English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
volt واحد نیروی محرکه برقی
volts واحد نیروی محرکه برقی
Other Matches
dynamoelectric دارای نیروی محرکه برقی
volts واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
volt واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
hydro نیروی محرکه اب
propellent نیروی محرکه
driving force نیروی محرکه
propulsion نیروی محرکه
propellant نیروی محرکه
firepower نیروی محرکه
propellants نیروی محرکه
magnetomotive force نیروی محرکه مغناطیسی
induced e.m.f. نیروی محرکه القائی
impulse charge نیروی محرکه اولیه
magneto e.m.f. نیروی محرکه مغناطیسی
back voltage نیروی ضد محرکه الکتریکی
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی
dynamically وابسته به نیروی محرکه جنباننده
hydraulic وابسته به نیروی محرکه اب هیدرولیک
locomotives حرکت دهنده نیروی محرکه
locomotive حرکت دهنده نیروی محرکه
dynamic وابسته به نیروی محرکه جنباننده
power plant کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
power plants کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
pull off نیروی کشش برقی
hidden momentum of population growth نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
voltage نیروی الکتروحرکتی در واحد ولت
voltages نیروی الکتروحرکتی در واحد ولت
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
vacuuming جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuumed جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuum جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuums جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
powers واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
morpheme واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
functional unit واحد در حال کار واحد تابعی
expeditionary نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
oil gear جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
gasoline driven محرکه بنزینی
group drive محرکه گروهی
splenius عضله محرکه
electric drive محرکه الکتریکی
drive shaft محور محرکه
driving power قدرت محرکه
drive shafts محور محرکه
variable speed drive محرکه پلهای
motor drive محرکه موتوری
drive محرکه گیربکس
impulse charge خرج محرکه
drives محرکه گیربکس
motivational factors عوامل محرکه
driving clutch کلاج محرکه
lineshaft drive محرکه انتقال
driving pulley قرقره محرکه
main drive motor موتور محرکه اصلی
dynamic pressure فشار محرکه درونی
powerhouses مرکز قوه محرکه
rear axle drive محرکه چرخ عقب
final drive محرکه محور عقب
diesel driven generation set دستگاه محرکه دیزلی
power plants محرکه وسیله نقلیه
power plant محرکه وسیله نقلیه
d.c. drive محرکه جریان دائم
powerhouse مرکز قوه محرکه
cone pulley drive محرکه صفحه پلهای
hydropower قوه محرکه مولد برق
abasia عدم همکاری عضلات محرکه
ship influence عامل محرکه عبور کشتی
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
hydro kinetic وابسته به حرکت مایعات ونیروی محرکه مایعات
electricians mate برقی
powered برقی
electric برقی
galvanic برقی
before you know it برقی
powering برقی
powers برقی
power برقی
electrical برقی
power turret برجک برقی
gymnotus مارماهی برقی
three unit electrical system دستگاه سه برقی
electrical resistance مقاومت برقی
electrical series زوجهای برقی
tram واگن برقی
electrical shant مهار برقی
power blower دمنده برقی
thermoelectric دما برقی
thermistor رزیستور برقی
electrical sheet ورقهای برقی
trams واگن برقی
electrical induction القای برقی
electrical energy انرژی برقی
electric heater بخاری برقی
electric thermometer دماسنج برقی
appliance وسیله برقی
appliances وسیله برقی
electric train قطار برقی
electric train ترن برقی
dual ignition احتراق دو برقی
electric , drill مته برقی
electric welding جوشکاری برقی
electric welding جوش برقی
electrical circuit مدار برقی
electrical conductor رسانای برقی
electrical discharge تخلیه برقی
electric furnace بوته برقی
electrise برقی کردن
electrochemical برقی- شیمیایی
electrified برقی کردن
eletro luminescence لومینسانس برقی
electromagnet اهنربای برقی
electrometallurgy متالورژی برقی
electrifies برقی کردن
electrify برقی کردن
electrifying برقی کردن
electrification برقی کردن
electrotype قالب برقی
electrotype چاپ برقی
electrothermal printer چاپگرحرارتی برقی
electromotor موتور برقی
electrotherapeutics درمان برقی
all electric تماما"برقی
current consuming device وسیله برقی
moving staircase پله برقی
trolley واگن برقی
trolleys واگن برقی
receiving apparatus وسیله برقی
electric machine دستگاه برقی
electroreceptive device وسیله برقی
non electric غیر برقی
triple ignition احتراق سه برقی
trolley car اتوبوس برقی
trolleybus اتوبوس برقی
trolly واگن برقی
two unit system دستگاه دو برقی
frigidaire یخچال برقی
foud royant a سکته برقی
electropathy معالجه برقی
hot-plate اجاق برقی
powers توان برقی
hot plate اجاق برقی
powering توان برقی
powered دستگاه برقی
electric cleaner جارو برقی
powered توان برقی
single ignition احتراق تک برقی
electric current جریان برقی
electric cushion بالش برقی
electric iron اطو برقی
electric light روشنایی برقی
escalators پله برقی
power دستگاه برقی
electric charge بار برقی
electric candle شمع برقی
thermoelectric گرما برقی
hot-plates اجاق برقی
power broom جاروی برقی
vacuum cleaner جاروی برقی
before you can say knife برقی ناگهان
vacuum cleaners جاروی برقی
cable car تراموای برقی
cable cars تراموای برقی
electric amalgam ملغمه برقی
electric arch قوس برقی
chain saw اره برقی
chain saws اره برقی
electric brake ترمز برقی
powers دستگاه برقی
powering دستگاه برقی
vulcanization جوش برقی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com