English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
taxon واحد طبقه بندی گیاهی یاجانوری
Other Matches
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
phyton واحد گیاهی
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classifications طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification طبقه بندی کردن طبقه بندی
evaluation rating درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
black concept علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
ratings طبقه بندی کردن درجه بندی
rating طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification طبقه بندی [درجه بندی] فرش
classifications طبقه بندی رده بندی
classification طبقه بندی رده بندی
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
taxonomies طبقه بندی
taxonomy طبقه بندی
bracket طبقه بندی
denominations طبقه بندی
denomination طبقه بندی
sorting طبقه بندی
low grade کم طبقه بندی
division طبقه بندی
divisions طبقه بندی
stratification طبقه بندی
classifications طبقه بندی
assortment طبقه بندی
assortments طبقه بندی
classification طبقه بندی
grading طبقه بندی
typification طبقه بندی
systemization طبقه بندی
classify طبقه بندی کردن
classification of aggregate طبقه بندی خاکدانه ها
classification طبقه بندی پیام
categorizes طبقه بندی کردن
harmonic division طبقه بندی متناسب
harmonic proportion طبقه بندی متناسب
classifiable قابل طبقه بندی
layer طبقه بندی کردن
classification chart نمودار طبقه بندی
categorizing طبقه بندی کردن
classifies طبقه بندی کردن
rug classification طبقه بندی فرش
categorized طبقه بندی کردن
industrial classifications طبقه بندی صنعتی
job classification طبقه بندی شغل
job classification طبقه بندی شغلی
graduate طبقه بندی کردن
secrets طبقه بندی سری
secret طبقه بندی سری
graduating طبقه بندی کردن
market grades and grading طبقه بندی بازار
computer classifications طبقه بندی کامپیوتر
categorised طبقه بندی کردن
categorises طبقه بندی کردن
map classification طبقه بندی نقشه ها
categorising طبقه بندی کردن
classificatory مربوط به طبقه بندی
categorize طبقه بندی کردن
classification of soil طبقه بندی خاک
classifications طبقه بندی پیام
graduates طبقه بندی کردن
standardization همگونی طبقه بندی
speed rate increment طبقه بندی سرعت
vendor rating طبقه بندی فروشندگان
soil class طبقه بندی خاک
service rating طبقه بندی پرسنلی
classified طبقه بندی شده
route classification طبقه بندی جاده ها
accounting classification طبقه بندی حساب
nondescript غیرقابل طبقه بندی
suborder طبقه بندی فرعی
systemize طبقه بندی کردن
unclassified طبقه بندی نشده
to categorize طبقه بندی کردن
unclassified بدون طبقه بندی
taxonomist متخصص طبقه بندی
aggroup طبقه بندی کردن
budget classification طبقه بندی بودجه
layers طبقه بندی کردن
zootaxy طبقه بندی جانوران
classifying طبقه بندی کردن
nosology طبقه بندی بیماریها
pigeonhole طبقه بندی کردن
brussels nomenclature طبقه بندی تعرفه برکسل
class طبقه بندی کردن رده
topsecret طبقه بندی به کلی سری
integrade [طبقه بندی داخلی کردن]
intergrade طبقه بندی داخلی کردن
coinage طبقه بندی بهای مسکوک
glossography طبقه بندی و شرح زبانها
classed طبقه بندی کردن رده
classing طبقه بندی کردن رده
classified items اقلام طبقه بندی شده
classified items اماد طبقه بندی شده
classified material مدارک طبقه بندی شده
classified advertisement آگهی طبقه بندی شده
classes طبقه بندی کردن رده
restricted data اطلاعات طبقه بندی شده
restricts بازداشت طبقه بندی مدارک
restricting بازداشت طبقه بندی مدارک
restrict بازداشت طبقه بندی مدارک
labeling برچسب زدن طبقه بندی کردن
label برچسب زدن طبقه بندی کردن
labelled برچسب زدن طبقه بندی کردن
labels برچسب زدن طبقه بندی کردن
accountable cryptomaterial مدارک و وسایل طبقه بندی شده
international classification of طبقه بندی بین المللی بیماریها
agct ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
access to classified material دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
army genetal classification test ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
systematist متخصص فائده سازی و طبقه بندی
classification yard line سایدینگ راه اهن طبقه بندی خط
assort طبقه بندی کردن مناسب بودن
botanical ترکیب یامشتقی از مواد گیاهی وداروهای گیاهی
grade دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
stapling فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
grain size classification طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
age grouping طبقه بندی اقلام بر حسب عمرقانونی انها
staple فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapled فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
marshalling yard محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
unit citation جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
unified soil classification system (uscs نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
phytography طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
indexes لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
index لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexed لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
concurrently مراجعه کنید به چهار طبقه بندی پردازندههای MIMD , MISD , SIMD , SISD ,
vegetable jelly دلمه گیاهی ژلاتین گیاهی
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
abc analysis طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
groups طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
group طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
ventriloquist کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquistic کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquists کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
proficiency rating طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
fault یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faulted یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faults یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
types ماشین کردن طبقه بندی کردن
break down تجزیه کردن طبقه بندی کردن
grade طبقه بندی کردن کلاسه کردن
grades طبقه بندی کردن کلاسه کردن
resorted جدا کردن طبقه بندی کردن
resorts جدا کردن طبقه بندی کردن
type ماشین کردن طبقه بندی کردن
sorted دسته کردن طبقه بندی کردن
resort جدا کردن طبقه بندی کردن
typed ماشین کردن طبقه بندی کردن
sorts دسته کردن طبقه بندی کردن
sort دسته کردن طبقه بندی کردن
gargoyles ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
gargoyle ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
entresol طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
standardizes بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardised بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardising بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardises بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizing بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardize بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
lower classes طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
intermediate آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
lower class طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
knot نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
morpheme واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
functional unit واحد در حال کار واحد تابعی
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
herbescent گیاهی
herbaceous گیاهی
vegetable گیاهی
vegetative گیاهی
vegetal گیاهی
stratify طبقه طبقه کردن
blights زنگ گیاهی
jassid افت گیاهی
aphis شپشک گیاهی
sap wood شیره گیاهی
vegetality حالت گیاهی
vegetation زندگی گیاهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com