English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
metric hundredweight واحد وزنی برابر 05 کیلو گرم
Other Matches
tons واحد وزنی برابر با 0001کیلوگرم
ton واحد وزنی برابر با 0001کیلوگرم
pottle پیمانه وزنی برابر نیم گالن رطل یکمنی
quintal واحد وزنی معادل 001کیلو گرم
meter kilogram second مربوط به سیستمی که در ان واحد طول متر وواحد وزن کیلو وواحدزمان ثانیه است
barleycorn مقیاس وزنی برابر 8460/0 گرم مقیاس طولی برابر5/8میلیمتر
fathoming واحد عمق پیمایی برابر با 6 پا
fathomed واحد عمق پیمایی برابر با 6 پا
fathom واحد عمق پیمایی برابر با 6 پا
fathoms واحد عمق پیمایی برابر با 6 پا
quad درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود
quads درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود
cabled واحد طول دریایی برابر 022 یارد
verst واحد درازا در روسیه برابر 6701 متر
cable واحد طول دریایی برابر 022 یارد
inched واحد طول در سیستم غیرمتریک برابر 045/2سانتیمتر
inches واحد طول در سیستم غیرمتریک برابر 045/2سانتیمتر
inching واحد طول در سیستم غیرمتریک برابر 045/2سانتیمتر
inch واحد طول در سیستم غیرمتریک برابر 045/2سانتیمتر
footcandle واحد روشنایی برابر تابش نور در یک فوت مربع
fluid dram واحد سنجش مایعات برابر با8/1 اونس مایع
gal واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
gals واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
millibar واحد فشار جو برابر یک هزارم " بار" یاهزار "دین "در هر سانتیمتر مربع
lumen واحد تشعشع برابر مقدارنوری که از یک شمع معمولی بین المللی ساطع میگردد
sthene واحد نیرو در سیستم غیرمتریک معادل نیرویی که به جرمی برابر یک تن شتاب یک متر بر مجذور ثانیه
cwts واحد ورن برابر 34 کیلوگرم امریکا یا 05 کیلوگرم انگلستان
cwt واحد ورن برابر 34 کیلوگرم امریکا یا 05 کیلوگرم انگلستان
man hour واحد زمان کار که برابر یک ساعت کار یک فرد است وبرای پرداخت مزد منظورمیشود
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
basic بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
howitzer توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
double سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
density سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
densities سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
morpheme واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
kilos کیلو
kilo کیلو
isodomon [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomun [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
kiloampere کیلو امپر
kc کیلو سیکل
kv کیلو ولت
kilovolt کیلو ولت
kilogram کیلو گرم
kilogrammes کیلو گرم
kilobit کیلو بیت
kilograms کیلو گرم
kilobit کیلو ذره
kilocycle کیلو سیکل
kilowatt کیلو وات
kilowatts کیلو وات
functional unit واحد در حال کار واحد تابعی
fast کیلو baud میدهد
It is a good one hundred kilos . شیرین صد کیلو است
fasted کیلو baud میدهد
fastest کیلو baud میدهد
fasts کیلو baud میدهد
k هر چیزی شبیه K کیلو
gramme یک هزارم کیلو گرم
She didnt pay the slightes attention . بقال سه کیلو کم داده است
kilocycle کیلو سیکل یکهزاردور در هرثانیه
hexametric شش وزنی
weighted وزنی
weightlessness بی وزنی
arrhythmic بی وزنی
equiponderance هم وزنی
gravity dam سد وزنی
sensitive to corrosion حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
weighted score نمره وزنی
weight percent درصد وزنی
tetrameter چهار وزنی
weighted mean میانگین وزنی
weighted average متوسط وزنی
weighting coefficient ضریب وزنی
weighted average میانگین وزنی
gravimetrical analysis تجزیه وزنی
gravity battery باتری وزنی
gravity arch dam سد قوسی وزنی
gravity spillway dam سد سرریز وزنی
gravity wall دیوار وزنی
gravity abutment گرانپایه وزنی
weight function تابع وزنی
hollow gravity dam سد تهیده وزنی
daedman مهار وزنی
monometer شعر یک وزنی
massive arch dam سد قوسی وزنی
divisions گروه وزنی
division گروه وزنی
gravimetric factor ضریب وزنی
gravimetric analysis تجزیه وزنی
nominal weapon جنگ افزار هستهای که قدرت ان 02 کیلو تن باشد
h does not w.much چندان وزنی ندارد
weigh batcher اندازه گیر وزنی
masonry weir بند بنایی وزنی
