English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
rupee واحد پول نقره هندوستان
rupees واحد پول نقره هندوستان
Other Matches
silver standard واحد پول نقره
silver نقره پوش کردن نقره فام شدن
silvers نقره پوش کردن نقره فام شدن
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
Indo- هندوستان و ...
India هندوستان
Indo- پیشوند هندوستان
indo aryan به زبانهای اریایی و هندوستان
Bidonville [نوعی کلبه در کلکته هندوستان]
He has relapsed into his old ways. فیلش یاد هندوستان کرده
Indian rug قالی یا قالیچه مربوط به هندوستان
Goa ایالتی ساحلی در غرب هندوستان
The elephant has remembered India. <proverb> فیلش یاد هندوستان کرده است .
overland route راه سفر به هندوستان از دریای مدیترانه
koh i noor کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
morpheme واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
functional unit واحد در حال کار واحد تابعی
argentum نقره
argentine نقره
silver نقره
silvering اب نقره
argent نقره
silvers نقره
silver plate اب نقره
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
silver standard استاندارد نقره
queen of night سیم نقره
silverware نقره الات
silverware فروف نقره
shiner پول زر یا نقره
silver extraction استخراج نقره
silver foil ورق نقره
silver spoon قاشق نقره
silver nitrate نیترات نقره
silver plate نقره اندود
silver vessels فروف نقره
silver plate فرف نقره
silver medal مدال نقره
silver bar شمش نقره
silversmith نقره کار
ingots silver نقره شمش
silversmith نقره ساز
conductive silver نقره هادی
desilverize نقره گرفتن از
electrolytic silver refining الکترولیز نقره
silvern نقره فام
flat silver فروف نقره
argentous نقره دار
silvery نقره فام
hessite تلورید نقره
impure nitric acid تیزاب نقره
silveriness نقره فامی
silversmiths نقره ساز
silverer نقره کار
silver medals نشان نقره
silver medals مدال نقره
silver medal نشان نقره
argent پول نقره
argentation اب نقره دادن
argentation نقره کاری
argentiferous نقره دار
silver <adj.> رنگ نقره ای
argentometer نقره سنج
argentometry نقره سنجی
silversmiths نقره کار
vase گلدان نقره وغیره
vases گلدان نقره وغیره
bullion شمش طلا و نقره
silver fox روباه نقره فام
silverfish انواع ماهیان نقره فام
drachma پول نقره یونان باستان
drachmae پول نقره یونان باستان
drachmas پول نقره یونان باستان
silvern دارای صدای نقره سیمین
galvanizes با برق اب طلا یا نقره دادن به
bonanzas رگه بزرگ طلا یا نقره
galvanised با برق اب طلا یا نقره دادن به
free silver مقدار نقره ازاد یک مسکوک
platinum blonde دارای موی نقره فام
krone مسکوک نقره دانمارک و نروژ
lunar caustic نیترات نقره بفرمول 3NO Ag
galvanize با برق اب طلا یا نقره دادن به
groat سکه نقره چهار پنسی
galvanising با برق اب طلا یا نقره دادن به
galvanises با برق اب طلا یا نقره دادن به
bonanza رگه بزرگ طلا یا نقره
thaler یکنوع سکه بزرگ نقره المانی
plating اب نقره یااب طلا روکش کاری
white crappie ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
sodium فلز نرم ومومی شکل نقره فام
goat hair موی بز [الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
congress party (indian national congress حزب کنگره- کنگره ملی هندبزرگترین حزب سیاسی هندوستان که در اواخر قرن 91 تاسیس شد و در حال حاضر با ارائه یک طرح سوسیالیستی برای جامعه بالاترین تعداد کرسی را درمجمع ملی هند داراست
silver thread نخ های زربفت یا نقره ای [این نوع نخ در بعضی قالیچه ها جهت تزئین در بافت فرش بکار می رود.]
gold lace [braids] گلابتون [نخ های تزئینی از طلا یا نقره برای جلوه های ویژه در زمینه قالیچه]
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
metallic thread نخ زربفت [اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
glid تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
units واحد
unit واحد
plank واحد
single واحد
module واحد
singlet خط واحد
monad واحد
modules واحد
singlets خط واحد
ones واحد
univalent واحد
unitage یک واحد
one واحد
unilinear در یک خط واحد
measure واحد
at the same time در ان واحد
secondary unit واحد فرعی
logic unit واحد منطقی
pounds واحد وزن
disk unit واحد گرده
pounding واحد وزن
disk unit واحد دیسک
unit tube لوله واحد
sample واحد نمونه
derived unit واحد فرعی
datum یک واحد داده
data unit واحد داده
data item واحد داده
repeating unit واحد تکراری
cu واحد کنترل
logical unit واحد منطقی
cpu واحد کنترل
pounded واحد وزن
rad یک واحد دوزاتمی
pound واحد وزن
dyadic unit واحد دو عضوی
output unite واحد خروجی
lighting unit واحد روشنایی
efficiency unit واحد کارایی
electrostatic unit واحد الکترواستاتیک
microcycle واحد زمان
lambert واحد روشنایی
sampled واحد نمونه
dust arrester واحد گردگیری
display unit واحد نمایش
peripheral unit واحد جنبی
driver unit واحد محرک
ounces واحد جرم
ounce واحد جرم
unit weight وزن واحد
fee بهای واحد
processing unit واحد پردازش
magnetic unit واحد مغناطیسی
phot واحد روشنایی
building unit واحد ساختمانی
memory module واحد حافظه
measuring unit واحد سنجش
bril واحد درخشندگی
main unit واحد اصلی
basic shaft محور واحد
unitization تعیین واحد
contractors yard واحد ساختمانی
work unit واحد کار
phyton واحد گیاهی
basic construction unit واحد ساختمانی
physical unit واحد فیزیکی
measure واحد میزان
personality module واحد شخصیت
arithmetic unit واحد حساب
plants واحد صنعتی
arithmetic unit واحد محاسبه
cost unit قیمت واحد
quarterstaff واحد یموت
step واحد مجزا
stepping واحد مجزا
astronomical unit واحد نجومی
plant واحد صنعتی
pyramiding مدیریت واحد
program module واحد برنامه
control unit واحد کنترل
processing unit واحد پردازنده
display unit واحد نمایشگر
motifs واحد تکراری
command unit واحد فرمان
motif واحد تکراری
unit elasticity کشش واحد
single precision دقت واحد
fractions 1-بخشی از یک واحد
fraction 1-بخشی از یک واحد
unit distance با فاصله واحد
input unit واحد اولیه
henry واحد خودالقایی
absolute unit واحد مطلق
unit matrix ماتریس واحد
heat unit واحد حرارت
tape unit واحد نوار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com