراک زمانی
time scale مقیاس زمانی
time estimation براورد زمانی
time error خطای زمانی
time limits محدودیت زمانی
time limits محدوده زمانی
time yield limit حد تسلیم زمانی
temporal جسمانی زمانی
time priority تقدم زمانی
time constant ثابت زمانی
time base مبدا زمانی
time bar محدودیت زمانی
time frames چارچوب زمانی
throughput time اشتراک زمانی
timed زمانی موقعی
times زمانی موقعی
time frame چارچوب زمانی
temporal sign علامت زمانی
lapsing فاصله زمانی
lapses فاصله زمانی
time زمانی موقعی
time division multiplex تسهیم زمانی
flashbacks وقفه زمانی
time disorientation گم گشتگی زمانی
flashback وقفه زمانی
timer switch کلید زمانی
time dilation پارادوکس زمانی
mechanical time fuze ماسوره زمانی
timetrend روند زمانی
temporal maze ماز زمانی
time lag فاصله زمانی
lapse فاصله زمانی
time flutter اختلال زمانی
lag تاخیر زمانی
clock paradox پارادکس زمانی
time schedule برنامه زمانی
time quantum ذره زمانی
no longer نه دیگر [زمانی]
time priority اولویت زمانی
time preference ارجحیت زمانی
schedule برنامه زمانی
time study بررسی زمانی
in a short time در اندک زمانی
continuous time با پیوستگی زمانی
time scales مقیاس زمانی
lagged تاخیر زمانی
time series سریهای زمانی
lags تاخیر زمانی
discrete time با گسستگی زمانی
pressure of time فشار زمانی
time slice برش زمانی
time pressure فشار زمانی
time score نمره زمانی
time lags فاصله زمانی
scheduled برنامه زمانی
schedules برنامه زمانی
time fuse ماسوره زمانی
When I came in زمانی که من تو آمدم
timetables برنامه زمانی
timetabled برنامه زمانی
timetable برنامه زمانی
time jitter اختلال زمانی
timetabling برنامه زمانی
interval فاصله زمانی
time preference ترجیح زمانی
time preference رجحان زمانی
no longer نه بیشتر [زمانی]
time path مسیر زمانی
time interval فاصله زمانی
spatiotemporal فضایی و زمانی
time horizon افق زمانی
vintage model الگوی مقطع زمانی
timing برنامه ریزی زمانی
time sampling نمونه گیری زمانی
aging سخت گردانی زمانی
time fire تیراندازی با گلوله زمانی
time division multiplexing انتقال چندتایی زمانی
time average symmetry تقارن میانگین زمانی
time slicing تقسیم بندی زمانی
time slicing برش زمانی زدن
time series data امار سریهای زمانی
cross sectional data داده ها در یک مقطع زمانی
chronological ترتیب زمانی وقوع
chronological دارای ربط زمانی
time series analysis تحلیل سریهای زمانی
monsoons باد وباران زمانی
time lag فاصله زمانی مرده
time lags فاصله زمانی مرده
cotidal دارای هم زمانی در طغیان اب
chronologic دارای ربط زمانی
capacitive time constant ثابت زمانی فرفیت
rate of time preference نرخ برتری زمانی
since he was in petticoats از زمانی که بچه بود
age hardening سخت گردانی زمانی
serve time <idiom> زمانی رادرزندان بودن
distributed lag توزیع فاصله زمانی
synchronises انطباق زمانی داشتن
synchronising انطباق زمانی داشتن
synchronize انطباق زمانی داشتن
synchronizes انطباق زمانی داشتن
asynchronous time division multiplexing تسهیم زمانی ناهمگام
magnetic time relay رله زمانی مغناطیسی
low time constant ثابت زمانی کوچک
synchronised انطباق زمانی داشتن
o technique تحلیل عوامل زمانی
tdm تسهیم زمانی ultiplexing
high burst تیر زمانی بالا
inductive time constant ثابت زمانی القا
input time constant ثابت زمانی اولیه
monsoon باد وباران زمانی
airburst ranging تنظیم تیر زمانی بالا
age hardening susceptibility تقبل سخت گردانی زمانی
decision lag تاخیر زمانی در تصمیم گیری
lap chart جدول زمانی برای هر دور
time out of minds زمانی که کسی یاد ندارد
chronograph الت سنجش فواصل زمانی
greatuncle زمانی برابر 00852 سال
time table جدول زمانی ورود و عزیمت
marginal rate of time preference نرخ نهائی ترجیح زمانی
time utility بهره گیری از شرایط زمانی
strain age hardening سخت گردانی کرنشی زمانی
strain age harden سخت کردن کرنشی زمانی
synchronous time division multiplexing تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
time constant of an exponential quantity ثابت زمانی یک کمیت نمایی
phases دوره زمانی اجرای برنامه
phased دوره زمانی اجرای برنامه
phase دوره زمانی اجرای برنامه
time out معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
finals رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
social rate of time preference نرخ ترجیح زمانی اجتماعی
final رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
valve duration مدت زمانی که سوپاپ بازمیماند
peaking زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
phased مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
timed خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
outages مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
phase مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
air hardening سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
mechanical time fuze ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی
peak زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
productive مدت زمانی که یک محصولی ساخته میشود
peaks زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
crippled پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
lease استفاده از قطعه در زمانی و پرداخت قیمت
cripple پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
cripples پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
crippling پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
time lags زمان تلف شده سکته زمانی
time lag زمان تلف شده سکته زمانی
leases استفاده از قطعه در زمانی و پرداخت قیمت
time preference theory of interest نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
run duration مدت زمانی که برنامه اجرا میشود
phases مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
transient خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
transients خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
outage مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
duration مدت زمانی که چیزی سالم می ماند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com