English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
farad واحد گنجایش برق
Search result with all words
fluid ounce واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت
fluid ounces واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت
Other Matches
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
powers واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
morpheme واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
functional unit واحد در حال کار واحد تابعی
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
capacity گنجایش
aptitudes گنجایش
inclusion گنجایش
content گنجایش
capacities گنجایش
contenting گنجایش
volume capacity گنجایش
aptitude گنجایش
capaciousness گنجایش
burdens گنجایش
burden گنجایش
gross tonnage گنجایش حجمی
dead storage گنجایش مرده
effective storage گنجایش مفید
active capacity گنجایش مفید
channel capacit گنجایش مجرا
channel capacity گنجایش کانال
code capacity گنجایش رمزرسانی
basic capacity گنجایش پایه
register capacity گنجایش ثبات
practical capacity گنجایش عملی
basic capacity گنجایش مبنا
bearing capacity گنجایش تحمل
possible capacity گنجایش ممکن
at the top of one's bent تا سرحد گنجایش
total reservoir storage گنجایش کل مخزن
saturation capacity گنجایش اشباع
bulk storage انباره پر گنجایش
dead weight tonnage گنجایش باری
caliber گنجایش استعداد
pulmometry سنجش گنجایش شش
effective capacity گنجایش مفید
memory capacity گنجایش حافظه
fan out گنجایش خروجی
module حوزه گنجایش
net register tonnage گنجایش خالص
capacity گنجایش استعداد
capacities گنجایش استعداد
active storage گنجایش مفید
capacity توانایی گنجایش
filed capacity گنجایش میدانه
vital capacity گنجایش حیاتی
producing گنجایش تولید
modules حوزه گنجایش
incapacious بی گنجایش ناقص
energy content گنجایش انرژی
capacities توانایی گنجایش
field capacity گنجایش زراعی
fan in گنجایش ورودی
cranial capacity گنجایش جمجمه
storage capacity گنجایش انباره
pulmometer الت سنجش گنجایش شش
block coefficient ضریب گنجایش ناو
tonnage گنجایش کشتی برحسب تن
tankage گنجایش تانک یا مخزن
useable reservoir storage گنجایش مفید مخزن
expanded , capacity زیاد کردن گنجایش
available storage capacity گنجایش مفید مخزن
truckloads به گنجایش یک ماشین باری
truckload به گنجایش یک ماشین باری
capacious گنجایش دار گشاد
to gauge a person گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
pneumatoneter الت سنجش گنجایش تنفس ریه
unformatted گنجایش دیسک مغناطیسی پیش از فرمت
load برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
loads برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
gauger کسیکه گنجایش چلیک وغیره رامعین میکند
Shannon's Law قانونی که بیشترین گنجایش محل اطلاعات را برای خط ارتباطی بیان کند
gallonage فرفیت چیزی بر حسب گالن تعداد گالنی که فرفی گنجایش دارد
microcomputer اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
metagnosticism عقیده باینکه اثبات هستی خدااز گنجایش علم بشر بیرون است
micro اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
micros اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
VHD نوعی دیسک ویدیویی با گنجایش بالا که میتواند حجم زیادی داده را ذخیره کند
conventional RAM در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
conventional memory در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
wavelength division multiplexing روش افزایش گنجایش داده روی فیبرنوری بوسیله ارسال چندین سیگنال نوری با طول موج مختلف در یک فیبر
seconding مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
pondage گنجایش حوض یا استخر انباشتن اب در حوض یااستخر
pack board وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
redundant سیستم دیسک درایو سریع تا گنجایش بالا که از چندین درایو استفاده میکند که هر یک یک بایت از کلمه داده را ذخیره می کنند
peripheral باس سریع طراحی شده توسط Intel که تا چند مگاهرتز گنجایش دارد و در کامپیوترهای شخصی بر پایه Pentum برای آداپتورهای شبکه یا گرافیکی استفاده میشود
single واحد
module واحد
unit واحد
ones واحد
singlets خط واحد
monad واحد
modules واحد
units واحد
at the same time در ان واحد
plank واحد
one واحد
unilinear در یک خط واحد
measure واحد
univalent واحد
singlet خط واحد
unitage یک واحد
unit price بهای واحد
phot واحد روشنایی
angstrom unit واحد انگستروم
dust arrester واحد گردگیری
unit position مکان واحد
physical unit واحد فیزیکی
unit price واحد بهاء
unit price واحد قیمت
step واحد مجزا
main unit واحد اصلی
output unite واحد خروجی
unit price قیمت واحد
peripheral unit واحد جنبی
plants واحد صنعتی
plant واحد صنعتی
magnetic unit واحد مغناطیسی
stepping واحد مجزا
phyton واحد گیاهی
arithmetic unit واحد حساب
logic unit واحد منطقی
lighting unit واحد روشنایی
ounces واحد جرم
ounce واحد جرم
display unit واحد نمایش
unit of time واحد زمانی
basic construction unit واحد ساختمانی
pound واحد وزن
personality module واحد شخصیت
measure واحد میزان
astronomical unit واحد نجومی
dyadic unit واحد دو عضوی
industrial unit واحد صنعتی
logical unit واحد منطقی
pounds واحد وزن
driver unit واحد محرک
pounding واحد وزن
pounded واحد وزن
contractors yard واحد ساختمانی
arithmetic unit واحد محاسبه
gold standard واحد طلا
motor unit واحد حرکتی
microcycle واحد زمان
mpu واحد میکروپروسسور
fuse unit واحد فیوز
motif واحد تکراری
motifs واحد تکراری
datum یک واحد داده
monomeric unit واحد تکپار
fee بهای واحد
monitor unit واحد مبصر
monetary unit واحد پول
monetary unit واحد پولی
microprocessing unit واحد ریزپردازنده
concern واحد اقتصادی
concerns واحد اقتصادی
fuse element واحد فیوز
memory module واحد حافظه
object module واحد مقصود
unit weight وزن واحد
object module واحد مقصد
unit tube لوله واحد
efficiency unit واحد کارایی
unit record رکورد واحد
absolute unit واحد مطلق
electrostatic unit واحد الکترواستاتیک
unitization تعیین واحد
imaginary unit واحد موهومی
heat unit واحد حرارت
henry واحد خودالقایی
identity matrix ماتریس واحد
work unit واحد کار
measuring unit واحد سنجش
command unit واحد فرمان
single precision دقت واحد
single tax مالیات واحد
input unit واحد ورودی
fractions 1-بخشی از یک واحد
fraction 1-بخشی از یک واحد
unit cost هزینه واحد
gust واحد چشایی
single density با تراکم واحد
cost unit قیمت واحد
unit hydrograph هیدروگراف واحد
disk unit واحد گرده
control unit واحد کنترل
unit elasticity کشش واحد
unit distance با فاصله واحد
information unit واحد اطلاعات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com