English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English Persian
sampling unit واحد نمونه گیری
Search result with all words
module اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
modules اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
Other Matches
knot نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
sampling نمونه گیری برداشت نمونه
sample واحد نمونه
sampled واحد نمونه
undisturbed sample نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
blood sample واحد نمونه خون
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
samplery نمونه گیری
coring نمونه گیری
sampling نمونه گیری
survey نمونه گیری
surveyed نمونه گیری
surveys نمونه گیری
random sampling نمونه گیری تصادفی
random sample نمونه گیری تصادفی
test town شهرمورد نمونه گیری
behavior sampling نمونه گیری از رفتار
cluster sampling نمونه گیری خوشهای
time sampling نمونه گیری زمانی
double sampling نمونه گیری چندگانه
two stage sampling نمونه گیری دو مرحلهای
quota sampling نمونه گیری سهمیهای
domal sampling نمونه گیری خانواری
sampling theory نظریه نمونه گیری
accumulative sampling نمونه گیری پیاپی
stratified sampling نمونه گیری لایهای
activity sampling نمونه گیری از فعالیت
sampling bias سوداری نمونه گیری
sampling distribution توزیع نمونه گیری
sampling error خطای نمونه گیری
area sampling نمونه گیری منطقهای
area sampling نمونه گیری منطقه یی
sampling error اشتباه نمونه گیری
fractional sampling نمونه گیری مکانیکی
sampling population جامعه نمونه گیری
proof sheet نمونه غلط گیری
multi stage sampling نمونه گیری چند مرحلهای
controlled sampling نمونه گیری کنترل شده
systematic random sampling نمونه گیری تصادفی منظم
sampling variability تغییر پذیری نمونه گیری
stratified random sampling نمونه گیری لایهای تصادفی
sampling servo دستگاه نمونه گیری خودکار
simple randon sampling نمونه گیری تصادفی ساده
wine taster جام شراب مخصوص نمونه گیری
unit of measurement واحد اندازه گیری
desalination plant واحد ملح گیری
proofroom اطاق غلط گیری نمونه هایی چاپی مطبعه
watts واحد اندازه گیری الکتریسیته
utile واحد اندازه گیری مطلوبیت
watt واحد اندازه گیری الکتریسیته
yard واحد اندازه گیری = 3 فوت
entropy واحد اندازه گیری ترمودینامیک
yards واحد اندازه گیری = 3 فوت
foundry proof نمونه غلط گیری شده برای تهیه کلیشه یاگراور
kilos واحد اندازه گیری کلمات کامپیوتری
angstrom واحد اندازه گیری طول امواج
dewpoint metering unit واحد اندازه گیری نقطه شبنم
molding sand preparation plant واحد تهیه ماسه قالب گیری
kilo واحد اندازه گیری کلمات کامپیوتری
radian واحد اندازه گیری سطح زاویه دار
permittivity واحد اندازه گیری الکتریسیته برحسب فاراده
modules نقشه کوچک واحد اندازه گیری مقیاس مدل
module نقشه کوچک واحد اندازه گیری مقیاس مدل
en واحد اندازه گیری که معادل نیمی از یک ein است
angstrom واحد اندازه گیری معادل با یک هزار میلیونیوم متر
lips واحد اندازه گیری سرعت برای کامپیوترهای نسل پنجم
Kbyte واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت
kb واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
kilo واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilos واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
denier دنیر [واحد اندازه گیری الیاف فیلامنت مثل ابریشم که هر نهصد متر طول آن معادل یک گرم است.]
barns واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها
barn واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها
typeface اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
kabal قبال [نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
Moghat مقات [نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
acceptance sampling نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
ruler میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود
rulers میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود
sample نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampled نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
powering واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
morpheme واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
functional unit واحد در حال کار واحد تابعی
natural dyes رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
He's a wet blanket. او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
his severity relaxed از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
digamy دو زن گیری دو شوهر گیری
with the utmost rigour با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
types نمونه
formats نمونه
copyslip نمونه
paradigms نمونه
modelled نمونه
modules نمونه
format نمونه
foretype نمونه
typed نمونه
type نمونه
progenitor نمونه
paradigm نمونه
progenitors نمونه
paragon نمونه
forme نمونه
module نمونه
schemata نمونه
schema نمونه
representative نمونه
sampled نمونه
representatives نمونه
precedent نمونه
precedents نمونه
specimens نمونه
specimen نمونه
sample نمونه
copy نمونه
copied نمونه
calligraph نمونه
instances نمونه
instance نمونه
patterns نمونه
typicalness نمونه
breadboard نمونه
strickle نمونه
copying نمونه
exemplar نمونه
sampling نمونه
ensample نمونه
copies نمونه
examples نمونه
models نمونه
paragons نمونه
exemplars نمونه
pattern نمونه
example نمونه
model نمونه
modeled نمونه
sampling نمونه برداری
typified نمونه دادن
specimen signature نمونه امضاء
archetype نمونه اولیه
work sample نمونه کار
ladle samble نمونه پاتیل
cells فرف نمونه
gauged سنجیدن نمونه
gauge سنجیدن نمونه
cell فرف نمونه
typical sample نمونه نوعی
gauges سنجیدن نمونه
archetypes نمونه اولیه
parable قیاس نمونه
parables قیاس نمونه
sight form نمونه رصد
demo نمونه نمایشی
samplers نمونه بردار
holotype نمونه شاخص
test specimen نمونه ازمایشی
typal شبیه نمونه
typical galaxy کهکشان نمونه
typicality نمونه علامت
typified نمونه بودن
typifies نمونه بودن
samples نمونه کالا
sampler نمونه بردار
test specimen نمونه ی ازمایش
test specimen نمونه ازمایش
unknown sample نمونه مجهول
test piece نمونه ازمایش
screamer نمونه بسیارخوب
vial شیشه نمونه
test piece نمونه ازمایشی
test model نمونه ی ازمایش
typify نمونه دادن
typify نمونه بودن
typifying نمونه دادن
pieces سکه نمونه
prototype نمونه ازمایشی
prototypes نمونه اولیه
prototypes نمونه نخستین
prototypes نمونه ازمایشی
typification تعیین نمونه
piece سکه نمونه
tokenism نمونه نمایی
typical یک نمونه بارز
typical نمونه نوعی
typifying نمونه بودن
tokenism نمونه کاری
prototype نمونه اولیه
g نمونه معیار
prototype نمونه نخستین
typifies نمونه دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com