hexameter شعر شش وتدی یا شش وزنی
imponderability بی وزنی غیر محسوسی
tandem roller غلطک وزنی پشت سر هم
gravity drop زنگ احضار وزنی
gravity dam of triangular section سد وزنی با نیمرخ مثلثی
triplicate سه برابر سه برابر کردن
weight average degree of polymerization میانگین وزنی درجه بسپارش
classed گروه وزنی ورزشکار ممتاز
classing گروه وزنی ورزشکار ممتاز
blank verse شعر بی قافیه پنج وزنی
ounce مقیاس وزنی برابر5301/13 گرم
classes گروه وزنی ورزشکار ممتاز
available payload فرفیت وزنی یا حجمی وسیله
ounces مقیاس وزنی برابر5301/13 گرم
class گروه وزنی ورزشکار ممتاز
bantamweight مقیاس وزنی درحدود 811پوند
weight average molecular weight میانگین وزنی وزن مولکولی
To bear heavy expenses. سرب فلز سنگین وزنی است
bushels مقیاس وزنی است معادل 4پک
bushel مقیاس وزنی است معادل 4پک
scaleweight وزنی که اسب در مسابقه تحمل میکند
ems سیستمی در PC که بخشی از حافظه که بالای کیلو بایت است نشان میدهد
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
without recourse عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
bandolite ساختار سبک وزنی از چوب بالسا با روکش الومینیوم
weighted least square method روش حداقل مربعات وزنی در اقتصادسنجی برای تخمین پارامترها
conventional memory در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
conventional RAM در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
splash proof enclosure حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
tea is sold by the kilogramme چایی را کیلویی می فروشند چایی به کیلو فروخته میشود
tare and tret وزن بسته یا لفاف یا جعبه محموله و مقدار کمبود وزنی که در نتیجه حمل و نقل درمحموله ایجاد میشود وقابل قبول است
liftjet توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
compacting مدل حافظه در خانواده Index که فقط به چند کیلو بایت که برنامه اجازه ذخیره شدن میدهد ولی حجم مگابایت برای داده برنامه است
compact مدل حافظه در خانواده Index که فقط به چند کیلو بایت که برنامه اجازه ذخیره شدن میدهد ولی حجم مگابایت برای داده برنامه است
compacted مدل حافظه در خانواده Index که فقط به چند کیلو بایت که برنامه اجازه ذخیره شدن میدهد ولی حجم مگابایت برای داده برنامه است
compacts مدل حافظه در خانواده Index که فقط به چند کیلو بایت که برنامه اجازه ذخیره شدن میدهد ولی حجم مگابایت برای داده برنامه است
warp-weighd loom دارهای وزنی [این نوع دار در گذشته بیشتر بکار میرفته و در آن انتهای نخ های تار به وزنه های سنگی یا فلزی گره زده می شد.]
assonance هم صدایی قافیهء وزنی یا صدایی
bra سرویس ابتدایی ISDN که باعث میشود دو کانال داده داده هایی چند کیلو بایتی را با یک کانال سیگنال برای کنترل سیگنال ها ارسال کنند
bras سرویس ابتدایی ISDN که باعث میشود دو کانال داده داده هایی چند کیلو بایتی را با یک کانال سیگنال برای کنترل سیگنال ها ارسال کنند
squared برابر
for در برابر
abreast برابر
square برابر
three fold سه برابر
equal برابر
opposites برابر
versus در برابر
tenfold ده برابر
two fold دو برابر
opposite برابر
triple سه برابر
one hundred times as many صد برابر
squares برابر
threefold سه برابر
breasts برابر
ninefold نه برابر
equaled برابر
squaring برابر
sixfold شش برابر
tripling سه برابر
triples سه برابر
breast برابر
sextuple شش برابر
paripassu برابر
tripled سه برابر
one fold یک برابر
eq برابر با
doubled up دو برابر
vs در برابر
level with each other برابر
doubled دو برابر
symmetric برابر
double دو برابر
bracketed برابر
decuple ده برابر
equipollent برابر
euqal برابر
as much a دو برابر
he is twice the man he was دو برابر
homological برابر
even <adj.> برابر
tantamount برابر
equalling برابر
equals برابر
equaling برابر
equalled برابر
identical برابر
expanded memory system دریک IBM PC استانداردی که حافظه اضافی که بیشتر از حد کیلو بایت است از حافظه معمولی را معرفی میکند. این حافظه فقط توسط برنامههای مخصوص نوشته شده قابل اجراست و نیز مراجعه شود به LIM
fair play شرایط برابر
equal برابر مساوی
equivalents برابر مشابه
equivalent برابر مشابه
peering برابر بودن با
quintuple پنج برابر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com